rumour

/ˌruːmər//ˈruːmə/

معنی: شایعه، چغلی، چو، شایعه گفتن و یا پخش کردن
معانی دیگر: rumor شایعه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a spelling of

جمله های نمونه

1. They were quick to disavow the rumour.
[ترجمه مریم سالک زمانی] آنها خیلی زود منکر شایعه شدند
|
[ترجمه گوگل]آنها به سرعت این شایعه را رد کردند
[ترجمه ترگمان]ان ها به سرعت از شایعه دست برداشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It was the kind of rumour that it is impossible to refute.
[ترجمه مریم سالک زمانی] این شایعه از نوعی نبود که بتوان راحت از کنارش رد شد و تکذیبش کرد
|
[ترجمه گوگل]این شایعه ای بود که رد کردن آن غیرممکن است
[ترجمه ترگمان]این نوعی شایعه بود که نمی توان آن را تکذیب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The rumour is without foundation in fact.
[ترجمه مریم سالک زمانی] این شایعه از بیخ بی پایه است
|
[ترجمه گوگل]این شایعه در واقع بی اساس است
[ترجمه ترگمان]شایعه بدون پایه و اساس وجود داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Each new rumour added fresh impetus to the smear campaign.
[ترجمه گوگل]هر شایعه جدید انگیزه جدیدی به کمپین افشاگری اضافه می کرد
[ترجمه ترگمان]هر گونه شایعات تازه، انگیزه تازه ای برای کمپین لکه دار ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The government issued an official denial of the rumour.
[ترجمه مریم سالک زمانی] دولت به طور رسمی شایعه را تکذیب کرد
|
[ترجمه گوگل]دولت رسما این شایعه را تکذیب کرد
[ترجمه ترگمان]دولت این شایعه را تکذیب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I should like to know who put that rumour about.
[ترجمه گوگل]باید بدانم چه کسی این شایعه را مطرح کرده است
[ترجمه ترگمان]می خواهم بدانم این شایعه درباره چه کسی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Many of the stories are based on rumour.
[ترجمه مریم سالک زمانی] بیشتر داستان ها براساس شایعات شکل می گیرند
|
[ترجمه گوگل]بسیاری از داستان ها بر اساس شایعات است
[ترجمه ترگمان]بسیاری از این داستان ها براساس شایعه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I heard a rumour that they are getting married.
[ترجمه مریم سالک زمانی] همه جا پیچیده است که آنها دارند با هم ازدواج می کنند
|
[ترجمه گوگل]شایعه ای شنیدم که ازدواج می کنند
[ترجمه ترگمان]شنیدم که شایعه شده که دارن ازدواج می کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. To start a rumour for me might not hurl away on my election.
[ترجمه گوگل]شروع یک شایعه برای من ممکن است در انتخاب من از بین نرود
[ترجمه ترگمان]برای شروع یک شایعه برای من ممکن است که در انتخابات شکست نخورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Rumour has it that he was murdered.
[ترجمه گوگل]شایعه شده که او به قتل رسیده است
[ترجمه ترگمان]شایعه شده که به قتل رسیده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There's a rumour floating about the office that she's leaving.
[ترجمه گوگل]شایعه ای در مورد رفتن او به دفتر وجود دارد
[ترجمه ترگمان]شایعاتی در اطراف دفتر وجود دارد که او دارد از اینجا می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The rumour was fabricated by the enemy radio station.
[ترجمه گوگل]این شایعه توسط رادیو دشمن ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]این شایعه توسط ایستگاه رادیویی دشمن ساخته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The Washington rumour mill suggests that the president secured his narrow majority only by promising all sorts of concessions.
[ترجمه گوگل]شایعه سازی واشنگتن نشان می دهد که رئیس جمهور اکثریت محدود خود را تنها با وعده دادن انواع امتیازات به دست آورده است
[ترجمه ترگمان]کارخانه شایعه واشینگتن حاکی از آن است که رئیس جمهور تنها با وعده دادن به همه نوع امتیاز، اکثریت محدود خود را به دست آورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The rumour is that there is a sequel to the movie in the works[Sentence dictionary], although this has not been confirmed.
[ترجمه گوگل]شایعات حاکی از آن است که دنباله ای برای این فیلم در دست ساخت است [Sentence فرهنگ لغت]، اگرچه این موضوع تایید نشده است
[ترجمه ترگمان]این شایعه این است که فیلم یک دنباله از فیلم در آثار [ جمله لغت نامه ] وجود دارد، اگرچه این موضوع مورد تایید قرار نگرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I heard a rumour that she'd been seeing Luke Harrison.
[ترجمه گوگل]من شایعه ای شنیدم که او در حال دیدن لوک هریسون بوده است
[ترجمه ترگمان]شایعه ای شنیدم که او با لوک هریسون را ملاقات کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شایعه (اسم)
buzz, hearsay, grapevine, rumor, rumour

چغلی (اسم)
tale, denunciation, delation, rumble, rumor, rumour

چو (اسم)
rumor, rumour

شایعه گفتن و یا پخش کردن (فعل)
rumor, rumour

انگلیسی به انگلیسی

• gossip, hearsay (alternate spelling for rumor)
a rumour is a piece of information that may or may not be true, but that people are talking about.
if something is rumoured to be true, people are suggesting that it is true, but they do not know for certain.

پیشنهاد کاربران

rumour = an unofficial interesting story or piece of news that might be true or invented, and quickly spreads from person to person
درِ گوشی
شایعه

بپرس