• (1)تعریف: the state or quality of being stiff or difficult to bend.
• (2)تعریف: the quality of being incapable of change or compromise; inflexible.
• (3)تعریف: the condition of being firmly established and unchanging.
- The school was known for the rigidity of its dress code and attendance policy.
[ترجمه Mrjn] آن مدرسه به خاطر قوانین سخت گیرانه ی پوشش و حضور ( و غیاب ) معروف بود.
|
[ترجمه گوگل] این مدرسه به دلیل سفت و سخت بودن کد لباس و خط مشی حضور و غیابش معروف بود [ترجمه ترگمان] این مدرسه به خاطر انعطاف ناپذیری قوانین و خط مشی شرکت معروف بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. The function of bones is to give rigidity.
[ترجمه Mrjn] عملکرد استخوان ها استحکام بخشیدن است.
|
[ترجمه گوگل]عملکرد استخوان ها ایجاد سفتی است [ترجمه ترگمان]وظیفه استخوان ها ایجاد سفتی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل]سختی فلز باعث ترک خوردن آن شده است [ترجمه ترگمان]سفتی فلز باعث شد که آن ترک شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He deplored the rigidity of her views.
[ترجمه گوگل]او از سختگیری دیدگاه های او ابراز تأسف کرد [ترجمه ترگمان]او از انعطاف ناپذیری عقاید خود متاسف بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Hostility and rigidity are particularly problematic because they seldom deliver the desired result over the long term.
[ترجمه گوگل]خصومت و سختی به ویژه مشکل ساز هستند زیرا به ندرت نتیجه مطلوب را در دراز مدت ارائه می دهند [ترجمه ترگمان]Hostility و انعطاف ناپذیری به طور خاص مساله ساز هستند، زیرا به ندرت نتیجه مطلوب را در طول مدت طولانی تحویل می دهند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The rigidity and traction of the EBs was far superior to spongy plimsolls.
[ترجمه گوگل]سفتی و کشش EB ها به مراتب از پلیم سول های اسفنجی برتر بود [ترجمه ترگمان]سفتی و کشش of به مراتب برتر از plimsolls اسفنجی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Sometimes I think we confuse rigidity with rigor.
[ترجمه گوگل]گاهی فکر میکنم استحکام را با سختگیری اشتباه میگیریم [ترجمه ترگمان]گاهی اوقات فکر می کنم ما انعطاف ناپذیری را با دقت اشتباه می گیریم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. This will almost always accentuate the rigidity and sometimes is the only manner in which it can be demonstrated.
[ترجمه گوگل]این تقریباً همیشه استحکام را برجسته می کند و گاهی اوقات تنها روشی است که می توان آن را نشان داد [ترجمه ترگمان]این کار تقریبا همیشه سفتی را برجسته می کند و گاهی تنها روشی است که می تواند نشان داده شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. A slight smile curved her mouth, relaxing the rigidity of her body.
[ترجمه گوگل]لبخند خفیفی دهانش را خم کرد و سفتی بدنش را آرام کرد [ترجمه ترگمان]لبخند مختصری لبش را کج کرد و سفتی بدن او را آرام کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. It improves all manifestations of the disease although rigidity and bradykinesia are benefited more than tremors.
[ترجمه گوگل]تمام تظاهرات بیماری را بهبود می بخشد، اگرچه سفتی و برادی کینزی بیشتر از لرزش سود می برد [ترجمه ترگمان]این بیماری همه تجلیات این بیماری را بهبود می بخشد، اگرچه خشکی و خشکی بیشتر از لرزش سود می برند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. In my opinion, the relative rigidity and compartmentalization of the program made for lowered technical efficiency and morale.
[ترجمه گوگل]به نظر من، سختی نسبی و تقسیم بندی برنامه باعث کاهش کارایی فنی و روحیه می شود [ترجمه ترگمان]به عقیده من، انعطاف ناپذیری نسبی و compartmentalization برنامه باعث کاهش کارایی و روحیه فنی می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. This rigidity is regarded as a price worth paying in order to achieve the objective of full integration.
[ترجمه گوگل]این استحکام به عنوان بهایی ارزش پرداخت برای دستیابی به هدف ادغام کامل در نظر گرفته می شود [ترجمه ترگمان]این سفتی به عنوان بهایی در نظر گرفته می شود که ارزش پرداخت به منظور دستیابی به هدف ادغام کامل را دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He instilled more atonement and rigidity to the order of friars.
[ترجمه گوگل]او کفاره و صلابت بیشتری را به دستور رهیبان القا کرد [ترجمه ترگمان]وی کفاره و انعطاف ناپذیری بیشتری به فرقه راهبان داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Rigidity is not an issue with the electrostatic diaphragm.
[ترجمه گوگل]سفتی مشکلی با دیافراگم الکترواستاتیک نیست [ترجمه ترگمان]Rigidity یک مساله با دیافراگم الکترواستاتیک نیست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Solids exhibit a wide variation in rigidity.
[ترجمه گوگل]جامدات تنوع زیادی در سفتی از خود نشان می دهند [ترجمه ترگمان]جامد، تنوع گسترده ای را در انعطاف ناپذیری نشان می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The rigidity in tone and approach of the syllabuses and materials is also a matter for concern.
[ترجمه گوگل]سختی لحن و رویکرد برنامههای درسی و مواد نیز جای نگرانی دارد [ترجمه ترگمان]انعطاف ناپذیری در لحن و رویکرد برنامه درسی و مطالب نیز برای نگرانی مهم است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[عمران و معماری] صلبیت - سختی - استحکام - صلابت - جمود - سختپایی [زمین شناسی] سفتی - این خاصیت بیان کننده مقاومت سنگ دربرابر جدا کردن قطعاتی از آن است که همین امرباعث مقاومت اجسام صلب در برابرتغییرشکل میباشد.درحقیقت می توان این خاصیت رامشابه گرانروی سیالات دانست. [نساجی] سختی - سفتی [ریاضیات] صلبیت، سحتپایی، استحکام، سختی، مقاومت، محکمی، عدم نرمش، عدم انعطاف [پلیمر] صلابت، صلبیت
اصطلاح �صلبیت� در اکثر مواقع برای عبارت �Rigidity� استفاده می شود. معادل عبارت �Stiffness� در منابع فارسی، �سفتی� یا �سختی� هست. به عنوان مثال، پارامتر �Spring Stiffness�، در اکثر منبع با عنوان �سختی فنر� یا �ضریب سختی فنر� ترجمه شده است. منبع فرا درس
انعطاف ناپذیری
rigidity ( روانشناسی ) واژه مصوب: انعطاف ناپذیری تعریف: نوعی ویژگی شخصیتی که برحسب آن فرد در مقابل هرنوع تغییر به شدت مقاومت می کند