spirituality

/ˌspɪrɪt͡ʃəˈwæləti//ˌspɪrɪt͡ʃʊˈælɪti/

معنی: عالم روحانی، معنویت، روحانیت، روحیه مذهبی
معانی دیگر: فروهری، لاهوتی بودن، (معمولا جمع) حقوق و اختیارات و خمس و زکات متعلق به کلیسا یا کشیش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the condition, quality, or fact of being spiritual.

(2) تعریف: the spiritual nature or tendencies of a person.
متضاد: animality

جمله های نمونه

1. Spirituality to me is a conscious mind.
[ترجمه مائده حوایی] معنویت از نظر من یک ذهن آگاه است
|
[ترجمه گوگل]معنویت برای من یک ذهن آگاه است
[ترجمه ترگمان]معنویت به من ذهن خودآگاه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It made spirituality an exciting quest for nonconformists!
[ترجمه گوگل]این امر معنویت را به یک جستجوی هیجان انگیز برای ناسازگاران تبدیل کرد!
[ترجمه ترگمان]این کار به معنویت یک جستجوی هیجان انگیز برای nonconformists تبدیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She sees them as a manifestation of spirituality.
[ترجمه گوگل]او آنها را مظهر معنویت می داند
[ترجمه ترگمان]او آن ها را به عنوان تجلی معنویت می بیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This public display of spirituality throws a lot of people off their game.
[ترجمه گوگل]این نمایش عمومی معنویت افراد زیادی را از بازی خود دور می کند
[ترجمه ترگمان]این نمایش عمومی از معنویت، بسیاری از مردم را از بازی خارج می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Spirituality does not exist only in ancient times, or in books.
[ترجمه گوگل]معنویت فقط در دوران باستان یا در کتاب ها وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]معنویت تنها در دوران باستان یا در کتاب ها وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. After an eight-day silent retreat at the Jesuit spirituality center in Wernersville, she came home knowing she wanted to study theology.
[ترجمه گوگل]پس از یک استراحت هشت روزه در سکوت در مرکز معنویت یسوعی در Wernersville، او به خانه آمد که می دانست می خواهد الهیات بخواند
[ترجمه ترگمان]پس از هشت روز عقب نشینی خاموش در مرکز روحانیت Jesuit در Wernersville، او به خانه آمد تا بداند که می خواهد الهیات بخواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Second, his spirituality was based on the Epistles of St Paul.
[ترجمه گوگل]دوم، معنویت او بر اساس رسالات سنت پولس بود
[ترجمه ترگمان]دوم، معنویت او مبتنی بر رساله های بولس حواری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There is a vertical line in spirituality that goes from the beast to the angel, and on which we oscillate.
[ترجمه گوگل]یک خط عمودی در معنویت وجود دارد که از وحش به فرشته می رسد و ما روی آن نوسان می کنیم
[ترجمه ترگمان]یک خط عمودی در معنویت وجود دارد که از حیوان به فرشته می رود و ما در آن نوسان می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Women used their supposedly greater spirituality as a further justification for transcending the confines of the private sphere.
[ترجمه گوگل]زنان از معنویت ظاهراً بیشتر خود به عنوان توجیهی بیشتر برای فراتر رفتن از محدودیت های حوزه خصوصی استفاده کردند
[ترجمه ترگمان]زنان از معنویت به عنوان توجیهی بیشتر برای فراتر رفتن از محدوده فضای خصوصی استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The story provides a wonderful introduction to Jewish spirituality.
[ترجمه گوگل]این داستان مقدمه شگفت انگیزی برای معنویت یهودی ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]این داستان مقدمه ای شگفت انگیز برای معنویت یهودیان فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It is true that Franciscan spirituality put new stress on the necessity for integrating action and contemplation.
[ترجمه گوگل]درست است که معنویت فرانسیسکن تاکید جدیدی بر ضرورت یکپارچه کردن عمل و تفکر می کند
[ترجمه ترگمان]این درست است که معنویت Franciscan بر لزوم یکپارچگی فعالیت ها و تفکر تاکید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In place of his spirituality and incandescence, Solti offers only the momentary frisson.
[ترجمه گوگل]سولتی به جای معنویت و شعله ور بودنش، فقط فریسون لحظه ای را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]به جای معنویت و incandescence، Solti فقط لرزش زودگذر را پیشنهاد می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A real growth in your spirituality.
[ترجمه گوگل]رشد واقعی در معنویت شما
[ترجمه ترگمان]رشد واقعی در معنویت شما
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Spirituality is a genuinely different dimension to reality.
[ترجمه گوگل]معنویت یک بعد واقعی متفاوت از واقعیت است
[ترجمه ترگمان]معنویت یک بعد واقعی متفاوت از واقعیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It has a threefold purpose: Spirituality, Apostolate and Friendship.
[ترجمه گوگل]این هدف سه جانبه دارد: معنویت، رسالت و دوستی
[ترجمه ترگمان]یک هدف سه جانبه دارد: معنویت، دوستی و دوستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عالم روحانی (اسم)
heaven, spirituality

معنویت (اسم)
incorporeity, immaterialism, spirituality, idealism, ideality, intellectuality

روحانیت (اسم)
spiritualty, spirituality

روحیه مذهبی (اسم)
spirituality

انگلیسی به انگلیسی

• quality of being spiritual; involvement in spiritual matters; spiritual aspect of a person

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : spiritualize / spirit
✅️ اسم ( noun ) : spirit / spirituality / spiritualism ( spiritism ) / spiritualist / spiritual / spiritualization
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : spiritual / spiritualized / spiritless / spirited / spirituous ( spiritous )
✅️ قید ( adverb ) : spiritually / spiritlessly / spiritedly

the quality that involves deep feelings and beliefs of a religious nature, rather than the physical parts of life
معنوی و معنویت به هر آنچه شامل یا مربوط به معنی و روح باشد گفته می شود و مقابل ظاهری و مادی است. معنویت یعنی وجود معنا و هر آنچه مادی نباشد را معنوی گویند. از دین به معنویت استعاره می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

معنوی در مقابل لفظی است و در معنی روحانی در مقابل مادی و باطنی در مقابل ظاهری هم بکار می رود. معنویت می تواند امر قدسی یا غیبی، ارزش های اخلاقی، دین، عرفان و . . . هر نوع معنابخشی به زندگی را دربرگیرد.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/spirituality?q=Spirituality• https://en.wikipedia.org/wiki/Spirituality
معنویت
امور معنوی
نام اولین و یکی از هفت چاکرای بدن

بپرس