1. Duwayne ploughs stolidly up and down the length of the pool several times like a great slab of walrus.
[ترجمه ترگمان]ژان وال ژان وال ژان را با بیاعتنایی به طول استخر چندین بار مانند یک تکه بزرگ شیر خشک کرد
[ترجمه گوگل]Duwayne به طور مرتب چندین بار از کنار استخر می گذرد، مانند یک تخته سنگ بزرگ دریایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. " Well, sir, " answered Job, stolidly, " I don't hold much with foreign parts. "
[ترجمه ترگمان]ایوب با لحنی خشک پاسخ داد: \" خوب، آقا، من کارهای زیادی با بخشهای خارجی نمیکنم \"
[ترجمه گوگل]'خب، آقا،' یووه جواب داد: 'من خیلی با قطعات خارجی نگه ندارم '
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He dropped into a chair and sat looking stolidly at the floor.
[ترجمه ترگمان]او روی یک صندلی افتاد و نشست و به زمین خیره شد
[ترجمه گوگل]او به یک صندلی افتاد و نشست و پشت سر گذاشت روی زمین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Too often people sat stolidly watching the noisy little fiddler.
[ترجمه ترگمان]اغلب مردم بدو ...