salvo

/ˈsælvoʊ//ˈsælvəʊ/

معنی: عنوان، بهانه، مورد، عذر، توپ سلام، اظهار احساسات شدید، شلیک توپ برای ادای احترام، شلیک کردن
معانی دیگر: (نبردهای دریایی یا هنگام ادای احترام نظامی و غیره) رگبار، تیرباری، آتش رگبار، شلیک هماهنگ، شلیک چند توپ (یا تفنگ و غیره) باهم، گلوله باران، (کف زدن یا هورا کشیدن یا فریاد و غیره) غریو، هیاهوی ناگهانی، فروریزی چند بمب باهم، پرتاب چندین موشک باهم، عذر بدتر از گناه، دستاویز

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: salvoes, salvos
(1) تعریف: the firing of guns or other firearms simultaneously or in succession, esp. as a salute.
مشابه: burst, salute, storm, volley

- We heard the roar of salvos from the ship.
[ترجمه گوگل] صدای غرش گلوله ها را از کشتی شنیدیم
[ترجمه ترگمان] صدای غرش رعد از کشتی را شنیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a sudden expression of appreciation, such as applause, cheers, or praise.
مشابه: applause

- The soloist received enthusiastic salvos from the audience.
[ترجمه گوگل] این تکنواز با استقبال پرشور حضار مواجه شد
[ترجمه ترگمان] گروه \"soloist\" (soloist)تعداد زیادی از تماشاگران را به خود اختصاص داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a sudden attack, as with punches or criticisms.
مشابه: storm

- Refused by the bartender, the drunk let out salvo of curses.
[ترجمه احمد] مرد مست علیرغم امتناع بارمن شروع به فحاشی کرد
|
[ترجمه گوگل] متصدی بار که مستی را رد کرد، لعن و نفرین را بیرون داد
[ترجمه ترگمان] ، از مشروب خوری استفاده کرد مست مست، شلیک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the prime minister was greeted by a salvo of protests
با رگباری از اعتراض از نخست وزیر استقبال شد.

2. They were to fire a salvo of blanks, after the national anthem.
[ترجمه گوگل]آنها قرار بود پس از سرود ملی، گلوله های خالی را شلیک کنند
[ترجمه ترگمان]بعد از سرود ملی، آن ها شروع به آتش زدن جاه ای خالی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Congressman Saunders fired the opening salvo during a heated debate on capital punishment.
[ترجمه گوگل]ساندرز، نماینده کنگره، در جریان یک بحث داغ در مورد مجازات اعدام، اولین بار را به صدا درآورد
[ترجمه ترگمان]نماینده عضو مجلس، در طی یک بحث داغ در مورد مجازات اعدام، شروع به تیراندازی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In his opening salvo the speaker fiercely attacked the Government's record on health care.
[ترجمه گوگل]سخنران در مراسم افتتاحیه خود به شدت به سوابق دولت در زمینه مراقبت های بهداشتی حمله کرد
[ترجمه ترگمان]در همین نقطه شروع، سخنران به شدت به پرونده دولت در مورد مراقبت های بهداشتی حمله کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We pooped off a salvo in the direction of the sound.
[ترجمه گوگل]ما یک گلوله در جهت صدا بیرون زدیم
[ترجمه ترگمان]ما به سمت صدا شلیک کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The newspaper article was the opening salvo in what proved to be a long battle.
[ترجمه گوگل]مقاله روزنامه آغازگر نبردی طولانی بود
[ترجمه ترگمان]مقاله روزنامه نقطه شروع به نقطه شروع جنگ بود که ثابت شده بود جنگ طولانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This statement provoked a salvo of accusations.
[ترجمه گوگل]این بیانیه موجی از اتهامات را برانگیخت
[ترجمه ترگمان]این بیانیه موجب بروز این اتهامات شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The first salvo exploded a short distance away.
[ترجمه گوگل]اولین گلوله در فاصله کوتاهی منفجر شد
[ترجمه ترگمان]همین نقطه شروع یک فاصله کوتاه را منفجر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Three miles away there was a salvo of blasting in the quarry.
[ترجمه گوگل]در سه مایلی دورتر، انفجاری در معدن وجود داشت
[ترجمه ترگمان]سه مایل دورتر صدای انفجار در معدن شنیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Road-block salvo shatters Bucharest's fragile silence.
[ترجمه گوگل]گلوله سد راه، سکوت شکننده بخارست را در هم می شکند
[ترجمه ترگمان]شلیک توپ ها سکوت fragile را درهم می شکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This could be the opening salvo of a campaign to get the arena built elsewhere.
[ترجمه گوگل]این می تواند آغازگر یک کمپین برای ساخت عرصه در جای دیگری باشد
[ترجمه ترگمان]این می تواند نقطه شروع اردو کشی باشد تا عرصه را به جایی برساند که در جای دیگری ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In its latest salvo, Vanguard has renegotiated its fees paid to outside advisers who manage its active stock and bond funds.
[ترجمه گوگل]ونگارد در جدیدترین اقدام خود درباره هزینه‌های پرداختی به مشاوران خارجی که سهام فعال و وجوه اوراق قرضه آن را مدیریت می‌کنند، مذاکره مجدد کرده است
[ترجمه ترگمان]در آخرین نقطه شروع، Vanguard هزینه های خود را به مشاوران خارجی که سهام فعال و سرمایه اوراق قرضه خود را مدیریت می کنند، افزایش داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Clinton fired the opening salvo last month when he included tax cuts in his proposed 1997 budget.
[ترجمه گوگل]کلینتون ماه گذشته زمانی که کاهش مالیات را در بودجه پیشنهادی خود در سال 1997 گنجانده بود، طرح افتتاحیه را اخراج کرد
[ترجمه ترگمان]کلینتون در ماه گذشته شروع به تیراندازی کرد زمانی که شامل کاهش مالیات در بودجه پیشنهادی سال ۱۹۹۷ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Suddenly a salvo arrived but did no damage.
[ترجمه گوگل]ناگهان یک گلوله از راه رسید اما آسیبی ندید
[ترجمه ترگمان]ناگهان شلیک شدیدی به راه افتاد، اما آسیبی ندید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In the darkness there is an almighty salvo of machine gun fire, like a cacophony of cracking whips.
[ترجمه گوگل]در تاریکی، گلوله‌ای از شلیک مسلسل وجود دارد، مانند صدای ناخوشایند شلاق‌های ترکاننده
[ترجمه ترگمان]در تاریکی، آتش بزرگی از آتش مسلسل وجود دارد که مانند یک صدای گوش خراش تازیانه به گوش می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عنوان (اسم)
way, address, cause, reason, motive, head, excuse, manner, title, superscription, heading, caption, headline, pretext, method, capitulary, fashion, salvo, lemma

