stimulate

/ˈstɪmjəˌlet//ˈstɪmjʊleɪt/

معنی: بر انگیختن، تحریک کردن، انگیختن، تهییج کردن
معانی دیگر: انگیزاندن، بشولاندن، ترغیب کردن، به شوق آوردن، سر ذوق آوردن، به جنب و جوش در آوردن، (پزشکی) انگیختن، کنشور کردن، (اندام و غیره را) فعال کردن، تشدید کردن، زیاد کردن، مست کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: stimulates, stimulating, stimulated
• : تعریف: to incite or rouse to activity, action, or increased action.
مترادف: arouse, excite, incite
متضاد: depress, discourage
مشابه: activate, actuate, animate, brace, challenge, egg, encourage, foment, goad, induce, initiate, inspire, instigate, kindle, pique, prod, prompt, provoke, quicken, rouse, spark, spur, stir, thrill, wake, work

- The speech stimulated the crowd.
[ترجمه Alireza Khani] سخنرانی باعث تحریک جمعیت شد.
|
[ترجمه Arash_kurd] سخنرانی جمعیت رو تحریک کرد
|
[ترجمه شان] این سخنرانی جمعیت را تهییج کرد.
|
[ترجمه گوگل] این سخنرانی باعث تحریک جمعیت شد
[ترجمه ترگمان] این سخنرانی جمعیت را تحریک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- This medicine stimulates the heart.
[ترجمه گوگل] این دارو باعث تحریک قلب می شود
[ترجمه ترگمان] این دارو قلب رو تحریک میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The professor asked questions to stimulate discussion.
[ترجمه مریم] پروفسور سوالاتی پرسید تا بحث را به چالش بکشد.
|
[ترجمه شان] استاد این پرسش ها را کرد برای اینکه ( شرکت کنندگان ) در بحث را ترغیب کند.
|
[ترجمه گوگل] استاد برای تحریک بحث سؤالاتی پرسید
[ترجمه ترگمان] استاد سوالاتی را برای تحریک مباحثه پرسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- None of the books stimulated my interest.
[ترجمه گوگل] هیچ یک از کتاب ها علاقه من را برانگیخت
[ترجمه ترگمان] هیچ کدام از کتاب ها توجه مرا تحریک نکرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: stimulating (adj.), stimulative (adj.), stimulatory (adj.), stimulatingly (adv.), stimulation (n.), stimulative (n.), stimulator (stimulater) (n.)
• : تعریف: to act as a stimulant or stimulus.
مشابه: arouse, spur

- We need a speaker for our cause who can stimulate.
[ترجمه گوگل] ما به یک سخنران برای هدف خود نیاز داریم که بتواند تحریک کند
[ترجمه ترگمان] ما به یک سخنگوی برای نهضت ما نیاز داریم که بتواند تحریک شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to stimulate sales, they are rebating their major customers
برای رونق دادن به فروش،آنها به مشتریان عمده ی خود تخفیف می دهند.

