retribution

/ˌretrəˈbjuːʃn̩//ˌretrɪˈbjuːʃn̩/

معنی: عقبی، تلافی، پاداش، کیفری، مجازات، کیفر، سزا
معانی دیگر: پاداش (عمل خوب یا بد)، بادافره، اجر، عدالت، دادرسی، عقوبت، عذاب، مجازاتی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: repayment for one's actions, esp. punishment for evil.
مترادف: deserts, requital, retaliation, revenge, vengeance
مشابه: nemesis

- The public were demanding retribution for the crime, and therefore the suspect had to be heavily guarded.
[ترجمه گوگل] مردم خواستار قصاص جنایت بودند و بنابراین باید از مظنون به شدت محافظت می شد
[ترجمه ترگمان] مردم خواستار مجازات جرم بودند و به همین دلیل این مظنون باید به شدت محافظت می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. divine retribution in the form of storm and floods
تنبیه الهی به صورت توفان و سیل

2. the retribution awaiting murderers
کیفری که در انتظار آدمکشان است

3. the day of retribution
روز دادرسی (قیامت)

4. they were not given just retribution for their services
برای خدماتشان به آنها منصفانه پاداش ندادند.

5. They fled because they feared retribution for the genocide.
[ترجمه گوگل]آنها فرار کردند زیرا از قصاص نسل کشی می ترسیدند
[ترجمه ترگمان]آن ها به این دلیل فرار کردند که از مجازات نسل کشی هراس داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His armies invaded their lands in retribution.
[ترجمه علی جادری] ارتش او به تلافی اقدام به حمله به سرزمینشان کرد .
|
[ترجمه گوگل]لشکریان او برای انتقام به سرزمین آنها حمله کردند
[ترجمه ترگمان]ارتش های او در مجازات به سرزمین های خود حمله کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Violent retribution soon followed.
[ترجمه گوگل]قصاص خشونت آمیز به زودی دنبال شد
[ترجمه ترگمان]بعد از آن، مجازات خشن او به زودی از پی او روان شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He saw his suffering as retribution for the sins of his past life.
[ترجمه گوگل]او رنج خود را به عنوان مجازات گناهان زندگی گذشته خود می دید
[ترجمه ترگمان]او رنج و عذاب وجدان خود را به خاطر گناهان گذشته خود می دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. People are seeking retribution for the latest terrorist outrages.
[ترجمه گوگل]مردم به دنبال تلافی برای آخرین خشم های تروریستی هستند
[ترجمه ترگمان]مردم در جستجوی آخرین حملات تروریستی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She saw the sentence as just retribution on the man who had assaulted her.
[ترجمه گوگل]او این حکم را فقط قصاص مردی می دانست که به او تجاوز کرده بود
[ترجمه ترگمان]او حکم مجازات مردی را دید که به او حمله کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Do evil actions bring retribution after death?
[ترجمه گوگل]آیا اعمال زشت بعد از مرگ عذاب می آورد؟
[ترجمه ترگمان]اعمال شیطانی پس از مرگ تلافی می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Upon his release, Osceola vowed retribution; on December 2 Thompson was slain by the Seminoles in retaliation.
[ترجمه گوگل]پس از آزادی، اوسئولا قول قصاص داد در 2 دسامبر تامپسون توسط سمینول ها به تلافی کشته شد
[ترجمه ترگمان]پس از آزادی وی، Osceola قسم خورد که در ۲ دسامبر تامسون توسط the در تلافی کشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Could it be some sort of retribution for sending a 440k gif file last week?
[ترجمه گوگل]آیا می تواند نوعی تلافی برای ارسال یک فایل gif 440k در هفته گذشته باشد؟
[ترجمه ترگمان]آیا ممکن است یک مجازات برای ارسال یک پرونده ۴۴۰ k در هفته پیش باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Replacing a system of retribution with one of restorative justice is, however, an uphill battle.
[ترجمه گوگل]با این حال، جایگزینی نظام قصاص با عدالت ترمیمی، نبردی دشوار است
[ترجمه ترگمان]با این حال جایگزینی یک سیستم مجازات با یک عدالت ترمیمی یک نبرد دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It is, I suppose, divine retribution for the treatment your whiteness receives in certain doctors' surgeries.
[ترجمه گوگل]فکر می‌کنم این عذاب الهی برای درمان سفیدی شما در جراحی‌های پزشکان خاص است
[ترجمه ترگمان]تصور می کنم، مجازات الهی برای درمان سفیدی که سفیدی شما در عمل جراحی به عمل می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The boy's parents believe his illness is divine retribution for their sins.
[ترجمه گوگل]والدین پسر معتقدند که بیماری او جزای الهی برای گناهان آنهاست
[ترجمه ترگمان]پدر و مادر پسر معتقدند که بیماری او مجازات الهی برای sins است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He was being sought by their gestapo in retribution for his warlike acts.
[ترجمه گوگل]گشتاپوی آنها برای تلافی اعمال جنگجویانه اش به دنبال او بودند
[ترجمه ترگمان]او در پی اقدامات تلافی جویانه خود در پی اقدامات تلافی جویانه خود بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عقبی (اسم)
afterworld, armageddon, doomsday, last judgment, judgment day, requital, retribution

تلافی (اسم)
incident, collision, amends, compensation, restitution, retaliation, revenge, reprisal, retort, retribution, repayment, revanche

پاداش (اسم)
quittance, gratuity, testimonial, compensation, retaliation, retribution, meed, reward, remuneration, fee, comeuppance, guerdon

کیفری (اسم)
retribution

مجازات (اسم)
retribution, punishment, penalty, reprimand

کیفر (اسم)
retribution, penalty

سزا (اسم)
requital, retribution, reward, remuneration, punishment

انگلیسی به انگلیسی

• revenge, retaliation, vengeance; reciprocation, requital, repayment in kind; allocation of rewards and punishment in a future life (theology)
retribution is punishment for a crime; a literary word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Punishment inflicted in response to a wrongdoing ⚖️
🔍 مترادف: Vengeance
✅ مثال: He sought retribution for the wrongs that had been done to his family
retribution= revenge/ payback
مثال؛
He got his retribution when he was sentenced to prison for his crimes.
In a discussion about justice, someone might argue, “Retribution is an important aspect of a fair legal system. ”
A parent might use the term when disciplining a child, saying, “You will face retribution for breaking the rules. ”
...
[مشاهده متن کامل]

( کار خوب ) پاداش
( کار بد ) جزا
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : retribute
✅️ اسم ( noun ) : retribution
✅️ صفت ( adjective ) : retributive / retributory
✅️ قید ( adverb ) : _
مجازات، تلافی، تاوان، کیفر
But my people, Hera, they have lost so much: our men, our homes, and now our chance for retribution. و حالا شانسمون برای تلافی کردن
قصاص
مجازات کیفر
جزا
تاوان
کیفر
مجازات
Punishment
Penalty
The act of punishing someone for their wrongdoings

تاوان
انتقام
اشد مجازات
کیفر ، کیفری
تنبیه شدید برای موضوع جدی ک انجام دادی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس