survey

/sərˈveɪ//səˈveɪ/

معنی: براورد، ممیزی، بررسی، زمینه یابی، مطالعه مجمل، بردید، بازدید، نقشه برداری، پیمودن، ممیزی کردن، مساحی کردن، بررسی کردن، بازدید کردن
معانی دیگر: (بادقت) بررسی کردن، زمینه یابی کردن، همایش کردن، برنگریستن، رونگری کردن، برانداز کردن، برنگری کردن، نقشه برداری کردن، زمین پیمایی کردن، مساحت کردن، پیمایش کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: surveys
(1) تعریف: the act of determining the shape, area, and elevation of a piece of land.
مترادف: mapping

- They did a survey of the property.
[ترجمه کلهر] آن ها یک بازدید از ملک به عمل آوردند.
|
[ترجمه پروانه] آنها بررسی ملک را انجام دادند
|
[ترجمه Nora] آنها از یک ملک برسی کردند
|
[ترجمه گوگل] آنها بررسی ملک را انجام دادند
[ترجمه ترگمان] آن ها بررسی ملک را انجام دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the report, usu. in the form of a map or description, that results from such an act.

- We'll need to see the land survey before we make a decision.
[ترجمه Abbas] قبل از تصمیم گیری باید گزارش نقشه برداری ( نقشه ) زمین را ببینیم.
|
[ترجمه گوگل] قبل از تصمیم گیری باید نقشه زمین را ببینیم
[ترجمه ترگمان] قبل از تصمیم گیری باید بررسی زمین را ببینیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a comprehensive overview or general look.
مترادف: overview, review
مشابه: introduction, view

- The history course is a survey of the major events in European history.
[ترجمه فرید] این رشته این رشته تاریخ به مطالعه و بررسی حوداث و رخدادهای مهم تاریخ اروپا می پردازد
|
[ترجمه گوگل] دوره تاریخ بررسی رویدادهای مهم در تاریخ اروپا است
[ترجمه ترگمان] دوره تاریخی یک بررسی از وقایع مهم در تاریخ اروپا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: a sampling and examination of selected information, usually gathered from various individual people, that is often used to make a generalization about a larger body of information, such as the opinion of the population at large.
مترادف: canvass, poll, sampling

- They're conducting a phone survey of women over forty in order to get their opinions on political issues.
[ترجمه گوگل] آنها در حال انجام یک نظرسنجی تلفنی از زنان بالای چهل سال هستند تا نظرات آنها را در مورد مسائل سیاسی دریافت کنند
[ترجمه ترگمان] آن ها در حال انجام یک نظرسنجی تلفنی از زنان در طول چهل سال هستند تا نظر خود را در مورد مسائل سیاسی به دست آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The class survey showed that most students preferred to work in pairs rather than individually.
[ترجمه گوگل] نظرسنجی کلاس نشان داد که بیشتر دانش‌آموزان ترجیح می‌دهند دو نفره کار کنند تا انفرادی
[ترجمه ترگمان] نظرسنجی کلاس نشان داد که اغلب دانشجویان ترجیح می دهند به جای انفرادی به صورت زوج کار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: surveys, surveying, surveyed
(1) تعریف: to take an overall look at something.
مترادف: look over, scan
مشابه: behold, consider, observe, reconnoiter, regard, review, scout

- He stood on the cliff a while, surveying the landscape below.
[ترجمه گوگل] مدتی روی صخره ایستاد و منظره زیر را بررسی کرد
[ترجمه ترگمان] مدتی روی صخره ایستاد و منظره پایین را تماشا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We surveyed the remaining tasks that had to be done.
[ترجمه گوگل] ما کارهای باقی مانده را که باید انجام می شد بررسی کردیم
[ترجمه ترگمان] ما کاره ای باقیمانده که باید انجام می شد را بررسی کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to examine in detail; scrutinize.
مترادف: examine, observe, scan, scrutinize, study
مشابه: appraise, contemplate, inspect, overlook, peruse, pore over, probe, regard, view, watch