بهانه (اسم)
fiction, excuse, pretense, alibi, pretext, plea, fetch, allegation, evasion, subterfuge, stall, put-off, essoin, salvo, lame excuse

مورد (اسم)
case, occasion, reason, instance, proper place, proper time, salvo

عذر (اسم)
reason, excuse, pretext, plea, subterfuge, stall, put-off, salvo

توپ سلام (اسم)
salvo

اظهار احساسات شدید (اسم)
salvo

شلیک توپ برای ادای احترام (اسم)
salvo

شلیک کردن (فعل)
fire, volley, salvo, run up

انگلیسی به انگلیسی

• simultaneous discharge of several firearms; applause, round of cheers
a salvo is the firing of several guns or missiles at the same time in a battle or as part of a ceremony.
a salvo is also a sudden outburst of a particular activity, often in a situation of conflict or opposition between two forces.

پیشنهاد کاربران

1 -
a firing of several guns at the same time, either in a war or in a ceremony, or a
statement in an exchange of opinions
شلیک چندین اسلحه همزمان هم در جنگ ( آتش باری ) و هم در یک مراسم یا در تبادل نظر اظهار یک موضع گیری
...
[مشاهده متن کامل]

Israel and Palestinian militants unleashed salvos of fire for a fourth day on Saturday
A salvo of guns/rockets
His opening salvo in the debate sparked a war of words
2 -
a sudden loud sound made by many people at the same time
صدای بلند و ناگهانی تعدادی از افراد همزمان
a sudden loud sound made by many people at the same time

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/salvo?q=salvos
معنای آبادیس:
✔️ پرتاب چندین موشک باهم - فروریزی چند بمب باهم
✔️ ( نبردهای دریایی یا هنگام ادای احترام نظامی و غیره ) رگبار - آتش رگبار - شلیک هماهنگ - شلیک چند توپ ( یا تفنگ و غیره ) باهم - گلوله باران
...
[مشاهده متن کامل]

e. g.
- Middle east live: Houthis launch salvo of missiles at British and US ships
- Putin boasts about launching a SALVO of
6, 670mph hypersonic missiles
@DailyMail. co. uk

گلوله باران
رگبار ( خنده و . . . )
گلوله باران
آتش بار

بپرس