اسم ( noun )
• (1) تعریف: a process of reexamination or reconsideration.
• مترادف: reappraisal, reconsideration, rethinking
• مشابه: survey
• مترادف: reappraisal, reconsideration, rethinking
• مشابه: survey
- He comes up for his job review next month.
[ترجمه گوگل] او ماه آینده برای بررسی شغل خود می آید
[ترجمه ترگمان] او ماه آینده برای بررسی کارش می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او ماه آینده برای بررسی کارش می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a looking back over past events, memories, or facts.
• مترادف: retrospection, rundown, summary
• مشابه: survey
• مترادف: retrospection, rundown, summary
• مشابه: survey
- The textbook presents a review at the end of each chapter.
[ترجمه گوگل] کتاب درسی در پایان هر فصل مروری دارد
[ترجمه ترگمان] این کتاب درسی در پایان هر فصل یک بررسی ارائه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این کتاب درسی در پایان هر فصل یک بررسی ارائه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: a critical article evaluating a recent book, play, concert, or the like.
• مترادف: critique, notice
• مترادف: critique, notice
- The movie got good reviews from the critics.
[ترجمه گوگل] این فیلم نقدهای خوبی از سوی منتقدان دریافت کرد
[ترجمه ترگمان] این فیلم نقده ای مثبتی از منتقدان دریافت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این فیلم نقده ای مثبتی از منتقدان دریافت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: a journal presenting critical discussions and evaluations.
• مشابه: periodical
• مشابه: periodical
- A review of research in the field is published each year.
[ترجمه گوگل] مروری بر تحقیقات در این زمینه هر سال منتشر می شود
[ترجمه ترگمان] مرور تحقیقات در این زمینه هر سال منتشر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مرور تحقیقات در این زمینه هر سال منتشر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: a formal inspection, esp. of a military unit.
• مترادف: parade
• مترادف: parade
- The soldiers lined up for the review.
[ترجمه نجات] سربازان برای بازبینی صف کشیده بودند.|
[ترجمه گوگل] سربازان برای بررسی صف کشیدند[ترجمه ترگمان] سربازان برای بررسی صف کشیده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: reviews, reviewing, reviewed
حالات: reviews, reviewing, reviewed
• (1) تعریف: to re-examine or look over again.
• مترادف: brush up on, reappraise, reassess, reevaluate, reexamine, rethink
• مشابه: hash out, readdress, reconsider, run down
• مترادف: brush up on, reappraise, reassess, reevaluate, reexamine, rethink
• مشابه: hash out, readdress, reconsider, run down
- I reviewed my notes before the exam.
[ترجمه گوگل] یادداشت هایم را قبل از امتحان مرور کردم
[ترجمه ترگمان] من یادداشت های خود را قبل از امتحان مرور کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من یادداشت های خود را قبل از امتحان مرور کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- After the council reviewed the evidence, they reversed their earlier decision.
[ترجمه گوگل] پس از بررسی شواهد توسط شورا، آنها تصمیم قبلی خود را تغییر دادند
[ترجمه ترگمان] بعد از اینکه شورا شواهد را بررسی کرد، آن ها تصمیم قبلی خود را معکوس کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بعد از اینکه شورا شواهد را بررسی کرد، آن ها تصمیم قبلی خود را معکوس کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to look back over (past events or the like).
• مترادف: retrace
• مشابه: rehash, remember
• مترادف: retrace
• مشابه: rehash, remember
- He reviewed his accomplishments over the past ten years and felt somewhat proud.
[ترجمه زینب زرمسلک] با مرور دستاوردهای خود در ده سال گذشته احساس غرور کرد.|
[ترجمه گوگل] او دستاوردهای خود در ده سال گذشته را مرور کرد و تا حدودی احساس غرور کرد[ترجمه ترگمان] او در طی ده سال گذشته دستاوردهای خود را مرور کرد و اندکی احساس غرور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to offer a critical survey of (an article, book, or the like).
• مترادف: critique
• مشابه: analyze, criticize, evaluate, explicate, recapitulate
• مترادف: critique
• مشابه: analyze, criticize, evaluate, explicate, recapitulate
- He reviews plays for the local newspaper.
[ترجمه گوگل] او نمایشنامه هایی را برای روزنامه محلی مرور می کند
[ترجمه ترگمان] او برای روزنامه محلی بازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او برای روزنامه محلی بازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The restaurant was reviewed by one of the top food critics.
[ترجمه گوگل] این رستوران توسط یکی از برترین منتقدان غذا مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان] این رستوران توسط یکی از منتقدان بزرگ غذایی مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این رستوران توسط یکی از منتقدان بزرگ غذایی مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: to officially inspect.
• مترادف: inspect
• مشابه: examine, scrutinize, survey
• مترادف: inspect
• مشابه: examine, scrutinize, survey
- The general reviewed the troops.
[ترجمه میلاد بهزادی] ژنرال نیروها را ارزیابی کرد.|
[ترجمه گوگل] ژنرال نیروها را بررسی کرد[ترجمه ترگمان] ژنرال نیروها را مورد بررسی قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: reviewable (adj.)
مشتقات: reviewable (adj.)
• (1) تعریف: to reconsider or restudy material.
• مترادف: reconsider, rethink
• مشابه: mull
• مترادف: reconsider, rethink
• مشابه: mull
- You'd better review before the exam.
[ترجمه شاریا] بهتر است قبل از امتحان مرور کنید|
[ترجمه گوگل] بهتر است قبل از امتحان مرور کنید[ترجمه ترگمان] بهتر است قبل از امتحان بررسی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to function as a reviewer of books, performances, and the like.
• مشابه: criticize
• مشابه: criticize
- She reviews for the New York Times.
[ترجمه گوگل] او برای نیویورک تایمز نقد می کند
[ترجمه ترگمان] او روزنامه نیویورک تایمز را مورد بررسی قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او روزنامه نیویورک تایمز را مورد بررسی قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید