rumor

/ˈruːmər//ˈruːmə/

معنی: شایعه، چغلی، چو، شایعه گفتن و یا پخش کردن
معانی دیگر: هو، زبانزد، شایع کردن، چو انداختن، هو انداختن (انگلیس: rumour)، (قدیمی) شهرت، (مهجور) اعتراض و جنجال، هیاهو

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a piece of information or a story of unknown or uncertain origin, not confirmed by evidence, and usu. spread by word of mouth; hearsay.
مترادف: hearsay
مشابه: tale, talk

- There is a rumor going around that the actress plans to remarry.
[ترجمه سینا] شایعه ای دارد پخش میشود که بازیگر زن برنامه دارد تا دوباره ازدواج کند.
|
[ترجمه گوگل] شایعه ای وجود دارد مبنی بر اینکه این بازیگر قصد ازدواج مجدد دارد
[ترجمه ترگمان] شایعاتی وجود دارد که این هنرپیشه قصد دارد دوباره ازدواج کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I don't think you should be spreading rumors.
[ترجمه گوگل] به نظر من نباید شایعه پراکنی کنی
[ترجمه ترگمان] من فکر نمی کنم تو باید شایعات رو پخش کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: rumors, rumoring, rumored
• : تعریف: to tell or assert without verification; spread by rumor.
مشابه: blab, bruit, circulate, hint, imply, inform, insinuate, intimate, leak, noise, report, reveal, say, tattle, tell, whisper

- It is rumored that the factory will close.
[ترجمه محمد پنهانی] شایعه است که کارخانه تعطیل میشود
|
[ترجمه زهرا بانو] شایعه شده است که کارخانه تعطیل خواهد شد
|
[ترجمه شان] این که ( گفته می شود ) کارخانه تعطیل خواهدشد، شایعه است.
|
[ترجمه گوگل] شایعه شده است که کارخانه تعطیل می شود
[ترجمه ترگمان] شایع است که کارخانه به او نزدیک خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. rumor has it that she is going to resign
چو افتاده است که می خواهد استعفا بدهد.

2. a rumor running through the town
شایعه ای که در شهر زبانزد شده است

3. a rumor went through the office
شایعه ای در اداره پیچید.

4. the rumor gained currency
شایعه زبانزد شد.

5. the rumor spread through the town
شایعه در سراسر شهر پیچید.

6. a vicious rumor
یک شایعه ی بدخواهانه

7. to inspire a rumor
شایعه ای را از خود درآوردن

8. to scotch a rumor
شایعه ای را خفه کردن

9. the denial of a rumor
انکار یک شایعه

10. he never elaborated on that rumor
او هرگز درباره ی آن شایعه وارد جزئیات نشد.

11. The rumor raised much conjecture.
[ترجمه گوگل]این شایعه حدس و گمان های زیادی را برانگیخت
[ترجمه ترگمان]شایعات همه حدس و گمان را به هم زده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The rumor has no foundation.
[ترجمه گوگل]شایعه پایه و اساس ندارد
[ترجمه ترگمان]شایعات هیچ پایه و اساس نداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There has been a rumor mill on him for years.
[ترجمه گوگل]سال هاست که شایعه ای در مورد او وجود دارد
[ترجمه ترگمان]سالهاست که یه شایعه هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A rumor was soon handed around that he had been thrown into prison.
[ترجمه گوگل]به زودی شایعه ای منتشر شد که او را به زندان انداخته اند
[ترجمه ترگمان]این شایعه طولی نکشید که شایع شد که او را به زندان انداختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We are going to check into the rumor.
[ترجمه گوگل]در حال بررسی شایعات هستیم
[ترجمه ترگمان]ما می خوایم این شایعه رو بررسی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. I heard a rumor that he was getting married soon.
[ترجمه گوگل]شایعه ای شنیدم که به زودی ازدواج می کند
[ترجمه ترگمان]یه شایعه شنیدم که به زودی ازدواج می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. A rumor was soon handed round that he had been thrown into prison.
[ترجمه گوگل]به زودی شایعه ای منتشر شد که او را به زندان انداخته اند
[ترجمه ترگمان]این شایعه بزودی منتشر شد که او را به زندان انداختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Have you heard the rumor floating round that the shop is going to close?
[ترجمه مجتبی] آیا شما این شایعه را که در اطراف پخش است/شناور است را شنیده اید که فروشگاه بسته می شود
|
[ترجمه گوگل]آیا شایعه ای را شنیده اید که مغازه در حال تعطیل شدن است؟
[ترجمه ترگمان]آیا شایعه شده که این مغازه نزدیک است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شایعه (اسم)
buzz, hearsay, grapevine, rumor, rumour

چغلی (اسم)
tale, denunciation, delation, rumble, rumor, rumour

چو (اسم)
rumor, rumour

شایعه گفتن و یا پخش کردن (فعل)
rumor, rumour

تخصصی

[حقوق] شایعه

انگلیسی به انگلیسی

• hearsay, unverified information spread by gossip
gossip, spread hearsay, tell a rumor

پیشنهاد کاربران

چو و رو. چو مشود چاپ. رومیشود روایت
Rumor= myth
شایعه، چوقلی
Rumor= myth
شایعه، چوقولی
کلمات مشابه این کلمه > myth افسانه
mystery سر رمز
stereotype باور کلیشه
illusion توهم
شایعه پراکنی
شایعه، پخش کردن
شایعه گفتن و یا پخش کردن

بپرس