sit on


1- (هیئت منصفه یا کمیته و غیره) عضو بودن 2- مورد بررسی قرار دادن، شور کردن 3- (عامیانه) مسکوت گذاشتن، (مطلبی را) خفه کردن

جمله های نمونه

1. We can't all be heroes. Somebody has to sit on the curb and clap as they go by.
[ترجمه گوگل]همه ما نمی توانیم قهرمان باشیم یکی باید روی حاشیه بنشیند و در حالی که می گذرد کف بزند
[ترجمه ترگمان]همه ما نمی تونیم قهرمان باشیم یک نفر باید روی جدول بنشیند و همان طور که آن ها می روند دست بزنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There's only one seat so you'll have to sit on my lap .
[ترجمه گوگل]فقط یک صندلی هست پس باید روی بغل من بنشینی
[ترجمه ترگمان]فقط یه صندلی هست که باید روی زانوی من بشینی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Come and sit on Grandpa's lap!
[ترجمه گوگل]بیا بغل بابابزرگ بشین!
[ترجمه ترگمان]بیایید روی پای پدر بزرگ بنشینید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Sit on the floor, stretching your legs out in front of you.
[ترجمه گوگل]روی زمین بنشینید، پاهای خود را جلوی خود دراز کنید
[ترجمه ترگمان]بشین روی زمین و پاهات رو جلوی خودت باز کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was invited to sit on the rostrum as a representative of extramural instructors.
[ترجمه گوگل]از او به عنوان نماینده مربیان خارج از مدرسه دعوت شد تا روی تریبون بنشیند
[ترجمه ترگمان]از او دعوت شد که بر روی منبر به عنوان نماینده مربیان extramural بنشیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Search for knowledge, read more, sit on your front porch and admire the view without paying attention to your needs.
[ترجمه گوگل]دانش را جستجو کنید، بیشتر بخوانید، در ایوان جلویی خود بنشینید و بدون توجه به نیاز خود، منظره را تحسین کنید
[ترجمه ترگمان]در جستجوی دانش باشید، بیشتر بخوانید، روی ایوان جلویی بنشینید و منظره را بدون توجه به نیازهای خود تحسین کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There weren't enough chairs so I had to sit on the floor.
[ترجمه گوگل]صندلی به اندازه کافی نبود، بنابراین مجبور شدم روی زمین بنشینم
[ترجمه ترگمان]صندلی کافی نبود، بنابراین مجبور شدم روی زمین بنشینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Come and sit on my lap and I'll read you a story.
[ترجمه گوگل]بیا روی بغلم بنشین تا برایت داستان بخوانم
[ترجمه ترگمان]بیا روی زانوی من بنشین و یک قصه برایت خواهم خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. When riding a horse you sit on the saddle.
[ترجمه گوگل]هنگام سوار شدن بر اسب، روی زین می نشینید
[ترجمه ترگمان]وقتی سوار اسب شدی روی زین نشستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Don't sit on that bag - you'll squish the sandwiches.
[ترجمه گوگل]روی آن کیسه ننشینید - ساندویچ ها را له خواهید کرد
[ترجمه ترگمان]روی اون کیفه نشو - the له می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The male and female take turns to sit on the nest.
[ترجمه گوگل]نر و ماده به نوبت روی لانه می نشینند
[ترجمه ترگمان]نر و ماده به نوبت روی لانه می نشینند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The pigeons are so tame they will sit on your shoulder.
[ترجمه گوگل]کبوترها آنقدر اهلی هستند که روی شانه شما خواهند نشست
[ترجمه ترگمان]کبوترها آنقدر رام هستند که روی شانه شما می نشینند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Don't sit on that chair ——I've just varnished it.
[ترجمه گوگل]روی آن صندلی ننشین - من آن را لاک زدم
[ترجمه ترگمان]- روی اون صندلی نشین - من فقط واکس زدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We sit on the terrace, which looks out on the sea.
[ترجمه گوگل]روی تراس می نشینیم که رو به دریا است
[ترجمه ترگمان]روی ایوان نشستیم و به دریا نگاه کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• work at; serve as -, be a member of -

پیشنهاد کاربران

She was always sitting on this sofa
همیشه روی این صندلی می نشست.
You're the one sitting on the throne.
تو آن کسی هستی که بر تخت پادشاهی خواهی نشست.
I have to sit on the sidelines and watch my boy deteriorate.
ناچارم کنار بنشینم و تباهی پسرم را ببینم.
مسکوت ماندن
سرپوش گذاشتن
بنا شدن ساختمان هم معنی میده
The house is sitting on . . . . . . .
گیر کردن
له و لورده کردن
تأخیر کردن، دس دس کردن، به تاخیر انداختن، منتظر گذاشتن، نگه داشتن، جلوی چیزی را گرفتن، ناموفق عمل کردن
عضو بودن در هیئت مدیره
نشستن روی. . .
مثال:sitting on the bench
نشستن روی نیمکت

بپرس