اسم ( noun )
• : تعریف: a piece of information or a story of unknown or uncertain origin, not confirmed by evidence, and usu. spread by word of mouth; hearsay.
• مترادف: hearsay
• مشابه: tale, talk
• مترادف: hearsay
• مشابه: tale, talk
- There is a rumor going around that the actress plans to remarry.
[ترجمه سینا] شایعه ای دارد پخش میشود که بازیگر زن برنامه دارد تا دوباره ازدواج کند.|
[ترجمه گوگل] شایعه ای وجود دارد مبنی بر اینکه این بازیگر قصد ازدواج مجدد دارد[ترجمه ترگمان] شایعاتی وجود دارد که این هنرپیشه قصد دارد دوباره ازدواج کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I don't think you should be spreading rumors.
[ترجمه گوگل] به نظر من نباید شایعه پراکنی کنی
[ترجمه ترگمان] من فکر نمی کنم تو باید شایعات رو پخش کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من فکر نمی کنم تو باید شایعات رو پخش کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: rumors, rumoring, rumored
حالات: rumors, rumoring, rumored
• : تعریف: to tell or assert without verification; spread by rumor.
• مشابه: blab, bruit, circulate, hint, imply, inform, insinuate, intimate, leak, noise, report, reveal, say, tattle, tell, whisper
• مشابه: blab, bruit, circulate, hint, imply, inform, insinuate, intimate, leak, noise, report, reveal, say, tattle, tell, whisper
- It is rumored that the factory will close.
[ترجمه محمد پنهانی] شایعه است که کارخانه تعطیل میشود|
[ترجمه زهرا بانو] شایعه شده است که کارخانه تعطیل خواهد شد|
[ترجمه شان] این که ( گفته می شود ) کارخانه تعطیل خواهدشد، شایعه است.|
[ترجمه گوگل] شایعه شده است که کارخانه تعطیل می شود[ترجمه ترگمان] شایع است که کارخانه به او نزدیک خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید