صفت ( adjective )
• (1) تعریف: of, pertaining to, or like a spectacle; impressive; marvelous.
• متضاد: unimpressive, unspectacular
• مشابه: marvelous, sensational
• متضاد: unimpressive, unspectacular
• مشابه: marvelous, sensational
- The spectacular set for the opera must have been very costly to build.
[ترجمه گوگل] ساخت دکور دیدنی اپرا باید بسیار پرهزینه بوده باشد
[ترجمه ترگمان] ساخت یک مجموعه دیدنی برای اپرا باید بسیار پرهزینه بوده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ساخت یک مجموعه دیدنی برای اپرا باید بسیار پرهزینه بوده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: daring or exciting.
• متضاد: unexciting, unspectacular
• متضاد: unexciting, unspectacular
- His last dive was spectacular, and the spectators burst into wild applause.
[ترجمه گوگل] آخرین شیرجه او تماشایی بود و تماشاگران با تشویق وحشیانه دست به گریبان شدند
[ترجمه ترگمان] آخرین dive تماشایی بود و تماشاگران با شور و شوق شروع به کف زدن کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آخرین dive تماشایی بود و تماشاگران با شور و شوق شروع به کف زدن کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: spectacularly (adv.)
مشتقات: spectacularly (adv.)
• : تعریف: a single elaborate entertainment production, esp. for television.
- The Christmas spectacular drew a large audience.
[ترجمه گوگل] نمایش دیدنی کریسمس تماشاگران زیادی را به خود جلب کرد
[ترجمه ترگمان] کریسمس تماشایی کریسمس، شنوندگان زیادی را جلب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] کریسمس تماشایی کریسمس، شنوندگان زیادی را جلب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید