skewed

/ˈskjuːd//skjuːd/

معنی: اریب
معانی دیگر: مورب

جمله های نمونه

1. he skewed around in his chair
خودش را در صندلی چرخاند.

2. the list is skewed in favor of the party's candidates
فهرست را به سود نامزدهای حزب تحریف کرده اند.

3. The arithmetic of nuclear running costs has been skewed by the fall in the cost of other fuels.
[ترجمه دکتر علیرضا ملاح] حساب مخارج جاری هسته ای با افت هزینه سایر سوختها از توازن خارج شده است.
|
[ترجمه گوگل]محاسبات هزینه های جاری هسته ای به دلیل کاهش قیمت سایر سوخت ها دچار انحراف شده است
[ترجمه ترگمان]هزینه اجرای انرژی هسته ای با کاهش هزینه سوخت های دیگر به انحراف کشیده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The media's coverage of the election has been skewed from the very beginning.
[ترجمه گوگل]پوشش رسانه ای از انتخابات از همان ابتدا با کج اندیشی همراه بود
[ترجمه ترگمان]پوشش رسانه ها از انتخابات از همان ابتدا منحرف شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. These assumptions about Communism skewed American foreign policy for decades.
[ترجمه گوگل]این مفروضات در مورد کمونیسم سیاست خارجی آمریکا را برای چندین دهه منحرف کرد
[ترجمه ترگمان]این فرضیات درباره کمونیسم سیاست خارجی آمریکا را برای چند دهه منحرف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The picture on the wall was slightly skewed.
[ترجمه گوگل]تصویر روی دیوار کمی کج شده بود
[ترجمه ترگمان]تصویر روی دیوار کمی کج شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The company's results for this year are skewed because not all our customers have paid their bills.
[ترجمه گوگل]نتایج این شرکت برای سال جاری ناهموار است زیرا همه مشتریان ما صورتحساب های خود را پرداخت نکرده اند
[ترجمه ترگمان]نتایج این شرکت در این سال نامتوازن است، زیرا همه مشتریان ما صورتحساب خود را پرداخت نکرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In effect, the Fabians skewed utilitarianism in favour of the principle of social solidarity.
[ترجمه گوگل]در واقع، فابیان ها سودگرایی را به نفع اصل همبستگی اجتماعی منحرف کردند
[ترجمه ترگمان]در واقع، Fabians utilitarianism به نفع اصل همبستگی اجتماعی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The variables with a skewed distribution were therefore log transformed for statistical calculation.
[ترجمه گوگل]بنابراین متغیرهای دارای توزیع اریب برای محاسبه آماری تبدیل به ورود به سیستم شدند
[ترجمه ترگمان]بنابراین متغیرها با توزیع نامتوازن به محاسبه آماری تبدیل شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. An iron bedstead, skewed across a smashed floor; a torn curtain.
[ترجمه گوگل]تختی آهنی، کج روی یک طبقه شکسته یک پرده پاره
[ترجمه ترگمان]تخت خواب آهنی روی زمین خرد شده بود؛ پرده پاره شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It gives me a rather skewed impression of humankind.
[ترجمه گوگل]این تصور نسبتاً منحرفی از نوع بشر به من می دهد
[ترجمه ترگمان]این به من اثر نسبتا غلطی نسبت به انسان ها می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The agreement also ensured that the skewed economic and social system would continue, as well as the neoliberal economic policies.
[ترجمه گوگل]این توافق همچنین تضمین کرد که سیستم اقتصادی و اجتماعی کج‌رو ادامه خواهد یافت و همچنین سیاست‌های اقتصادی نئولیبرال ادامه خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]این توافقنامه همچنین تضمین کرد که سیستم اقتصادی و اجتماعی نامتوازن به علاوه سیاست های اقتصادی neoliberal ادامه خواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Some samples were handled improperly, which could have skewed the results.
[ترجمه گوگل]برخی از نمونه‌ها به‌طور نادرست پردازش شدند، که می‌توانست نتایج را منحرف کند
[ترجمه ترگمان]برخی نمونه ها به طور نامناسب به کار گرفته شدند، که این امر می توانست نتایج را منحرف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A lanky boy was skewed, one half of his body sliding from the other.
[ترجمه گوگل]پسری لاغر اندام کج شده بود، نیمی از بدنش از دیگری سر خورده بود
[ترجمه ترگمان]یک پسر بلند قد کشیده به نظر می رسید، یکی از نصف بدنش از دست دیگر لیز می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اریب (صفت)
thwart, diagonal, oblique, skew, slant, cater-cornered, skewed, sidled, kitty-cornered

تخصصی

[ریاضیات] چوله، کج، منحرف، اریب
[آمار] چوله

پیشنهاد کاربران

تحریف شده
نامتناسب
خارج شدن از حالت توازن
During numerous diseased states, such as hypoglycemia or even stress, the body's metabolic processes are skewed
در طی شرایط مختلف بیماری، ازجمله کاهش قند خون یا حتی استرس، پروسه های مربوط به سوخت و ساز در بدن از حالت توازن خارج می شوند.
Skewness به معنای چولگی می باشد.
نشان دهنده میزان عدم تقارن توزیع احتمالی است. اگر داده ها نسبت به میانگین متقارن باشند، چولگی برابر صفر خواهد بود.
سنگینی وزنه معامله به نفع یکی از طرفین
منحنیِ "کجی".
منحرف شده

بپرس