sufferer

/ˈsəfərər//ˈsʌfərə/

معنی: متحمل، زحمتکش
معانی دیگر: متحمل، زحمتکش

جمله های نمونه

1. This phobia can cause untold misery for the sufferer.
[ترجمه گوگل]این فوبیا می تواند باعث بدبختی ناگفته ای برای فرد مبتلا شود
[ترجمه ترگمان]این وحشت، موجب ناراحتی untold می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He's been a lifelong sufferer from hay fever.
[ترجمه گوگل]او مادام العمر از تب یونجه رنج می برد
[ترجمه ترگمان]از تب یونجه سخت خسته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She is a cancer sufferer who has rejected orthodox medicine and turned instead to acupuncture, aromatherapy and other forms of alternative medicine.
[ترجمه خاطره] او یک بیمار مبتلا به سرطان است که طب اسلامی را رد کرده است و به سمت طب سوزنی و اروماتراپی برگشته است.
|
[ترجمه گوگل]او یک مبتلا به سرطان است که طب ارتدکس را رد کرده و به جای آن به طب سوزنی، رایحه درمانی و دیگر اشکال طب جایگزین روی آورده است
[ترجمه ترگمان]او یک بیمار مبتلا به سرطان است که طب سنتی را رد کرده است و به جای طب سوزنی، طب سوزنی و دیگر اشکال پزشکی جایگزین، تغییر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I recognized a fellow sufferer, waiting nervously outside the exam room.
[ترجمه گوگل]یکی از هموطنان مبتلا را شناختم که با عصبانیت بیرون از اتاق امتحان منتظر بود
[ترجمه ترگمان]من مردی را می شناختم که با حالتی عصبی بیرون اتاق معاینه منتظر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The sufferer may have to make major changes in his or her life to arrest the disease.
[ترجمه گوگل]ممکن است فرد مبتلا مجبور باشد تغییرات اساسی در زندگی خود ایجاد کند تا بیماری را متوقف کند
[ترجمه ترگمان]بیمار ممکن است مجبور باشد تغییراتی اساسی در زندگی خود ایجاد کند تا این بیماری را دستگیر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. One seven year-old boy, a cerebral palsy sufferer, was anxious to make a speech.
[ترجمه گوگل]یک پسر هفت ساله، فلج مغزی، مشتاق سخنرانی بود
[ترجمه ترگمان]یک پسربچه هفت ساله، فلج مغزی مغزی، مشتاق صحبت کردن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It seems that the only recourse a sufferer now has is to appeal to the landlord.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که اکنون تنها چاره ای که یک فرد مبتلا به آن رنج می برد این است که به صاحبخانه مراجعه کند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که تنها راه چاره این است که به کاروانسرا دار مراجعه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But frequently the asthma sufferer learned to hold back both feelings because neither are acceptable to the family.
[ترجمه گوگل]اما غالباً فرد مبتلا به آسم یاد می گیرد که هر دو احساس را مهار کند، زیرا هیچ کدام برای خانواده قابل قبول نیستند
[ترجمه ترگمان]اما اغلب مبتلا به آسم یاد گرفته اند که هر دو احساس را عقب نگه دارند، زیرا هیچ یک از آن ها برای خانواده قابل قبول نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It also follows that any sufferer primarily addicted to one of these other drugs will tend to be cross-addicted to alcohol.
[ترجمه گوگل]همچنین به این نتیجه می رسد که هر فرد مبتلا که عمدتاً به یکی از این مواد مخدر دیگر معتاد باشد، تمایل دارد به الکل معتاد شود
[ترجمه ترگمان]همچنین به دنبال آن است که هر فرد مبتلا به مواد مخدر دیگر به الکل اعتیاد پیدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The illness causes the sufferer to fight for every breath when they're having an attack.
[ترجمه گوگل]این بیماری باعث می شود که فرد مبتلا در هنگام حمله برای هر نفس خود بجنگد
[ترجمه ترگمان]بیماری سبب می شود که به خاطر هر نفسی که در حال حمله است، برای هر نفس مبارزه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Karen Hurst helped a 10-year-old a cancer sufferer back to health by donating life-giving marrow last year.
[ترجمه گوگل]کارن هرست سال گذشته با اهدای مغز حیاتبخش به یک کودک 10 ساله مبتلا به سرطان کمک کرد تا به سلامتی خود بازگردد
[ترجمه ترگمان]کارن هرست به بیمار ۱۰ ساله مبتلا به سرطان ریه از طریق اهدای خون به سال گذشته کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Seven-year-old leukaemia sufferer Paul Hindle was dragged off his pride and joy when the gang pounced as he played with his pals.
[ترجمه گوگل]پل هیندل، مبتلا به سرطان خون هفت ساله، وقتی با دوستانش بازی می کرد، غرور و شادی خود را از دست داد
[ترجمه ترگمان]پسر سرطان خون ۷ ساله، پل Hindle از غرور و شادی بیرون کشیده بود که دسته دسته به محض اینکه با رفقای خود بازی می کردند، به او حمله کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. By learning to let the sufferer take the full consequences of the use of addictive substances or behaviour.
[ترجمه گوگل]با یادگیری این که به بیمار اجازه دهید عواقب کامل استفاده از مواد یا رفتار اعتیاد آور را تحمل کند
[ترجمه ترگمان]با یاد گرفتن اجازه دهید بیمار عواقب کامل استفاده از مواد مخدر یا رفتار اعتیادآور پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Miss Thomas was a life-long sufferer from asthma.
[ترجمه گوگل]دوشیزه توماس یک عمر مبتلا به آسم بود
[ترجمه ترگمان]دوشیزه توماس یک بیمار زندگی طولانی از تنگی نفس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متحمل (اسم)
supporter, sufferer

زحمتکش (اسم)
galley slave, sufferer, working man, toiler, grubber, plodder

انگلیسی به انگلیسی

• one who suffers
a sufferer is someone who is badly affected by pain or illness.

پیشنهاد کاربران

someone who suffers, especially from a particular illness
کسی که به خصوص از یک ناخوشی خاص رنج می برد ( = رنج بَرنده )
رنجور
مریض
علیل
Sufferers from asthma بیماران مبتلا به آسم sufferer بیمار
مبتلا
بیمار مبتلا
رنج کش
مبتلا، دردمند
بیمار
متضرر، آسیب دیده
آسیب دیده
ستم دیده
درد کشنده، رنج کشنده
کسی که رنج و درد می کشد
دردمند
مبتلا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس