run away with


1- رفتن و با خود بردن، دزدیدن، 2- مهار نکردنی شدن، از کنترل خارج شدن

جمله های نمونه

1. Don't let your imagination run away with you .
[ترجمه زهرا] اجازه نده تخیلاتت از کنترلت خارج بشه
|
[ترجمه گوگل]اجازه نده که خیالت با تو فرار کند
[ترجمه ترگمان]نذار قوه تخیل تو با تو فرار کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You're letting your imagination run away with you.
[ترجمه گوگل]به تخیل خود اجازه می دهید با شما فرار کند
[ترجمه ترگمان]تو اجازه دادی که تخیل تو با تو فرار کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I don't want you to run away with the impression that all I do is sign cheques all day.
[ترجمه علی ماشا اله زاده] نمی خواهم شما این تصور غلط را داشته باشید که همه ی آنچه من انجام می دهم چک امضا کردن است در تمام روز
|
[ترجمه گوگل]نمی‌خواهم با این تصور فرار کنید که تنها کاری که انجام می‌دهم تمام روز چک‌ها را امضا می‌کنم
[ترجمه ترگمان]من نمی خواهم با این فکر که تمام روز چک هام را امضا می کنم، فرار کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Her imagination tends to run away with her.
[ترجمه گوگل]تخیل او تمایل دارد با او فرار کند
[ترجمه ترگمان]خیال دارد با او فرار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Don't run away with the idea that he is an honest man.
[ترجمه گوگل]با این تصور که او مرد صادقی است فرار نکنید
[ترجمه ترگمان]با این فکر که او مرد شریفی است فرار نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Powell let his libidinous imagination run away with him.
[ترجمه گوگل]پاول اجازه داد تا تخیل شهوانی اش با او فرار کند
[ترجمه ترگمان]پاول اجازه داد تخیلات libidinous با او فرار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. These air conditioners run away with a lot of electricity.
[ترجمه گوگل]این کولرها با برق زیاد فرار می کنند
[ترجمه ترگمان]این دستگاه های تهویه هوا با انرژی زیادی فرار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Don't let your temper run away with you.
[ترجمه گوگل]اجازه نده عصبانیتت با تو فرار کند
[ترجمه ترگمان]نذار خلق و خوی تو با تو فرار کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His wife has run away with another man.
[ترجمه گوگل]همسرش با مرد دیگری فرار کرده است
[ترجمه ترگمان]زنش با یه مرد دیگه فرار کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Don't run away with the idea that this job is going to be easy.
[ترجمه علی ماشا اله زاده] در این خیال باطل نباش که این شغل قرار است آسان باشد
|
[ترجمه گوگل]با این تصور که این کار آسان خواهد بود فرار نکنید
[ترجمه ترگمان]با این ایده فرار نکنید که این کار آسان خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He tends to let his temper run away with him.
[ترجمه گوگل]او تمایل دارد اجازه دهد عصبانیتش با او فرار کند
[ترجمه ترگمان] اون دوست داره با اون فرار کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Don't run away with the idea that you can call me up at any time of the day or night.
[ترجمه گوگل]با این تصور که می توانید در هر ساعت از شبانه روز با من تماس بگیرید فرار نکنید
[ترجمه ترگمان]با این فکر که میتونی هر وقت شب یا شب بهم زنگ بزنی فرار نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Don't run away with the impression that he doesn't care.
[ترجمه گوگل]با این تصور که برایش مهم نیست فرار نکنید
[ترجمه ترگمان]با احساسی که براش مهم نیست فرار نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I can't let my emotions run away with me.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم اجازه دهم احساساتم با من فرار کنند
[ترجمه ترگمان]نمی توانم بگذارم احساساتم با من فرار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• escape with, flee with

پیشنهاد کاربران

تاثیر داشتن بر چیزی
کنترل چیزی را به دست گرفتن
l ( run away with you )
if your feelings, ideas etc run away with you, they
start to control how you behave
!Don’t let your imagination run away with you
...
[مشاهده متن کامل]

نگذار تخیلات تو رو کنترل کنه. ( نگذار تخیلات بر تو غلبه کنه )
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
تاثیر داشتن بر چیزی
کنترل چیزی را به دست گرفتن
غلبه کردن بر کسی
take hold of someone
Their imagination ran away with the boys when they went to the circus and then decided that they wanted to join the circus.
وقتی به سیرک رفتند، قوه تخیل آنها بر پسرها چیره شد و بعد تصمیم گرفتند که به سیرک بپیوندند.

to run away with the idea/impression that
خیال نکنی . . .
پیش خودت فکر نکنی . . .
مثال:
don't run away with the idea that you can become rich overnight
پیش خودت فکر نکنی ( خیال نکنی ) می تونی یه شبه پولدار بشی
...
[مشاهده متن کامل]

don't run away with the idea that you can pass the exam without studying
پیش خودت فکر نکنی ( خیال نکنی ) می تونی بدون اینکه بخونی امتحان رو پاس کنی

کنترل کردن
تصور غلط داشتن در ارتباط یک موضوع
Don't run away with the idea that this job is going to be easy.
در این خیال باطل نباش که این شغل قرار است آسان باشد
I don't want you to run away with the impression that all I do is sign cheques all day.
...
[مشاهده متن کامل]

نمی خواهم که تو در این تصور غلط باشی که تمام کاری که من انجام می دهم این است که چک امضا کنم تمام روز

Run away with s. b یعنی فرار کردن.
Rus away with s. th یعنی از کنترل خارج شدن، مهارنشدنی. مثلا اگر درمورد ماشین این فعل استفاده بشه یعنی شما نمیتونی ماشین رو کنترل کنی.
اگر درمورد احساسات باشه، یعنی نمیتونی کنترلش کنی و مثل احمقها رفتار میکنی.
...
[مشاهده متن کامل]

Don't let your imagination run away with you. یعنی اجازه نده تصوراتت از کنترلت خارج بشن و بهت غلبه کنن

بپرس