- She surveyed his face for any signs of deceit.
[ترجمه گوگل] او چهره او را برای هر گونه نشانه ای از فریب بررسی کرد
[ترجمه ترگمان] به هر نشانه ای از فریب و نیرنگ، چهره خود را برانداز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I surveyed the application forms for any errors before sending them in.
[ترجمه گوگل] من فرم‌های درخواست را برای هر گونه خطا قبل از ارسال بررسی کردم
[ترجمه ترگمان] فرم های درخواست برای هر خطایی را قبل از ارسال آن ها بررسی کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to determine the shape, area, and elevation of (a piece of land) by mathematical measurements.
مترادف: map
مشابه: chart, delimit, demarcate, measure, pace

- They're surveying the land in preparation for building a new road.
[ترجمه گوگل] آنها در حال بررسی زمین در آماده سازی برای ساخت یک جاده جدید هستند
[ترجمه ترگمان] آن ها زمین را برای تهیه یک جاده جدید مورد بررسی قرار دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to carry out a survey of; canvass.
مترادف: canvass

- They surveyed the neighborhood and found out that most people were against the zoning proposal.
[ترجمه گوگل] آنها محله را بررسی کردند و متوجه شدند که اکثر مردم با پیشنهاد منطقه بندی مخالف هستند
[ترجمه ترگمان] آن ها منطقه را بررسی کردند و فهمیدند که اغلب مردم مخالف پیشنهاد منطقه بندی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to survey land.
مشابه: measure

جمله های نمونه

1. a survey of italian art
برنگری هنر ایتالیا

2. a survey of public opinion
زمینه یابی افکار عمومی

3. a survey of the drift of 20th century poetry
بررسی گرایش شعر سده ی بیستم

4. land survey
پیمایش زمین

5. this survey covers samples of public opinion
این بررسی شامل پیشمونه هایی از افکار عمومی است.

6. to survey a plot of land for building
قطعه زمینی را برای ساختمان پیمایش کردن

7. a spot survey
زمینه یابی سرسری

8. before taking action, we must carefully survey the situation
پیش از اقدام باید وضعیت را خوب بررسی کنیم.

9. he paused on the threshold to survey the hall
او در درگاه توقف کرد تا تالار را برانداز کند.

10. many of the people questioned in the survey were against divorce
بسیاری از مردمی که در نظرخواهی از آنها سوال شده بود مخالف طلاق بودند.

11. 'Nature' was the highest-ranked journal in the survey.
[ترجمه گوگل]مجله Nature بالاترین رتبه را در این نظرسنجی داشت
[ترجمه ترگمان]طبیعت در این نظرسنجی بالاترین رتبه را داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The survey used a random sample of two thousand people across England and Wales.
[ترجمه گوگل]در این نظرسنجی از یک نمونه تصادفی دو هزار نفر در سراسر انگلستان و ولز استفاده شد
[ترجمه ترگمان]این نظرسنجی از یک نمونه تصادفی از دو هزار نفر در سراسر انگلستان و ولز استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The council undertook a sample survey of primary schools in the county.
[ترجمه گوگل]شورا یک بررسی نمونه از مدارس ابتدایی شهرستان انجام داد
[ترجمه ترگمان]این شورا یک بررسی نمونه از مدارس ابتدایی در این استان را به عهده گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We conducted a survey of parents in the village.
[ترجمه گوگل]ما یک نظرسنجی از والدین در روستا انجام دادیم
[ترجمه ترگمان]ما یک نظرسنجی از والدین در این روستا انجام دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The findings of the survey puzzle me - they're not at all what I would have expected.
[ترجمه گوگل]یافته های این نظرسنجی من را متحیر می کند - آنها اصلاً آن چیزی نیستند که من انتظار داشتم
[ترجمه ترگمان]یافته های این تحقیق مرا گیج کرد - آن ها اصلا چیزی که انتظارش را داشتم را نداشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The findings of the survey apply equally to adults and children.
[ترجمه گوگل]یافته های این نظرسنجی برای بزرگسالان و کودکان به طور یکسان اعمال می شود
[ترجمه ترگمان]یافته های این تحقیق به طور مساوی در مورد بزرگسالان و کودکان صدق می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. We are conducting a survey of consumer attitudes towards organic food.
[ترجمه گوگل]ما در حال انجام یک نظرسنجی از نگرش مصرف کنندگان نسبت به مواد غذایی ارگانیک هستیم
[ترجمه ترگمان]ما بررسی نگرش های مصرف کننده نسبت به مواد غذایی ارگانیک را انجام می دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. According to one survey, one woman in eight is infertile.
[ترجمه علی] بر اساس یک مطالعه ، از هر هشت زن یک زن نابارور است.
|
[ترجمه گوگل]طبق یک نظرسنجی، از هر هشت زن، یک زن نابارور است
[ترجمه ترگمان]طبق یک نظرسنجی، یک زن در ۸ سال ناباروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

