rigor

/ˈrɪɡər//ˌrɪɡəˈmɔːtɪs/

معنی: تندی، سختی، خشونت، سخت گیری، ظلم، دقت زیاد
معانی دیگر: شدت، ستهمی، صلابت، فرسختی، جور، سرکوبگری، گرما یا سرمای شدید، دقت، نازک بینی، سفتی، سختناکی (به ویژه سختناکی بافت ها یا اندام بدن)، رجوع شود به: rigidity

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: strictness, severity, inflexibility, or harshness, as of manner, judgment, or law.

- The law was enforced with great rigor.
[ترجمه علی خروش] قانون با سختگیری زیاد اجرا شد.
|
[ترجمه گوگل] قانون با سختگیری زیاد اجرا شد
[ترجمه ترگمان] قانون با دقت زیاد اجرا می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: severity or harshness of living conditions, climate, or other circumstances.

- These tires are meant to handle the rigors of winter weather.
[ترجمه گوگل] این لاستیک ها برای مقابله با سختی های هوای زمستانی طراحی شده اند
[ترجمه ترگمان] این تایرها به منظور رسیدگی به سختی های آب و هوای زمستانی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a particular severe, harsh, or cruel act or circumstance.
متضاد: amenity

- He could not forget the rigors that he had endured in the hands of his captors.
[ترجمه گوگل] او نمی‌توانست سختی‌هایی را که در دستان اسیرکنندگانش متحمل شده بود فراموش کند
[ترجمه ترگمان] او نمی توانست رنجی که در دست captors تحمل کرده بود را فراموش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: strict or scrupulous accuracy; precision; exactness.

- The research was carried out with scientific rigor.
[ترجمه گوگل] این تحقیق با دقت علمی انجام شد
[ترجمه ترگمان] تحقیقات با دقت علمی انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: a condition of rigidity in muscle tissues, such that they cannot respond to stimuli.

- The injection caused rigor.
[ترجمه گوگل] تزریق باعث سختگیری شد
[ترجمه ترگمان] تزریق به شدت ایجاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the rigor of martial law
سختگیری حکومت نظامی

2. theorems developed with logical rigor
قضایایی که با دقت منطقی تدوین شده اند

3. he deserves to be punished with the full rigor of the law
سزاوار است که به اشد مجازات قانونی تنبیه شود.

4. The crime will be treated with the full rigor of the law.
[ترجمه گوگل]با این جرم با قاطعیت کامل قانون برخورد خواهد شد
[ترجمه ترگمان]این جنایت با دقت کامل قانون حل خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Rigor mortis had already set in.
[ترجمه گوگل]ریگور مورتیس قبلاً وارد شده بود
[ترجمه ترگمان]قضیه \"Rigor\" - ه که قبلا براش پاپوش درست کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Rigor mortis usually sets in between two and four hours after death.
[ترجمه گوگل]ریگور مورتیس معمولاً بین دو تا چهار ساعت پس از مرگ رخ می دهد
[ترجمه ترگمان]Rigor معمولا در فاصله دو و چهار ساعت پس از مرگ قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Sometimes I think we confuse rigidity with rigor.
[ترجمه گوگل]گاهی فکر می‌کنم استحکام را با سخت‌گیری اشتباه می‌گیریم
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات فکر می کنم ما انعطاف ناپذیری را با دقت اشتباه می گیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. What was all this about rigor mortis?
[ترجمه گوگل]همه اینها در مورد ریگور مورتیس چه بود؟
[ترجمه ترگمان]بعد از مرگ چی شد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It did not have a trace of rigor mortis, and was as warm as my own body.
[ترجمه گوگل]هیچ اثری از سختگیری نداشت و مثل بدن خودم گرم بود
[ترجمه ترگمان]بعد از مرگ هم هیچ ردی ازش پیدا نکردم و به اندازه بدنم گرم و گرم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It lacks intellectual content and academic rigor.
[ترجمه گوگل]فاقد محتوای فکری و دقت علمی است
[ترجمه ترگمان]آن فاقد محتوای فکری و دقت آکادمیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Anyway, rigor is in the very early stages.
[ترجمه گوگل]به هر حال، سختگیری در مراحل اولیه است
[ترجمه ترگمان]به هر حال، دقت در مراحل بسیار ابتدایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Results The length of sarcomere of rigor mortis without destroy is obviously shorter than that of restiffening.
[ترجمه گوگل]Results طول سارکومر سختی مورتیس بدون تخریب آشکارا کوتاه تر از مقاوم سازی است
[ترجمه ترگمان]نتایج طول of بودن دقت بدون از بین بردن از بین بردن، به وضوح کوتاه تر از that است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Many other treatises incorporated the new rigor.
[ترجمه گوگل]بسیاری از رساله‌های دیگر سختگیری جدید را در خود گنجانده بودند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از رساله ها عبارت بودند از همان دقت جدید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تندی (اسم)
acceleration, speed, velocity, rapidity, pace, rigor, pungency, celerity, acerbity, fire, acrimony, violence, angularity, virulence, heat, impetuosity, petulance, choler, kick, petulancy, discourtesy, fastness, inflammability, tempest, ginger

سختی (اسم)
resistance, hardship, privation, rigor, intensity, calamity, distress, severity, violence, tenacity, adversity, hardness, difficulty, trouble, discomfort, rigidity, inclemency, solidity, intension, obstruction, complication, problem, cumber, implacability, inexorability, inflexibility, rigorism

خشونت (اسم)
harshness, rigor, severity, violence, asperity, cruelty, roughness, atrocity, truculence, indelicacy, rudeness, discourtesy, incivility, truculency

سخت گیری (اسم)
austerity, rigor, severity, astringency, crackdown, rigidity, stringency

ظلم (اسم)
rigor, cruelty, tyranny, oppression, injustice, rigour

دقت زیاد (اسم)
rigor, solicitude, rigour, particularity, scrupulosity

انگلیسی به انگلیسی

• severity, strictness; harshness; exactness, strict accuracy; stiffness of muscles causing an inability to react to stimuli (physiology); sudden feeling of coldness, chill; act of cruelty

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Strictness or severity in approach or process 📏☝️
🔍 مترادف: Strictness
✅ مثال: The rigor of the training program was intended to prepare them for any challenge
✔️ در پزشکی:احساس سرمای ناگهانی همراه با لرز همراه با افزایش دما، اغلب همراه با تعریق زیاد، به ویژه در شروع یا اوج تب
a sudden feeling of cold with shivering accompanied by a rise in temperature, often with copious sweating, especially at the onset or height of a fever.
جدّوجهد
دشواری
the fact that people are made to follow rules in a very ● severe way:
They were punished with unusual rigour.
یه جوری سختی و مشقت تحمیلی
● the quality of being detailed, careful, and complete:
Her arguments lacked intellectual rigour.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : rigor ( rigour )
✅️ صفت ( adjective ) : rigorous
✅️ قید ( adverb ) : rigorously
دقت
گرفتگی
اسپاسم
قابلیت مو را از ماست بیرون کشیدن، دقت بی اندازه

بپرس