shoulders

جمله های نمونه

1. he shoulders several important duties at the ministry
در وزارتخانه چندین مسئولیت مهم را به عهده دارد.

2. rustam's massive shoulders
شانه های ستبر رستم

3. head and shoulders above
کاملا بهتر (یا بلندتر یا والاتر و غیره)

4. he has broad shoulders and he's thin in the middle
او شانه های پهن و کمر باریک دارد.

5. to square one's shoulders
شانه های خود را صاف نگهداشتن

6. a man of square shoulders
مرد چهار شانه

7. they tied ali asghar's shoulders and took him to jail
علی اصغر را کت بسته به زندان بردند.

8. rub elbows with (rub shoulders with)
خوش و بش کردن با،مصاحبت و دوستی کردن با،خود را چسباندن به

9. a tall man with broad shoulders
مردی قدبلند با شانه های پهن

10. flakes of dandruf on his shoulders
(دانه های) شوره ی سر بر روی شانه های او

11. hair was falling about her shoulders
گیسوانش از شانه هایش آویخته بود.

12. her golden tresses covered her shoulders
گیسوان زرین او شانه های او را می پوشاند.

13. he hefted his load on his shoulders
او بار خود را بر دوش کشید.

14. a horse standing two meters at the shoulders
اسبی که ارتفاع شانه اش از زمین دو متر است.

15. her father was a hulk with broad shoulders and big hands
پدرش نره غولی بود با شانه های پهن و دستان بزرگ.

16. the natives' garments were suspended from their shoulders
جامه ی بومیان از شانه هایشان آویخته بود.

17. take off the mantle of authority and put it on younger shoulders
ردای قدرت را بکن و بر شانه ی افراد جوانتر بیانداز.

پیشنهاد کاربران

شانه ها ( تکیه گاه ها )
Shoulders به معنا ی شانه ها است
شانه ها

بپرس