براورد (اسم)
calculation, estimate, assessment, estimation, survey

ممیزی (اسم)
verification, survey, audit

بررسی (اسم)
study, deliberation, discussion, survey, check, handling, scrutiny, checking

زمینه یابی (اسم)
survey

مطالعه مجمل (اسم)
survey

بردید (اسم)
survey

بازدید (اسم)
visit, review, survey, inspection, revision

نقشه برداری (اسم)
survey, topography, mapping

پیمودن (فعل)
measure, pace, travel, run, mete, wing, scale, survey, traverse, wend, perambulate

ممیزی کردن (فعل)
verify, survey

مساحی کردن (فعل)
survey

بررسی کردن (فعل)
study, investigate, survey, check, peruse

بازدید کردن (فعل)
review, survey, gam, revisit, reconnoiter, reconnoitre

تخصصی

[عمران و معماری] آمارگیری - نقشه بردار
[برق و الکترونیک] مراقبت
[زمین شناسی] بررسی ،پیمایش ،آمارگیری
[بهداشت] بررسی - سنجش
[ریاضیات] بررسی، مختصر، خلاصه، بررسی، نظر اجمالی، آمارگیری، نقشه برداری نمودن
[معدن] بررسی (عمومی اکتشاف)
[آمار] 1. بررسی 2. پیمایش 3. آمارگیری

انگلیسی به انگلیسی

• act of measuring and recording the characteristics of a plot of land; land survey report (often in the form of a map); review, overview; statistical study
look over, observe; examine carefully, study; measure and record the characteristics of a plot of land, map
if you survey something, you look carefully at the whole of it; a formal use.
to survey a building or piece of land means to examine it carefully in order to make a report or a plan of its structure and features.
to survey a group of people means to ask them for their opinions on a particular topic.
a survey is a detailed investigation of something, for example people's behaviour or opinions.
a survey is also an examination of an area of land or a house by a qualified surveyor in order to report on its condition and features.

پیشنهاد کاربران

بررسی
نظر سنجی
پرسشنامه شفاهی
دوستان توجه داشته باشید که این کلمه در حالت اسم، استرس روی هجای اول است. و در حالت فعل، استرس روی هجای دوم قرار می گیرد.
ترجمه مکاتبات و اسناد ۱ : مساحی
Delimit and survey تحدید حدود و مساحی
bob sphonge
پیمایش
انجام نظرسنجی پیمایشی
پژوهش پیمایشی
برداشت ( با دوربین )
معنی want to take a brief survey about
تحت نظر گرفتن
نظر سنجی کردن
نظرسنجی
اسم
۱. نظر سنجی
۲. تحقیق و پژوهش
۳. نقشه برداری
۴. مرور - شرح و نظر کلی
۵. چکاپ و آزمایش ساختمان توسط مهندس جهت بررسی وضعیت فعلی
فعل
۶. نظرسنجی کردن
۷. بررسی همه جانبه کردن
...
[مشاهده متن کامل]