2. to stimulate the people's interest
توجه مردم را برانگیختن

3. They had to reflate with a view to stimulate their domestic economy.
[ترجمه گوگل]آن‌ها مجبور بودند با این دیدگاه که اقتصاد داخلی خود را تحریک کنند، تجدید قوا کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها مجبور بودند با دیدگاه تحریک اقتصاد داخلی خود موافقت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. America's priority is rightly to stimulate its economy.
[ترجمه گوگل]اولویت آمریکا به درستی تحریک اقتصادش است
[ترجمه ترگمان]اولویت آمریکا این است که اقتصاد خود را تحریک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The article can be used to stimulate discussion among students.
[ترجمه گوگل]از این مقاله می توان برای تحریک بحث بین دانش آموزان استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]این مقاله می تواند برای تحریک بحث در میان دانشجویان به کار رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She questioned whether it was feasible to stimulate investment in these regions.
[ترجمه گوگل]او این سوال را مطرح کرد که آیا تحریک سرمایه گذاری در این مناطق امکان پذیر است یا خیر
[ترجمه ترگمان]او سوال کرد که آیا تحریک سرمایه گذاری در این مناطق امکان پذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Teachers are trained to stimulate the child's cognitive processes.
[ترجمه گوگل]معلمان برای تحریک فرآیندهای شناختی کودک آموزش دیده اند
[ترجمه ترگمان]معلمان برای تحریک فرایندهای شناختی کودک آموزش دیده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Standing on your head is supposed to stimulate hair growth.
[ترجمه گوگل]ایستادن روی سر قرار است رشد مو را تحریک کند
[ترجمه ترگمان]ایستادن بر روی سر شما باعث تحریک رشد مو می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The women were given fertility drugs to stimulate the ovaries.
[ترجمه گوگل]به زنان برای تحریک تخمدان ها داروهای باروری داده شد
[ترجمه ترگمان]زنان از داروهای باروری استفاده می کردند تا تخمدان ها را تحریک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Stimulate the site of greatest pain with a small negative current.
[ترجمه گوگل]محل بیشترین درد را با یک جریان منفی کوچک تحریک کنید
[ترجمه ترگمان]با جریان منفی کم، محل بیش ترین درد را ایجاد کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They counted on foreign investment to stimulate their economy.
[ترجمه کبیری] آنها روی سرمایه گذاران خارجی برای تحریک اقصادشان حساب کردند
|
[ترجمه گوگل]آنها برای رونق بخشیدن به اقتصاد خود روی سرمایه گذاری خارجی حساب می کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها سرمایه گذاری خارجی را شمردند تا اقتصاد آن ها را تحریک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Parents should give children books that stimulate them.
[ترجمه گوگل]والدین باید به کودکان کتاب هایی بدهند که آنها را تحریک کند
[ترجمه ترگمان]والدین باید کتاب هایی به کودکان بدهند که آن ها را تحریک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. An inspiring teacher can stimulate students to succeed.
[ترجمه گوگل]یک معلم الهام بخش می تواند دانش آموزان را برای موفقیت تحریک کند
[ترجمه ترگمان]یک معلم الهام بخش می تواند دانش آموزان را تحریک کند که موفق شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She is taking a drug to stimulate ovulation.
[ترجمه گوگل]او برای تحریک تخمک گذاری دارو مصرف می کند
[ترجمه ترگمان]اون داره یه دارو مصرف می کنه که تو رو تحریک کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. These proteins stimulate the production of blood cells.
[ترجمه گوگل]این پروتئین ها تولید سلول های خونی را تحریک می کنند
[ترجمه ترگمان]این پروتئین ها تولید سلول های خونی را تحریک می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. These businesses stimulate the creation of local jobs.
[ترجمه گوگل]این مشاغل باعث ایجاد مشاغل محلی می شوند
[ترجمه ترگمان]این شرکت ها ایجاد مشاغل محلی را تحریک می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

برانگیختن (فعل)
abet, cheer, prod, arouse, infuse, roust, excite, abrade, stimulate, act, actuate, evince, exacerbate, exasperate, nettle, sick, heat, irritate, whet, impulse, put out, impassion, prompt, foment, instigate, provoke

تحریک کردن (فعل)
arouse, excite, pique, abrade, stimulate, annoy, incense, agitate, prime, edge, inspirit, move, actuate, goad, incite, prick, fuel, vitalize, motivate, fillip, drive, bestir, knock up, egg on, impassion, foment, ginger, hypo, instigate, provoke, steam up

انگیختن (فعل)
stimulate, occasion, motive, fire, animate, incite, motivate, urge

تهییج کردن (فعل)
excite, stimulate, incense, ferment, motivate, whet, buck up

تخصصی

[برق و الکترونیک] بر انگیختن، تحریک کردن
[مهندسی گاز] تحریک کردن

انگلیسی به انگلیسی

• arouse, invigorate; spur, goad, motivate
to stimulate something means to encourage it to begin or develop further.
if something stimulates you, it makes you feel full of ideas and enthusiasm.
if something stimulates a part of a person's body, it causes it to move or function automatically; a technical use.

پیشنهاد کاربران

فعال کردن، رونق بخشیدن، ترویج کردن
مثلاً در رابطه با انرژی های تجدیدپذیر
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : stimulate
✅️ اسم ( noun ) : stimulation / stimulus
✅️ صفت ( adjective ) : stimulating / stimulative
✅️ قید ( adverb ) : _
یک بخش از بدن یا پوست را فعالتر کردن
تهییج / تحریک / انگیزش
Simulate
شبیه سازی کردن
Stimulate
برانگیختن، تحریک کردن
🔴🔴🔴
?Is running a good exercise
Of course, running has been scientifically proved beneficial to the health. As I said, running is instrumental in reducing the amount of cholesterol inside my body as well as ⭐stimulating my mental health
...
[مشاهده متن کامل]

بیدار کردن
فعال کردن
Pay attention
Stimulate=تحریک کردن، برانگیختن
Simulate=شبیه سازی کردن
اگه بدرتون خورد لایک کنید☘️💚
رونق بخشیدن
بهبود بخشیدن
تقویت کردن
ترویج کردن
stimulate ( verb ) = foster ( verb )
به معناهای : ترویج دادن، رواج دادن، پرورش دادن، بار آوردن
1 - برانگیختن
2 - رونق دادن ( به چیزی )
به جریان انداختن
مثلاً stimulating discussion about a subject
یعنی بحثی را درباره موضوعی به جریان انداختن
تلنگر زدن
به تحرک واداشتن
شلوغ کردن
تقویت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس