snag

/ˈsnæɡ//snæɡ/

معنی: مانع، گیر، گره، بمانعی برخورد کردن
معانی دیگر: (به چیز تیز) گیر کردن، پاره شدن، (نخ جوراب و غیره) در رفتن، جلوگیری کردن، مختل کردن، کند کردن، (عامیانه) به تور زدن، قاپ زدن، گیر آوردن، (بخش بیرون زده که تیز یا ناصاف باشد مثلا شاخه ی سرشکسته) تیزه، برون زدگی، تیزی، تنه ی درخت یا شاخه ی شکسته شده در زیر آب (که برای قایقرانی خطر دارد)، دندان شکسته یا کج و معوج، دندان گراز، هریک از شاخه های شاخ آهو (و غیره)، نخ پاره ی جوراب و پارچه (که اگر کشیده شود تا آخر واچین می شود)، سرنخ، (به ویژه جوراب زنانه) پارگی، در رفتگی، مشکل غیر منتظره، درد سر پنهان، گرفتاری، (آبراه یا دریاچه و غیره را) از شاخ و برگ شناور پاک کردن، راه گشایی کردن، پارگی ایجاد کردن، در رفتگی ایجاد کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a sharp or jagged projection upon which something can be caught or torn.
مترادف: jag
مشابه: wrinkle

- While scaling the wall, she caught her sweater on a snag of brick.
[ترجمه گوگل] در حالی که از دیوار بالا می رفت، ژاکتش را روی یک گیره آجری گرفت
[ترجمه ترگمان] در حالی که داشت از دیوار بالا می رفت، ژاکتش را روی یک مانع آجری دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a submerged tree, stump, branch, or root that hinders navigation.

(3) تعریف: a hidden or unexpected problem or impediment; obstacle.
مترادف: catch, complication, encumbrance, hang-up, hindrance, hitch
مشابه: rub

- We hit a snag that slowed our negotiations for a week.
[ترجمه حسین] با با یک مشکل روبرو شدیم که مذاکرات را به مدت یچ هفته کند ( طولانی ) کرد.
|
[ترجمه گوگل] ما به مشکلی برخوردیم که مذاکرات ما را برای یک هفته کند کرد
[ترجمه ترگمان] ما به یک مانع برخورد کردیم که مذاکرات ما را برای یک هفته کاهش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: a tear, pull, or hole in a fabric, usu. caused by something sharp or jagged.
مترادف: rent, run, tear
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: snags, snagging, snagged
(1) تعریف: to catch, impede, or tear on or as if on a snag.
مترادف: hook, rip, tear
مشابه: foul, impale, stick, transfix

- I snagged my wool jacket on a nail.
[ترجمه فاطمه عبدی] من ژاکت پشمیمو با یه میخ نخ کش کردم.
|
[ترجمه گوگل] ژاکت پشمی ام را به میخ بستم
[ترجمه ترگمان] من اون ژاکت پشمی رو از یه میخ برداشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (informal) to catch or obtain quickly or without warning.
مترادف: spear
مشابه: grab, head off, intercept, waylay

- She tried to snag the doctor before he left.
[ترجمه گوگل] او سعی کرد قبل از رفتن دکتر را به دام بیاندازد
[ترجمه ترگمان] سعی کرد قبل از رفتنش دکتر رو گیر بیاره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We snagged a quick lunch.
[ترجمه گوگل] یک ناهار سریع خوردیم
[ترجمه ترگمان] ما یه ناهار سریع گیر آوردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: snaglike (adj.)
• : تعریف: to be caught or entangled by or as if by a snag.
مترادف: catch, hitch, hook
مشابه: foul, stick

- The kite string snagged on the tree top.
[ترجمه گوگل] ریسمان بادبادک به بالای درخت گیر کرد
[ترجمه ترگمان] نخ بادبادک بالای درخت گیر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. It's an interesting job. The only snag is that it's not very well paid.
[ترجمه گوگل]کار جالبی است تنها مشکل این است که پرداخت آن خیلی خوب نیست
[ترجمه ترگمان]کار جالبی است تنها مشکل این است که پول زیادی پرداخت نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A police clampdown on car thieves hit a snag when villains stole one of their cars.
[ترجمه گوگل]سرکوب پلیس با سارقان خودرو زمانی که شروران یکی از خودروهای آنها را دزدیدند به یک مانع برخورد کرد
[ترجمه ترگمان]یه پلیس که سوار ماشین می شه به یه مانع برخورد می کنه وقتی که villains یکی از cars رو دزدیده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A minor snag is that it's expensive.
[ترجمه گوگل]یک مشکل کوچک این است که گران است
[ترجمه ترگمان]یک مشکل کوچک این است که گران قیمت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There is just one small snag—where is the money coming from?
[ترجمه گوگل]فقط یک مشکل کوچک وجود دارد - پول از کجا می آید؟
[ترجمه ترگمان]فقط یه مانع کوچیک هست - پول از کجا میاد؟ -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The only snag is, I can't afford it!
[ترجمه گوگل]تنها مشکل این است که من نمی توانم آن را بپردازم!
[ترجمه ترگمان]، فقط یه مانع هست نمیتونم پولش رو بدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There must be a snag in it somewhere.
[ترجمه گوگل]حتماً جایی در آن گیر افتاده است
[ترجمه ترگمان]باید یه جایی یه مانع توش باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The drug is very effective - the only snag is that it cannot be produced in large quantities.
[ترجمه گوگل]این دارو بسیار مؤثر است - تنها مشکل این است که نمی توان آن را در مقادیر زیاد تولید کرد
[ترجمه ترگمان]این دارو بسیار موثر است - تنها مشکل این است که نمی تواند در مقادیر زیاد تولید شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I suddenly saw the major snag with the whole idea.
[ترجمه گوگل]من ناگهان مشکل اصلی را در کل ایده دیدم
[ترجمه ترگمان]ناگهان آن مانع بزرگ را با تمام فکر دیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There is a snag to the job: you have to work at weekends.
[ترجمه گوگل]کار مشکلی دارد: باید آخر هفته ها کار کنید
[ترجمه ترگمان]در این شغل دشواری وجود دارد: شما باید در اواخر هفته کار کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Be careful not to snag your coat on the barbed wire.
[ترجمه گوگل]مراقب باشید کتتان را روی سیم خاردار نچسبانید
[ترجمه ترگمان]مراقب باش که coat رو روی سیم های خاردار نکش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The only snag is that I have no money.
[ترجمه گوگل]تنها مشکل این است که من پول ندارم
[ترجمه ترگمان]فقط یه مانع هست که من پول ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The grand opening hit a snag when no one could find the key.
[ترجمه گوگل]افتتاحیه بزرگ زمانی که هیچ کس نتوانست کلید را پیدا کند به مشکل برخورد کرد
[ترجمه ترگمان]شکاف بزرگ به یک مانع برخورد کرد که کسی نمی توانست کلید را پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We've hit a technical snag: the printer isn't compatible with my PC.
[ترجمه گوگل]ما با یک مشکل فنی مواجه شده ایم: چاپگر با رایانه شخصی من سازگار نیست
[ترجمه ترگمان]ما به یک مشکل فنی برخورد کردیم: چاپگر با کامپیوتر من سازگار نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I have a snag in my best black tights.
[ترجمه فاطمه عبدی] بهترین ساق شلواری سیاهم، نخ کش شده.
|
[ترجمه گوگل]من در بهترین جوراب شلواری مشکی ام مشکل دارم
[ترجمه ترگمان] من یه مانع از بهترین لباس های سیاه - م دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The snag about an endowment mortgage is its inflexibility.
[ترجمه گوگل]مشکل رهن موقوفه عدم انعطاف آن است
[ترجمه ترگمان]مشکل وام دادن، انعطاف ناپذیری آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مانع (اسم)
stay, bar, hitch, let, shackle, fetter, dyke, dike, balk, hindrance, obstacle, barrier, impediment, hurdle, embargo, barricade, bamboo curtain, hedge, handicap, curtain, blockage, setback, drawback, snag, massif, crimp, lock, encumbrance, hindering, holdback, stumbling block

