rigidity

/rɪˈdʒɪdəti//rɪˈdʒɪdɪti/

معنی: سختی، سخت گیری، استحکام، سفتی، عدم تراضی
معانی دیگر: سختی، استحکام، سفتی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the state or quality of being stiff or difficult to bend.

(2) تعریف: the quality of being incapable of change or compromise; inflexible.

(3) تعریف: the condition of being firmly established and unchanging.

- The school was known for the rigidity of its dress code and attendance policy.
[ترجمه Mrjn] آن مدرسه به خاطر قوانین سخت گیرانه ی پوشش و حضور ( و غیاب ) معروف بود.
|
[ترجمه گوگل] این مدرسه به دلیل سفت و سخت بودن کد لباس و خط مشی حضور و غیابش معروف بود
[ترجمه ترگمان] این مدرسه به خاطر انعطاف ناپذیری قوانین و خط مشی شرکت معروف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The function of bones is to give rigidity.
[ترجمه Mrjn] عملکرد استخوان ها استحکام بخشیدن است.
|
[ترجمه گوگل]عملکرد استخوان ها ایجاد سفتی است
[ترجمه ترگمان]وظیفه استخوان ها ایجاد سفتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The rigidity of the metal caused it to crack.
[ترجمه Mrjn] سختی فلز موجب ترک خوردن آن شد.
|
[ترجمه گوگل]سختی فلز باعث ترک خوردن آن شده است
[ترجمه ترگمان]سفتی فلز باعث شد که آن ترک شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He deplored the rigidity of her views.
[ترجمه گوگل]او از سختگیری دیدگاه های او ابراز تأسف کرد
[ترجمه ترگمان]او از انعطاف ناپذیری عقاید خود متاسف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Hostility and rigidity are particularly problematic because they seldom deliver the desired result over the long term.
[ترجمه گوگل]خصومت و سختی به ویژه مشکل ساز هستند زیرا به ندرت نتیجه مطلوب را در دراز مدت ارائه می دهند
[ترجمه ترگمان]Hostility و انعطاف ناپذیری به طور خاص مساله ساز هستند، زیرا به ندرت نتیجه مطلوب را در طول مدت طولانی تحویل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The rigidity and traction of the EBs was far superior to spongy plimsolls.
[ترجمه گوگل]سفتی و کشش EB ها به مراتب از پلیم سول های اسفنجی برتر بود
[ترجمه ترگمان]سفتی و کشش of به مراتب برتر از plimsolls اسفنجی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Sometimes I think we confuse rigidity with rigor.
[ترجمه گوگل]گاهی فکر می‌کنم استحکام را با سخت‌گیری اشتباه می‌گیریم
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات فکر می کنم ما انعطاف ناپذیری را با دقت اشتباه می گیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This will almost always accentuate the rigidity and sometimes is the only manner in which it can be demonstrated.
[ترجمه گوگل]این تقریباً همیشه استحکام را برجسته می کند و گاهی اوقات تنها روشی است که می توان آن را نشان داد
[ترجمه ترگمان]این کار تقریبا همیشه سفتی را برجسته می کند و گاهی تنها روشی است که می تواند نشان داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A slight smile curved her mouth, relaxing the rigidity of her body.
[ترجمه گوگل]لبخند خفیفی دهانش را خم کرد و سفتی بدنش را آرام کرد
[ترجمه ترگمان]لبخند مختصری لبش را کج کرد و سفتی بدن او را آرام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It improves all manifestations of the disease although rigidity and bradykinesia are benefited more than tremors.
[ترجمه گوگل]تمام تظاهرات بیماری را بهبود می بخشد، اگرچه سفتی و برادی کینزی بیشتر از لرزش سود می برد
[ترجمه ترگمان]این بیماری همه تجلیات این بیماری را بهبود می بخشد، اگرچه خشکی و خشکی بیشتر از لرزش سود می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In my opinion, the relative rigidity and compartmentalization of the program made for lowered technical efficiency and morale.
[ترجمه گوگل]به نظر من، سختی نسبی و تقسیم بندی برنامه باعث کاهش کارایی فنی و روحیه می شود
[ترجمه ترگمان]به عقیده من، انعطاف ناپذیری نسبی و compartmentalization برنامه باعث کاهش کارایی و روحیه فنی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This rigidity is regarded as a price worth paying in order to achieve the objective of full integration.
[ترجمه گوگل]این استحکام به عنوان بهایی ارزش پرداخت برای دستیابی به هدف ادغام کامل در نظر گرفته می شود
[ترجمه ترگمان]این سفتی به عنوان بهایی در نظر گرفته می شود که ارزش پرداخت به منظور دستیابی به هدف ادغام کامل را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He instilled more atonement and rigidity to the order of friars.
[ترجمه گوگل]او کفاره و صلابت بیشتری را به دستور رهیبان القا کرد
[ترجمه ترگمان]وی کفاره و انعطاف ناپذیری بیشتری به فرقه راهبان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Rigidity is not an issue with the electrostatic diaphragm.
[ترجمه گوگل]سفتی مشکلی با دیافراگم الکترواستاتیک نیست
[ترجمه ترگمان]Rigidity یک مساله با دیافراگم الکترواستاتیک نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Solids exhibit a wide variation in rigidity.
[ترجمه گوگل]جامدات تنوع زیادی در سفتی از خود نشان می دهند
[ترجمه ترگمان]جامد، تنوع گسترده ای را در انعطاف ناپذیری نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The rigidity in tone and approach of the syllabuses and materials is also a matter for concern.
[ترجمه گوگل]سختی لحن و رویکرد برنامه‌های درسی و مواد نیز جای نگرانی دارد
[ترجمه ترگمان]انعطاف ناپذیری در لحن و رویکرد برنامه درسی و مطالب نیز برای نگرانی مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سختی (اسم)
resistance, hardship, privation, rigor, intensity, calamity, distress, severity, violence, tenacity, adversity, hardness, difficulty, trouble, discomfort, rigidity, inclemency, solidity, intension, obstruction, complication, problem, cumber, implacability, inexorability, inflexibility, rigorism

سخت گیری (اسم)
austerity, rigor, severity, astringency, crackdown, rigidity, stringency

استحکام (اسم)
resistance, strength, substance, backbone, rigidity, stability, fortification, solidity, stableness, consistency, solidification, consistence, formidability, grit, granite, staying power

سفتی (اسم)
tension, tenacity, hardness, density, rigidity, solidity, firmness, stiffness, tightness, fastness, toughness

عدم تراضی (اسم)
rigidity, intransigence

تخصصی

[عمران و معماری] صلبیت - سختی - استحکام - صلابت - جمود - سختپایی
[زمین شناسی] سفتی - این خاصیت بیان کننده مقاومت سنگ دربرابر جدا کردن قطعاتی از آن است که همین امرباعث مقاومت اجسام صلب در برابرتغییرشکل میباشد.درحقیقت می توان این خاصیت رامشابه گرانروی سیالات دانست.
[نساجی] سختی - سفتی
[ریاضیات] صلبیت، سحتپایی، استحکام، سختی، مقاومت، محکمی، عدم نرمش، عدم انعطاف
[پلیمر] صلابت، صلبیت

انگلیسی به انگلیسی

• hardness, stiffness, inflexibility; strictness, severity, stringency

پیشنهاد کاربران

سفت، سخت
چسبیدن سفت و سخت به یک موضع خاص ( داشتن نوعی تعصب )
انعطاف ناپذیری ( دربارۀ فکر، دیدگاه دیگران یا تغییر )
جمود ( فکری )
rigidity:جمود
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : rigidity
✅️ صفت ( adjective ) : rigid
✅️ قید ( adverb ) : rigidly
استحکام، قوت
اصطلاح �صلبیت� در اکثر مواقع برای عبارت �Rigidity� استفاده می شود. معادل عبارت �Stiffness� در منابع فارسی، �سفتی� یا �سختی� هست. به عنوان مثال، پارامتر �Spring Stiffness�، در اکثر منبع با عنوان �سختی فنر� یا �ضریب سختی فنر� ترجمه شده است.
منبع فرا درس
انعطاف ناپذیری
rigidity ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: انعطاف ناپذیری
تعریف: نوعی ویژگی شخصیتی که برحسب آن فرد در مقابل هرنوع تغییر به شدت مقاومت می کند
سرسختی
سخت گیری
چسبندگی
انعطاف ناپذیری
چسبندگی، ( تعدیل آهسته ) در علم اقتصاد
سفتی عضلانی
تخصصی [مهندسی پزشکی، مکانیک، عمران]
صلبیت
bending rigidity
صلبیت خمشی
چسبندگی
عدم انعطاف
انعطاف ناپذیر
ثابت بودن
استحکام
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس