اسم ( noun )
• (1) تعریف: strictness, severity, inflexibility, or harshness, as of manner, judgment, or law.
- The law was enforced with great rigor.
[ترجمه علی خروش] قانون با سختگیری زیاد اجرا شد.|
[ترجمه گوگل] قانون با سختگیری زیاد اجرا شد[ترجمه ترگمان] قانون با دقت زیاد اجرا می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: severity or harshness of living conditions, climate, or other circumstances.
- These tires are meant to handle the rigors of winter weather.
[ترجمه گوگل] این لاستیک ها برای مقابله با سختی های هوای زمستانی طراحی شده اند
[ترجمه ترگمان] این تایرها به منظور رسیدگی به سختی های آب و هوای زمستانی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این تایرها به منظور رسیدگی به سختی های آب و هوای زمستانی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: a particular severe, harsh, or cruel act or circumstance.
• متضاد: amenity
• متضاد: amenity
- He could not forget the rigors that he had endured in the hands of his captors.
[ترجمه گوگل] او نمیتوانست سختیهایی را که در دستان اسیرکنندگانش متحمل شده بود فراموش کند
[ترجمه ترگمان] او نمی توانست رنجی که در دست captors تحمل کرده بود را فراموش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او نمی توانست رنجی که در دست captors تحمل کرده بود را فراموش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: strict or scrupulous accuracy; precision; exactness.
- The research was carried out with scientific rigor.
[ترجمه گوگل] این تحقیق با دقت علمی انجام شد
[ترجمه ترگمان] تحقیقات با دقت علمی انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تحقیقات با دقت علمی انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: a condition of rigidity in muscle tissues, such that they cannot respond to stimuli.
- The injection caused rigor.
[ترجمه گوگل] تزریق باعث سختگیری شد
[ترجمه ترگمان] تزریق به شدت ایجاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تزریق به شدت ایجاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید