shortstop

/ˈʃɔːrtˌstɑːp//ˈʃɔːtˌstɑːp/

(بیس بال) بازیکن میان بیس دوم و سوم، شورت استاپ، در بازی بیس بال موقعیت بازیکن مدافع در داخل میدان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: in baseball, the position in the infield between second and third base, or the player who occupies this position.

جمله های نمونه

1. He made his Major League debut as shortstop.
[ترجمه گوگل]او اولین بازی خود در لیگ اصلی را به عنوان ایستگاه کوتاه انجام داد
[ترجمه ترگمان]او اولین کار لیگ بزرگ خود را به عنوان shortstop انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Philadelphia Phillie shortstop Kevin Stocker is among trade possibilities. . . .
[ترجمه گوگل]توقف کوتاه فیلادلفیا فیلی، کوین استوکر، یکی از گزینه های تجاری است
[ترجمه ترگمان]Philadelphia Phillie shortstop کوین Stocker یکی از گزینه های تجاری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Her range at shortstop, even at 3 was marvelous.
[ترجمه گوگل]برد او در ایستگاه کوتاه، حتی در 3، شگفت‌انگیز بود
[ترجمه ترگمان]فاصله او در shortstop، حتی در ساعت ۳ شگفت انگیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Dunston expected the old times at shortstop to return.
[ترجمه گوگل]دانستون انتظار داشت که دوران قدیم در ایستگاه کوتاه بازگردد
[ترجمه ترگمان]Dunston انتظار بازگشت زمان های قدیم را در shortstop داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Word has it that Offerman will start at shortstop.
[ترجمه گوگل]گفته می شود که Offerman از نقطه کوتاه شروع می کند
[ترجمه ترگمان]خبر این است که Offerman در shortstop شروع خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Rookie shortstop Jimmy Rollins, the only regular to play, tripled, singled, stole a base and scored two runs.
[ترجمه گوگل]جیمی رولینز، تنها بازیکن معمولی که بازی می‌کرد، سه‌گانه، تک نفره، یک پایه را دزدید و دو ران به ثمر رساند
[ترجمه ترگمان]\"جیمی Rollins\" (Jimmy Rollins)، که تنها بازی معمولی است، سه برابر شد، یک پایه دزدید و دو ران به ثمر رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I swear he could play shortstop.
[ترجمه گوگل]قسم می خورم که او می توانست کوتاه بازی کند
[ترجمه ترگمان] قسم می خورم که می تونه shortstop بازی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Chris Gomez is the opening-day starter at shortstop, and Mark Lewis is the new second baseman.
[ترجمه گوگل]کریس گومز شروع کننده روز افتتاحیه در ایستگاه کوتاه است و مارک لوئیس بازیکن پایه دوم جدید است
[ترجمه ترگمان]کریس گومز the اول در shortstop است و مارک لوییس دومین بازیکن ایستاده جدید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Julio Lugo gets the nod at shortstop from the start, assuming he is recovered from a mild shoulder separation.
[ترجمه گوگل]خولیو لوگو از همان ابتدا در ایستگاه کوتاه تکان می‌خورد، با این فرض که پس از یک جدایی خفیف شانه بهبود یافته است
[ترجمه ترگمان]خولیو لوگو از آغاز حرکت سر تکان می دهد و فکر می کند که او از یک جدایی مختصر شانه خالی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The ball got past the shortstop on a bad hop.
[ترجمه گوگل]توپ با یک پرش بد از ایستگاه کوتاه گذشت
[ترجمه ترگمان]توپ از the دور زد و روی یک رازک چینی بد از میدان دور شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The defense lapsed in the sixth, when shortstop Craig Shipley muffed a spinning grounder.
[ترجمه گوگل]دفاع در قسمت ششم به پایان رسید، زمانی که کریگ شیپلی با توقف کوتاه یک زمین چرخان را خاموش کرد
[ترجمه ترگمان]این دفاع در روز ششم، زمانی که کریگ کریگ Shipley یک grounder ریسندگی را به تعویق انداخت، منقضی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Last season, he started at shortstop.
[ترجمه گوگل]فصل گذشته، او با سرعت کوتاه شروع کرد
[ترجمه ترگمان] آخرین فصل، توی shortstop شروع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The shortstop bobbled the ball and the runner ran home.
[ترجمه گوگل]ایستگاه کوتاه توپ را کوبید و دونده به خانه دوید
[ترجمه ترگمان]توپ گلف به توپ ضربه زد و دونده شروع به دویدن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But, as a shortstop, he had his problems.
[ترجمه گوگل]اما، به عنوان یک نقطه کوتاه، او مشکلات خود را داشت
[ترجمه ترگمان]، اما به عنوان یه بازیکن مدافع اون مشکلات خودش رو داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• player stationed in the infield between second and third base (baseball)

پیشنهاد کاربران

حمام اسیدی مورد استفاده جهت توقف واکنش یک دوای ظهور
( دوای ظهور: ترکیبی آلی که با الیاف نساجی برهمکنش میکند تا رنگینه را ظاهر کند ) .

بپرس