slow down

/sloʊ daʊn//sləʊ daʊn/

کندسازی، کاهش، کاستن سرعت یا میزان چیزی، کسادی، کسادی a slowdown in production کاهش تولید

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to proceed, move, or operate more slowly or calmly than before.

- The car slowed down when it passed my house.
[ترجمه sara] وقتی از خانه من عبور کرد سرعت ماشین کم شد.
|
[ترجمه گوگل] ماشین وقتی از خانه من رد شد سرعتش کم شد
[ترجمه ترگمان] وقتی از جلوی خانه من رد شد، اتومبیل یواش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- If she does not slow down, she will end up making herself ill.
[ترجمه علیرضا زاهدپور] اگه آرام نگیره آخرش خودشو مریض میکنه
|
[ترجمه گوگل] اگر سرعتش کم نشود، در نهایت خود را بیمار می کند
[ترجمه ترگمان] اگر آرام نگیرد، آخرش خودش را ناخوش خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to cause to proceed, move, or operate more slowly than before.

- The conductor slowed down the tempo of the symphony's second movement.
[ترجمه گوگل] رهبر ارکستر سرعت موومان دوم سمفونی را کاهش داد
[ترجمه ترگمان] رهبر ارکستر حرکت بعدی سمفونی را کند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The injury slowed her down.
[ترجمه گوگل] جراحت سرعت او را کند کرد
[ترجمه ترگمان] جراحت سرش را کم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: a reduction in speed or production, esp. by workers as a form of protest.
متضاد: speed-up

جمله های نمونه

1. a slowdown in production
کاهش تولید

2. Slow down - you're breaking the speed limit.
[ترجمه فاتمه] آرامتر!تو داری حد مجاز سرعت رو رد می کنی.
|
[ترجمه parya] آرامتر بران! تو داری حد مجاز سرعت را رد میکنی
|
[ترجمه گوگل]سرعت خود را کاهش دهید - شما در حال شکستن محدودیت سرعت هستید
[ترجمه ترگمان]سرعتت رو کم کن - تو داری حد سرعت رو می شکنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Before turning, you should slow down your car.
[ترجمه فاتمه] قبل از دور زدن، باید سرعت ماشینت رو کم کنی.
|
[ترجمه پریا] شما قبل از دور زدن ، باید سرعت ماشین خود را کم کنی
|
[ترجمه گوگل]قبل از پیچیدن، باید سرعت ماشین خود را کم کنید
[ترجمه ترگمان]قبل از این که برگردی باید ماشینت رو آروم کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You drive round corners too fast - just slow down a bit!
[ترجمه گوگل]خیلی سریع در گوشه های گرد رانندگی می کنید - فقط کمی سرعت خود را کم کنید!
[ترجمه ترگمان]تو خیلی سریع دور و بر می گردی - فقط یه کم آرومتر!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Slow down - you're driving too fast.
[ترجمه گوگل]سرعت خود را کم کنید - خیلی سریع رانندگی می کنید
[ترجمه ترگمان]آروم باش - داری خیلی سریع رانندگی می کنی -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Slow down, you two, you're walking too fast!
[ترجمه گوگل]آهسته آهسته، شما دو نفر، خیلی تند راه می روید!
[ترجمه ترگمان]! آرومتر، شما دوتا! خیلی سریع راه میرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You should slow down as you approach the junction.
[ترجمه گوگل]با نزدیک شدن به تقاطع باید سرعت خود را کم کنید
[ترجمه ترگمان]وقتی به تقاطع رسیدی باید آهسته حرکت کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Slow down?there are speed traps along this stretch of road.
[ترجمه گوگل]سرعت خود را کم کنید؟ تله های سرعت در طول این مسیر جاده وجود دارد
[ترجمه ترگمان]آروم؟ در طول این جاده تله ها هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You have to slow down your car at the crossing.
[ترجمه گوگل]شما باید سرعت ماشین خود را در گذرگاه کاهش دهید
[ترجمه ترگمان] باید جلوی تقاطع ماشینت رو کم کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Slow down, I need a minute to catch my breath.
[ترجمه Nahal 🌱 ♡ ㅤ 🍃] آروم باش، یک دقیقه نیاز دارم تا نفسم جا بیاد. .
|
[ترجمه گوگل]آهسته باش، من به یک دقیقه نیاز دارم تا نفس بکشم
[ترجمه ترگمان]آروم باش، یه دقیقه وقت میخوام تا نفسم بند بیاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Can we slow down? I've got a stitch.
[ترجمه گوگل]آیا می توانیم سرعت خود را کاهش دهیم؟ من یک بخیه زده ام
[ترجمه ترگمان]میشه آروم باشیم؟ یک بخیه دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Their rate of metabolism may slow down.
[ترجمه گوگل]سرعت متابولیسم آنها ممکن است کاهش یابد
[ترجمه ترگمان]نرخ متابولیسم آن ها ممکن است کاهش یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Slow down your car.
[ترجمه جعفروک] سرعت ماشینت رو کم کن.
|
[ترجمه گوگل]سرعت ماشینت رو کم کن
[ترجمه ترگمان] سرعتت رو کم کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You'd better slow down, that car was flashing at you.
[ترجمه گوگل]بهتره سرعتت رو کم کنی اون ماشین بهت چشمک میزد
[ترجمه ترگمان]بهتر است آهسته تر بری، آن ماشین به تو چشمک می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Slow down a little-you're muddling me.
[ترجمه گوگل]کمی سرعتت را کم کن - داری مرا به هم می ریزی
[ترجمه ترگمان]اروم باش - تو با من زندگی می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The slowdown in domestic demand was offset by an increase in exports.
[ترجمه گوگل]کاهش تقاضای داخلی با افزایش صادرات جبران شد
[ترجمه ترگمان]کاهش تقاضای داخلی با افزایش صادرات جبران شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. There has been a sharp slowdown in economic growth.
[ترجمه گوگل]کاهش شدید رشد اقتصادی وجود داشته است
[ترجمه ترگمان]رکود اقتصادی شدیدی در رشد اقتصادی به وجود آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The union threatened a slowdown if their demands were not met.
[ترجمه گوگل]اتحادیه تهدید کرد که در صورت عدم برآورده شدن خواسته های آنها، روند رشد آنها کاهش خواهد یافت
[ترجمه ترگمان]این اتحادیه در صورتی که خواسته های آن ها برآورده نشود، رکود را تهدید خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The economic slowdown has caused our sales to plateau.
[ترجمه گوگل]رکود اقتصادی باعث شده است که فروش ما کاهش یابد
[ترجمه ترگمان]رکود اقتصادی باعث شده است که فروش ما به فلات مون برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Any slowdown in the economy is going to be a drag on the President's re-election campaign.
[ترجمه گوگل]هر گونه کندی در اقتصاد می‌تواند در کمپین انتخاب مجدد رئیس‌جمهور اثرگذار باشد
[ترجمه ترگمان]هر گونه رکود اقتصادی در اقتصاد منجر به کشیده شدن انتخابات مجدد رئیس جمهور خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Market research at that time indicated a slowdown in the beef sales trend away from the butchers.
[ترجمه گوگل]تحقیقات بازار در آن زمان حاکی از کاهش روند فروش گوشت گاو از قصابی ها بود
[ترجمه ترگمان]تحقیق بازار در آن زمان به کاهش گرایش فروش گوشت گاو نسبت به قصاب اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. Worldwide premiums fell, mainly due to the slowdown in the property market, as much of the division's business is mortgage-related.
[ترجمه گوگل]حق بیمه در سراسر جهان کاهش یافت، عمدتاً به دلیل کندی در بازار املاک، زیرا بسیاری از تجارت این بخش مربوط به وام مسکن است
[ترجمه ترگمان]حق بیمه جهانی به علت رکود بازار املاک کاهش یافت، چرا که بیشتر تجارت بخش مربوط به رهن می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. He also warned that a slowdown in money supply growth this summer could threaten the recovery at just the wrong moment.
[ترجمه گوگل]او همچنین هشدار داد که کاهش رشد عرضه پول در تابستان امسال می تواند بهبود را در لحظه اشتباه تهدید کند
[ترجمه ترگمان]او همچنین هشدار داد که کاهش در رشد تامین مالی در تابستان امسال می تواند بهبودی را در لحظه اشتباه تهدید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. Only 24 percent said the slowdown in building activity had freed up enough planners and inspectors to speed up processing time.
[ترجمه گوگل]تنها 24 درصد گفتند که کاهش سرعت در فعالیت های ساختمانی، برنامه ریزان و بازرسان کافی را برای سرعت بخشیدن به زمان پردازش آزاد کرده است
[ترجمه ترگمان]تنها ۲۴ درصد گفته اند که رکود فعالیت ساختمانی به اندازه کافی برنامه ریزان و بازرسان را آزاد کرده است تا زمان پردازش را تسریع کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. Does the evidence therefore suggest that the slowdown so far is much too abrupt?
[ترجمه گوگل]بنابراین آیا شواهد نشان می‌دهد که کاهش سرعت تا کنون بسیار ناگهانی بوده است؟
[ترجمه ترگمان]بنابراین آیا شواهد حاکی از آن است که رکود اقتصادی تا کنون بسیار شدید بوده است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. A slowdown in investment may not hit growth for a while.
[ترجمه گوگل]کاهش سرعت سرمایه گذاری ممکن است برای مدتی به رشد ضربه نزند
[ترجمه ترگمان]رکود در سرمایه گذاری ممکن است برای مدتی رشد نکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. Shearson yesterday blamed the continued slowdown in market activity and excess capacity for the redundancies.
[ترجمه گوگل]دیروز شیرسون تداوم کندی در فعالیت بازار و ظرفیت مازاد را عامل این تعدیل ها دانست
[ترجمه ترگمان]دیروز Shearson رکود ادامه دار در فعالیت بازار و ظرفیت اضافی برای the را مورد سرزنش قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. He cautioned, however, that a sharp slowdown would affect economic activity in California.
[ترجمه گوگل]با این حال، او هشدار داد که کاهش شدید رشد بر فعالیت های اقتصادی در کالیفرنیا تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]با این حال، او هشدار داد که رکود شدید بر فعالیت اقتصادی در کالیفرنیا تاثیر خواهد گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. In recent years -- not withstanding a recession-induced slowdown in 1992 -- corporate spending on culture has experienced a small boom.
[ترجمه گوگل]در سال‌های اخیر - بدون تحمل رکود ناشی از رکود در سال 1992 - هزینه‌های فرهنگی شرکت‌ها رونق کوچکی را تجربه کرده است
[ترجمه ترگمان]در سال های اخیر - در برابر رکود اقتصادی رکود اقتصادی در سال ۱۹۹۲ - - هزینه های شرکتی در فرهنگ یک جهش کوچک را تجربه کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. The recent slowdown in the US economy is likely to have a considerable impact on the rest of the world.
[ترجمه گوگل]کندی اخیر در اقتصاد ایالات متحده احتمالاً تأثیر قابل توجهی بر سایر نقاط جهان خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]رکود اخیر در اقتصاد ایالات متحده احتمالا تاثیر قابل توجهی بر بقیه جهان خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] کمک کاری، کم کردن سرعت، آهسته کاری، کاهش سرعت

انگلیسی به انگلیسی

• speak slower; reduce speed
act or process of slowing down; workers' protest in which the employees deliberately work at a very slow pace
a slowdown is a reduction in speed, activity, or growth.
a slowdown is also a protest by workers in which they deliberately work slowly and cause problems for their employers; used in american english.

پیشنهاد کاربران

slow down
کند و بی حوصله بودن
عکس العمل آرام داشتن
تضعیف کردن
آهسته کردن - کند کردن
خونسرد بودن هم ترجمه ی بدی نیست. . .
آروم باش - خونسرد باش - عجله نکن
Slow down
کم کردن سرعت . کم شدن سرعت . کاهش یافتن
Slowdown
با اقتصاد economic یعنی رکود .
جاهایی به معنی کاهش
کم کردن سرعت . کم شدن سرعت
کاهش یافتن. کاهش
یعنی همه کارارو تند تند انجام نده سرعتتو کم کن و آروم آروم انجام بده
کاهش دادن
کند شدن
اهسته شدن
Ukrainian army counterattack slows down Russia operation
ضد حمله ارتش اکراین عملیات روسیه رو کند کرده است
Slow down means move or become slower
آرام باشیدن
Slow sb down یعنی حرکت کسی را کُند کردن
کاهش , رکود
– a slowdown in production
– a worldwide economic slowdown
– The economic slowdown has caused our sales to plateau
یواشتر
کٌند کردن
کسادی
whoa!!!!! slow down اروم تر اروم باش اهسته تر
مترادف= slower
کم کردن فعالیت reduction in speed
Go more slowly#speed up
آرام حرکت کردن
یواش!
به معنی کند کردن، پایین آوردن سرعت می باشد.
slow down:کم کار - کسی که فعالیت کمی داردless active
اهسته برانید
زیاد تند نرفتن
کوتاه آمدن
عجله نکردن

کمتر کردن فعالیت
آهسته رفتن
Slow down means be less active or relax more.
رکود
کند کردن
reduce
Do you need to slow down
یعنی چه
کمترکردن فعالیت و استراحت کردن ( verb )
( P. V ) 1. آهسته شدن ، آرام کردن 2. کم تحرک شدن ، کم مشغله شدن
آروم تر رفتن با ماشین
شل گرفتن
کم فعال بودن
کم فعال شدن ( verb )
اروم شو
آرام باش
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٠)

بپرس