steadfast


معنی: استوار، ثابت قدم، متین
معانی دیگر: راسخ عزم، پر اراده، پر عزم، محکم، ایستار، ایستمند، تغییر ناپذیر، همانباش، پابرجای، خیره

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: steadfastly (adv.), steadfastness (n.)
(1) تعریف: reliable; loyal.
مترادف: constant, dependable, loyal, reliable, stalwart, staunch
متضاد: disloyal
مشابه: devoted, faithful, fast, good, resolute, steady, sturdy, sure, true, unfailing, unwavering

- a steadfast friend
[ترجمه گوگل] یک دوست ثابت قدم
[ترجمه ترگمان] یک دوست سرسخت،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: not likely to change; firmly established.
مترادف: firm, steady, unchanging
متضاد: capricious, wavering
مشابه: constant, deep-rooted, deep-seated, fixed, immutable, inexorable, set, single-minded, stable, stationary, true, unvarying

- on a steadfast course
[ترجمه گوگل] در مسیری استوار
[ترجمه ترگمان] در یک مسیر ثابت قدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a steadfast friend
دوست ثابت قدم

2. a house steadfast in storms
خانه ای که در توفان ها مستحکم است

3. the ocean is a rather steadfast environment
اقیانوس محیط نسبتا تغییر ناپذیری است.

4. The group remained steadfast in its support for the new system, even when it was criticized in the newspapers.
[ترجمه گوگل]این گروه حتی زمانی که در روزنامه ها مورد انتقاد قرار گرفت در حمایت خود از نظام جدید ثابت قدم ماند
[ترجمه ترگمان]این گروه در حمایت خود از سیستم جدید ثابت قدم باقی ماند، حتی زمانی که در روزنامه ها مورد انتقاد قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He remained steadfast in his belief that he had done the right thing.
[ترجمه گوگل]او بر این باور بود که کار درستی انجام داده است
[ترجمه ترگمان]مطمئن بود که کار درست را انجام داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Dr. Faraday remained steadfast in his plea of innocence.
[ترجمه گوگل]دکتر فارادی بر ادعای بی گناهی خود ثابت قدم ماند
[ترجمه ترگمان]دکتر فارادی در ادعای بی گناهی ثابت قدم ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They stood steadfast on their faith.
[ترجمه گوگل]بر ایمان خود استوار ایستادند
[ترجمه ترگمان]آن ها بر ایمان خود استوار بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He remained steadfast in his determination to bring the killers to justice.
[ترجمه گوگل]او بر عزم خود برای محاکمه قاتلان ثابت قدم بود
[ترجمه ترگمان]او در تصمیم خود ثابت قدم باقی ماند تا قاتلان را به پیشگاه عدالت آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Though there are strong opponents, munchkin aficionados remain steadfast.
[ترجمه گوگل]اگرچه مخالفان قدرتمندی وجود دارد، اما علاقه مندان به این کار همچنان ثابت قدم هستند
[ترجمه ترگمان]اگرچه مخالفان قوی وجود دارند اما munchkin aficionados ثابت قدم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was steadfast and articulate in support of the Equal Rights Amendment.
[ترجمه گوگل]او ثابت قدم و در حمایت از اصلاحیه حقوق برابر بود
[ترجمه ترگمان]او در حمایت از اصلاحیه حقوق برابر ثابت قدم و استوار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The two men, the former a steadfast Tory, the latter a dedicated Whig, had crossed swords on several occasions.
[ترجمه گوگل]این دو مرد، اولی یک محافظه کار ثابت قدم، دومی یک ویگ فداکار، چندین بار شمشیرهای خود را به هم رسانده بودند
[ترجمه ترگمان]آن دو مرد، به عنوان یک ویگ، یک ویگ به عنوان ویگ، چند بار از شمشیر عبور کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They were generous people, steadfast and tolerant, with a gift for empire.
[ترجمه گوگل]آنها مردمی سخاوتمند، استوار و بردبار، با استعدادی برای امپراتوری بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها مردمی بخشنده، ثابت قدم و بردبار بودند و هدیه ای برای امپراطور داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Malta's steadfast defence from 1940-43 played an important part in the course of the war.
[ترجمه گوگل]دفاع استوار مالت از 1940-1943 نقش مهمی در روند جنگ ایفا کرد
[ترجمه ترگمان]دفاع ثابت قدم مالت از ۱۹۴۰ - ۴۳، نقش مهمی در دوره جنگ ایفا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Guileful and ruthless, he was a generous and steadfast friend.
[ترجمه گوگل]مذبوح و بی رحم، دوستی سخاوتمند و استوار بود
[ترجمه ترگمان]guileful و ظالم، او یک دوست سخاوتمند و steadfast بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Lindros has been steadfast in his refusal to sell the property.
[ترجمه گوگل]لیندروس در امتناع خود از فروش ملک ثابت قدم بوده است
[ترجمه ترگمان]Lindros در امتناع خود از فروش املاک ثابت قدم بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

استوار (صفت)
stable, firm, constant, solid, tenacious, sound, steel, sure, secure, immovable, steady, consistent, steadfast, two-handed

ثابت قدم (صفت)
constant, consistent, steadfast, resolute, unflinching, staunch stanch, sure-footed

متین (صفت)
firm, sober, placid, steady, steadfast, demure, sedate, serene, staid, self-possessed

انگلیسی به انگلیسی

• loyal, faithful; unchanging, steady
if you are steadfast in your beliefs or opinions, you are convinced that they are right and you refuse to change them; used showing approval.

پیشنهاد کاربران

بسیار ثابت قدم، استوار، باعزم و اراده، فداکار، وفادار، تغییرناپذیر، پایدار نسبت به یک فرد، عقیده و باور یا انگیزه و جنبش و نهضت و هدف ( adj )
Examples:
◀️ He was steadfast in his support of the governor's policies.
...
[مشاهده متن کامل]

◀️ a steadfast refusal
◀️ They were steadfast friends.
▶️ She steadfastly held to her views
English definition:
very devoted or loyal to a person, belief, or cause : not changing

We Are Unable To Be Patient and Steadfast throughout our tribulations, without the support of Allah. Verse of Surah Al - Nahl : )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : steadfastness
✅️ صفت ( adjective ) : steadfast
✅️ قید ( adverb ) : steadfastly
این کلمه صفت هستش به معنای
مصمم ، ثابت قدم ، عزم راسخ ، استوار
مصمم بودن، راسخ بودن
حامی حمایتگر سلامت روان
The supporter of positive emotional mental health excitement in life with joyful health
هیجان فکری مثبت در زندگی با سلامت روان نشاط

بپرس