گیر (اسم)
scrape, fix, entanglement, hitch, trap, obstacle, impediment, bug, gripe, impasse, snag, embroglio, holdback, holdfast, kink, tanglement

گره (اسم)
knot, loop, lump, tie, clue, clew, knob, burr, snag, ganglion, parcel, node, snarl, knurl, nodus, tanglement

به مانعی برخورد کردن (فعل)
snag

انگلیسی به انگلیسی

• jagged projection, sharp protruding point; tree branch or tree stump partially submerged in a lake or river; hidden obstacle, unseen danger; hole, tear, run (esp. one made by a sharp projection)
catch on a jagged projection; tear on a sharp protruding part; catch, grab (informal); be caught, become entangled, be obstructed
a snag is a small problem or disadvantage.
if you snag part of your clothing on a sharp or rough object, it gets caught on it and tears.

پیشنهاد کاربران

در زبان باستانی لری واژه کهن وآریایی�سنگseng� به معنی معطل کردن، فس فس کردن، به مانعی برخورد کردن ودیر آماده شدن برای رفتن به جایی است. این واژه کهن وارد زبانهای اروپایی ( انگلیسی، . . . ) شده وبه صورت�اسنگsnag�
...
[مشاهده متن کامل]
به معنی گیر وگره، مانع در زبان انگلیسی به کار میرود. گمان میرود در انگلیسی اندکی تغییر هسته معنایی پیدا کرده است. ووقتی که شما به کل این معانی اندیشه میکنید به یک معنی ومفهوم کلی میرسید. در لری به صورت ترکیب�سنگ سنگseng e seng� به کار میرود. یکی از نشانه های این واژه کهن وجود حرف�نون� و�گاف� است که هنوزبه صورت تودماغی ( تلفظ غنه ) وبه شکل کهن خودوبه صورت یک حرف مشترک در لری وانگلیسی به کار میرود. واژگانی که حرف نون وگاف دارند در لری اکثرا وارد زبانهای اروپایی شده اند. کاربرد در لری:�امشو مورویم شونشینی هنی سنگ سنگ ننی� یعنی امشب میریم شب نشینی و دورهمی دوباره معطل وفس فس نکنی ودیر آماده نشی.

Snag ( v )
معنی گرفتن هم داره
I snag this for you
بند اومدن ( نفس ) ، گرفتن
مثال:
As he came closer to her, her breath snagged.
گیر کردن
چیزی که گیر میکنه ( مثلا چیزنوک تیز )
در رفتگی لباس
ریش ریش شدن لباس
snag ( مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل )
واژه مصوب: خشکه دار
تعریف: درخت مردۀ سرپا که برگ ها و اغلب شاخه های آن ریخته است
۱ - نخ کش شدگی جوراب/ لباس a run
۲ - گیر ، مشکل ، مانع
( Hiccup: a small problem which desn't last long )
There was a snag because they demanded a •
play or pay" clause in the contract"
...
[مشاهده متن کامل]

We hit a snag with the plans •
The lady had a snag ( a run ) in her pantyhose •

گیر کردن
He snagged the line drive for the last out in the inning
( بیسبال ) او مختل کرد ( گرفت ) ضربه محکم بار آخر چوگان زن ( زننده گوی ) را بیرون از خط
( خط کشی )

بسم الله، هم معنی گیر آوردن یا همانمجازا به تور زدن چیزی، معنی دومشم یعنی پاره کردن
سوسیس ( در استرالیا / نیوزلند )
لبه تیزی که از جایی بیرون زده مثلا صندلی ای که میخش بیرون زده و احتمال اینکه باعث بریدن چیزی ( مثلا لباس فردی ) بشه هست
مشکل. مانع
It’s an interesting job. The only snag is that it’s not very well paid.
مشکل یا مسئله کوچک
شی تیز
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس