striation

/straɪˈeɪʃn̩//straɪˈeɪʃn̩/

شیارچه داری، خش داری، خط خطی بودن، ترتیب شیارچه ها یا خط ها، خط بندی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a pattern or arrangement of striae.

(2) تعریف: the state or condition of having striae.

جمله های نمونه

1. What has caused the striations in this rock?
[ترجمه حمید سانی] چه چیزی باعث بوجود آمدن این شیارها دراین سنگ شده است
|
[ترجمه گوگل]چه چیزی باعث ایجاد خطوط در این سنگ شده است؟
[ترجمه ترگمان]چی باعث خراش های روی این سنگ شده؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This leaves long parallel striations running along the wire.
[ترجمه گوگل]این باعث می شود که خطوط موازی طولانی در امتداد سیم اجرا شوند
[ترجمه ترگمان]این برگ ها موازی با سیم موازی هستند که در امتداد سیم حرکت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The defects such as growth striation constitutional supercooling, stress and dislocation are also dis-cussed in the paper.
[ترجمه گوگل]نقایصی مانند ابرسرد شدن ساختاری رگه رشد، استرس و دررفتگی نیز در این مقاله مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]نقایصی مانند رشد striation قانون اساسی، استرس و نابجایی در این مقاله توضیح داده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The constitutional supercooling and internal growth striation in the SNLN crystals have been overcome and the optical homogeneity of the crystals have been improved by employing optimum growth. . .
[ترجمه گوگل]ابرسرد شدن اساسی و خط رشد داخلی در کریستال‌های SNLN غلبه کرده و همگنی نوری کریستال‌ها با استفاده از رشد بهینه بهبود یافته است
[ترجمه ترگمان]The های اساسی و رشد درونی striation در کریستال های SNLN مغلوب شده اند و همگنی نوری این بلورها با استفاده از رشد بهینه بهبود یافته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Objective To introduce a method for examination of striation marks left by claw - hammer.
[ترجمه گوگل]هدف معرفی روشی برای بررسی علائم خطی به جا مانده از پنجه - چکش
[ترجمه ترگمان]هدف معرفی روشی برای بررسی علامت های منفی که با چنگال - چنگال باقی مانده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Fluorin can avoid brown striation and whiten skins.
[ترجمه گوگل]فلورین می تواند از ایجاد خطوط قهوه ای جلوگیری کند و پوست را سفید کند
[ترجمه ترگمان]Fluorin می توانند از رنگ های قهوه ای و سفید سفید پوست خودداری کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The chief character of fracture is fatigue striation and dimple.
[ترجمه گوگل]مشخصه اصلی شکستگی، رگه های خستگی و گودی است
[ترجمه ترگمان]شخصیت اصلی شکستگی ناشی از خستگی و چاه زنخدان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The striation spacing was observed to vary between 5 and 10 microinches.
[ترجمه گوگل]فاصله striation بین 5 تا 10 میکرو اینچ مشاهده شد
[ترجمه ترگمان]فاصله striation بین ۵ تا ۱۰ microinches متفاوت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Striation - Defects or contaminations found in the shape of a helix.
[ترجمه گوگل]استریاسیون - نقص یا آلودگی که به شکل مارپیچ یافت می شود
[ترجمه ترگمان]Striation - نقص ها و یا contaminations یافت شده در شکل یک مارپیچ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The fatigue fracture characteristics were fatigue striation, ductile microvoid, and quasi-cleavage-like fracture characteristic.
[ترجمه گوگل]ویژگی‌های شکستگی خستگی عبارت بودند از striation خستگی، microvoid شکل‌پذیر، و ویژگی‌های شکستگی شبه برش
[ترجمه ترگمان]ویژگی های شکست خستگی، striation خستگی، چکش خواری چکش خوار، و مشخصه شکست شبه cleavage بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The spectrum radiance in bright and dark region of striation discharge is studied experimentally.
[ترجمه گوگل]تابش طیف در ناحیه روشن و تاریک تخلیه خطی به صورت تجربی مورد مطالعه قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]درخشندگی طیفی در ناحیه روشن و تاریک تخلیه striation به صورت تجربی مورد مطالعه قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Fig . 9 Myocardium cell of Procambarus clark ii . Showing striation of myofibril.
[ترجمه گوگل]شکل 9 سلول میوکارد پروکامباروس کلارک II نشان دادن خط کشی میوفیبریل
[ترجمه ترگمان]شکل ۲ گروه ۹ myocardium کلارک ۲ نشان دادن striation ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• state of being marked with narrow lines or grooves; stria; parallel scratches or grooves caused by glacial movement (geology)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : striate
✅️ اسم ( noun ) : stria / striation / striatum
✅️ صفت ( adjective ) : striate / striated
✅️ قید ( adverb ) : _
striation ( زمین‏شناسی )
واژه مصوب: شیار 4
تعریف: خراش یا خط معمولاً موازی بر روی سطح سنگ که براثر یک رویداد زمین‏شناختی مانند حرکت یخسارها و رودها یا گسلش به وجود آمده است
مخطط

بپرس