۸. نقشه برداری کردن
۹. مرور کردن
۱۰. بررسی کردن ساختمان جهت مطلع شدن از وضعیت فعلی اش
💢 NOUN 💢
[count]
1 : an activity in which many people are asked a question or a series of questions in order to gather information about what most people do or think about something : poll
◀️ The survey found/revealed some surprising tendencies among the population
We conducted an opinion survey on the issue and found that◀️ most people agree
◀️a survey on American drinking habits
2 : an act of studying something in order to make a judgment about it
◀️Surveys of each department were conducted earlier this year
A survey of recent corporate layoffs reveals a new trend in◀️ business management
3 : an act of measuring and examining an area of land
◀️A new land survey changed the borders of their property
4 : a general description of or report about a subject or situation
◀️a survey [=overview] of current events
◀️surveys of English literature
5 Brit : a close examination of a building to see if it is in good condition
◀️ A survey [= ( US ) inspection] must be done before the house can be sold
💢 VERB 💢
[ obj]
1 : to ask ( many people ) a question or a series of questions in order to gather information about what most people do or think about something
◀️A total of 250 city residents were surveyed about the project.
◀️64 percent of the people surveyed said that the economy was doing well
The magazine surveyed its readers on their romantic◀️ relationships. [=the magazine took/conducted a survey of its readers to find out about their romantic relationships]
2 : to look at and examine all parts of ( something )
◀️The teacher surveyed the room.
◀️People were surveying the damage after the storm
3 : to measure and examine ( an area of land )
◀️Engineers surveyed the property to see what could be built on it
4 : to give a general description or report of ( something, such as a subject or a situation )
◀️The class surveys American history before the Civil War
5 Brit : to examine ( a building ) to make sure it is in good condition
◀️ The house must be surveyed [= ( US ) inspected] before it can be sold

سنجش
تحقیق بررسی نظرسنجی
According to some sources, the water vole is one of the most rapidly declining creatures in Britain
and a new survey is now being carried out to determine how serious the threat of extinction really is
survey ( مهندسی نقشه‏برداری )
واژه مصوب: برداشت 1
تعریف: فرایند تعیین موقعیت و وسعت و منحنی تراز یک منطقه که معمولاً برای تهیۀ نقشه انجام می شود
به معنی نظرسنجی
نظرخواهی
تخقیقات میدانی
survey ( noun ) = poll ( noun )
به معناهای:نظرسنجی، همه پرسی، افکارسنجی، نظر خواهی، رای گیری، تحقیق
کنکاش
taking survey
شرکت در نظر سنجی
شناسایی
بررسیدن، بازنگری، مطالعه مجدد
سنجش آماری
برسی کردن، همایش کردن، مساحت کردن
بازدید، مساحت
همه پرسی. نظرسنجی
investigate
اسم
1. نظرسنجی
2. نقشه برداری، پیمایش
3. بررسی ساختمان قبل خرید ( از نظر عیب و ایراد )
4. بررسی، مطالعه
فعل
1. نظرسنجی کردن
2. بررسی کردن
3. بررسی کردن وضعیت ساختمان ( قبل از خرید )
4. مساحی کردن، نقشه برداری کردن
Surveys
پرسشنامه
پیمایش
A set of questions that you ask larg number of people or organizations
پرسیدنِ مجموعه ای از سوالات، از مجموعه ای از افراد با هدفی خاص
طرح آماری
survey:بررسی کردن
survivor:بازمانده
بازمانده
با دقت بررسی کردن
تحقیق
مقاله مروری
ارزیابی و نظرسنجی
نظر سنجی عمومی
Thank you for your help with our survey
نظر سنجی
نظر سنجی، نظر سنجی کردن
پرسشنامه نظر سنجی

در همه ی ترجمه ها میشه از کلمه آمار یا بررسی آماری برای این کلمه استفاده کرد
نقشه برداری
پایش ، نظارت
پرسشنامه ای که معمولا از گروه بزرگی از مردم ( افراد ) جهت فهمیدن نظرشان یا بررسی و پی بردن به عقاید و رفتار شان ، طراحی و پرسیده میشود.
سازمان
مترادف
bureau
نظرخواهی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٩)

بپرس