[ترجمه محمدصدیق رمضانی] پیش خدمت صورت حساب مارو آماده کرد
|
[ترجمه گوگل] پیشخدمت صورتحساب ما را به صدا درآورد [ترجمه ترگمان] پیشخدمت بیل را صدا زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. Ring up your agent in New York and put your proposition to him.
[ترجمه Paria] فرستاده خود در نیویورک را مشخص کنید و کار خود را با او مطرح سازید
|
[ترجمه گوگل]با نماینده خود در نیویورک تماس بگیرید و پیشنهاد خود را به او بدهید [ترجمه ترگمان]agent را در نیویورک حلقه کنید و این پیشنهاد را به او بدهید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. I've been trying to ring up all day and I couldn't get through.
[ترجمه نیوشان] من تمام روز سعی کردم که باهات تماس بگیرم، اما نتونستم گیرت بیارم
|
[ترجمه گوگل]تمام روز سعی کردم زنگ بزنم و نتونستم [ترجمه ترگمان]تمام روز داشتم تلاش می کردم که حلقه بزنم و نمی توانستم از آن رد شوم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He said he was going to ring up this morning.
[ترجمه گوگل]گفت امروز صبح زنگ می زند [ترجمه ترگمان]گفت امروز صبح می خواد زنگ بزنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He was the one who would ring up jockeys and find out their time of birth and so on.
[ترجمه گوگل]او بود که به جوکی ها زنگ می زد و از زمان تولد آنها و غیره مطلع می شد [ترجمه ترگمان]او تنها کسی بود که به سوارکاران زنگ می زد و زمان تولد و زندگی آن ها را کشف می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. They might ring up and ask why some of their share certificates had not arrived.
[ترجمه گوگل]آنها ممکن است زنگ بزنند و بپرسند که چرا برخی از اوراق سهام آنها نرسیده است [ترجمه ترگمان]آن ها ممکن است تلفن کنند و بپرسند که چرا برخی از این گواهی ها وارد نشده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. I just ring up to tell you ( that ) I won't be back for lunch.
[ترجمه گوگل]من فقط زنگ می زنم تا به شما بگویم (که) برای ناهار بر نمی گردم [ترجمه ترگمان]من فقط زنگ زدم تا بهت بگم … من برای ناهار بر نمی گردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He can but ring up his teacher.
[ترجمه گوگل]او می تواند به معلمش زنگ بزند [ترجمه ترگمان]او می تواند به معلم خود زنگ بزند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Theses are matters that you can ring up in committee.
[ترجمه گوگل]اینها مواردی هستند که می توانید در کمیته زنگ بزنید [ترجمه ترگمان]اینها مسائلی هستند که شما می توانید در کمیته به آن ها زنگ بزنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. I'll ring up to see if he's there.
[ترجمه گوگل]زنگ میزنم ببینم اونجا هست یا نه [ترجمه ترگمان]زنگ می زنم ببینم اونجاست یا نه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. I can ring up fares all right.
[ترجمه گوگل]من می توانم کرایه ها را بالا ببرم [ترجمه ترگمان]من می تونم از همه چیز خبر داشته باشم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Relatives ring up constantly, not always for the best motives, I might add.
[ترجمه گوگل]ممکن است اضافه کنم که اقوام دائماً زنگ می زنند، نه همیشه برای بهترین انگیزه ها [ترجمه ترگمان]بستگان به طور مداوم زنگ می زنند، نه همیشه برای بهترین انگیزه ها ممکن است اضافه کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. If you can't come, please ring up and let us know.
[ترجمه گوگل]اگر نمی توانید بیایید لطفا زنگ بزنید و به ما اطلاع دهید [ترجمه ترگمان]اگر نمی توانی بیایی، لطفا زنگ بزن و به ما خبر بده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. People hardly ever ring up anymore, thank God.
[ترجمه محمدصدیق رمضانی] مردم دیگه اصلا زنگ نمیزنن، خداروشکر
|
[ترجمه گوگل]مردم دیگر به سختی زنگ می زنند، خدا را شکر [ترجمه ترگمان]خدا رو شکر که مردم دیگه هیچ وقت بلند نمیشن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل]اگه نمیتونی زنگ بزن و بهم خبر بده [ترجمه ترگمان]اگر نمی توانی به من زنگ بزنی و خبرم کنی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• make a phone call to; record a sale on a cash register
پیشنهاد کاربران
به معنی حساب کردن کالایی در فروشگاه هست. Can you ring these up آیا میتونید اینها رو حساب کنید He rang up the wrong Amount او رقم آنها را اشتباه حساب کرد
وقت گرفتن بصورت تلفنی ( مثلا وقت دکتر )
ring somebody ↔ up to telephone someone SYN call ( somebody ) up تماس گرفتن، زنگ زدن
دو تا معنی عمده داره: ا - ثبت فاکتور در صندوق فروشگاه 2 - بدست آوردن پول زیاد از سود یا فروش To record a sale on a cash register. To make a large amount of money in sales or profits. For example, a shop assistant might say "I'll ring up your purchase now" when they are ready to process a customer's payment. A company might say "We rang up a record - breaking amount of sales this quarter" to celebrate their success. ... [مشاهده متن کامل]
فرایند گرفتن پول بابت خرید و دادن فاکتور
یکی از معانی مهم آن در فروشگاه ها به معنی ثبتکردن صورتحساب و فاکتور کردن است. I ring that up for you من صورت حسابتون رو فاکتور می کنم.
زنگ زدن.
تلفن زدن.
تماس گرفتن، زنگ زدن معادل: call
به نقل از هزاره: 1 - [مبلغ و غیره] وارد کردن، به. . . دادن 2 - تلفن کردن به، تلفن زدن به، به. . . زنگ زدن، تلفنی تماس گرفتن با