reviewer

/riˈvjuːər//rɪˈvjuːə/

معنی: بازبین، منقد ادبی، بازبین گر
معانی دیگر: نقدگر (به ویژه نقدگر آثار معاصر در مجلات و روزنامه ها)، منتقد، هنرسنج

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a person who writes reviews of plays, concerts, films, and the like.
مشابه: critic

جمله های نمونه

1. The reviewer padded out his review with a lengthy biography of the author.
[ترجمه گوگل]داور بررسی خود را با بیوگرافی طولانی نویسنده تکمیل کرد
[ترجمه ترگمان]ارزیاب بررسی خود را با یک زندگینامه طولانی از نویسنده انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. a book reviewer for 'The Guardian'
[ترجمه گوگل]منتقد کتاب «گاردین»
[ترجمه ترگمان]یک منتقد کتاب برای روزنامه گاردین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The reviewer in the magazine that I read really put the knife in.
[ترجمه گوگل]داور در مجله ای که خواندم واقعاً چاقو را در آن گذاشته است
[ترجمه ترگمان]ارزیاب در مجله ای که من آن را خوانده بودم، چاقو را در آن قرار دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A reviewer called her first novel'super - romantic'and the label has stuck.
[ترجمه گوگل]یک منتقد اولین رمان او را "فوق العاده - عاشقانه" نامید و برچسب چسبیده است
[ترجمه ترگمان]یک منتقد با نام \"فوق العاده رمانتیک\" نام او را \"فوق العاده رمانتیک\" خوانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The reviewer mercilessly took apart the young writer's first novel.
[ترجمه گوگل]منتقد بی رحمانه اولین رمان نویسنده جوان را جدا کرد
[ترجمه ترگمان]این منتقد با بی رحمی اولین رمان نویسنده جوان را از هم جدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The writer should assume that the reviewer though probably a sophisticated person, is not very well informed in the problem area.
[ترجمه گوگل]نویسنده باید فرض کند که داور اگرچه احتمالاً یک فرد ماهر است، اما در زمینه مشکل به خوبی آگاه نیست
[ترجمه ترگمان]نویسنده باید فرض کند که ارزیاب گر چه احتمالا یک فرد پیچیده است، در منطقه مشکل بسیار مطلع نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Do not leave your advisor or reviewer guessing as to your intentions.
[ترجمه گوگل]مشاور یا بازبین خود را در مورد اهداف شما حدس نزنید
[ترجمه ترگمان]مشاور و مشورتی خود را با قصد و نیت پاک نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In short, a literature reviewer tells you what others have done or are doing in your problem area.
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، یک داور ادبیات به شما می گوید که دیگران در منطقه مشکل شما چه کرده اند یا انجام می دهند
[ترجمه ترگمان]به طور خلاصه، یک منتقد ادبی به شما می گوید که دیگران چه کاری انجام داده اند یا در منطقه مشکل شما انجام می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Your reviewer recommends Gombrich's Story of Art as a viable alternative.
[ترجمه گوگل]بازبین شما داستان هنر گامبریچ را به عنوان یک جایگزین مناسب توصیه می کند
[ترجمه ترگمان]پرسشنامه شما داستان (Art)آرت را به عنوان یک جایگزین مناسب توصیه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. For example, your reviewer complains that I do not provide clear guidance on which method of profit-sharing a firm should adopt.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، بازبینی کننده شما شکایت می کند که من راهنمایی روشنی در مورد اینکه یک شرکت باید کدام روش تقسیم سود را اتخاذ کند، ارائه نمی دهم
[ترجمه ترگمان]برای مثال، reviewer your شکایت می کند که من راهنمایی روشنی در مورد این که کدام روش از اشتراک گذاری سود یک شرکت باید اتخاذ کند، ارایه نمی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. At least one contemporary reviewer got the feeling that the various scribblers were being praised more for their passports than their prose.
[ترجمه گوگل]حداقل یک داور معاصر این احساس را داشت که خط‌نویس‌های مختلف بیشتر به خاطر پاسپورت‌هایشان تحسین می‌شوند تا نثرشان
[ترجمه ترگمان]حداقل یک منتقد معاصر این احساس را داشت که the مختلف برای گذرنامه های خود بیش از نثر خود مورد ستایش قرار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The rent reviewer sought to defend an action for negligence on the basis that he was an arbitrator or quasi-arbitrator.
[ترجمه گوگل]ناظر رانت به دنبال دفاع از دعوای قصور بر این اساس بود که او داور یا شبه داور بوده است
[ترجمه ترگمان]ارزیاب قبل از اجاره به دنبال دفاع از یک اقدام به منظور سهل انگاری در رابطه با داور یا نیمه داور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He had been praised by one giddy Paris reviewer as a dancer to make the great Rudolf Nureyev jealous.
[ترجمه گوگل]او توسط یک منتقد پاریسی به عنوان یک رقصنده تحسین شده بود تا رودولف نوریف بزرگ را حسادت کند
[ترجمه ترگمان]او از طرف یکی از منتقدان گیج پاریس به عنوان یک رقاص مورد تحسین قرار گرفته بود که این خواننده بزرگ (رودولف Nureyev)را حسود ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Mingus music this reviewer knows offers a richness and sophistication that compares with the exultant mastery of Duke Ellington.
[ترجمه گوگل]موسیقی مینگوس که این منتقد می‌داند، غنا و پیچیدگی را ارائه می‌دهد که با تسلط هیجان‌انگیز دوک الینگتون مقایسه می‌شود
[ترجمه ترگمان]موسیقی Mingus، این منتقد، می داند که در مقایسه با سلطه exultant دوک Ellington، غنای و پیچیدگی آن را به نمایش می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Try to avoid forcing your reviewer to read through voluminous material of questionable value to him.
[ترجمه گوگل]سعی کنید از وادار کردن بازبین خود به خواندن مطالب حجیم که برای او ارزش مشکوک دارند، خودداری کنید
[ترجمه ترگمان]سعی کنید از وادار کردن reviewer به خواندن از طریق مطالب voluminous درباره ارزش سوال برانگیز به او اجتناب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بازبین (اسم)
surveyor, reviewer, verifier

منقد ادبی (اسم)
reviewer

بازبین گر (اسم)
reviewer

انگلیسی به انگلیسی

• one who reviews; critic, one who writes a critical evaluation
a reviewer is a person who reviews books, plays, art exhibitions, and so on.

پیشنهاد کاربران

مرورگر
منتقد
1. نقاد. نقد کننده
2. ارزیاب. تحلیلگر
داور

بپرس