reticule

/ˈretɪkjuːl//ˈretɪkjuːl/

معنی: شبکه، شبکه شطرنجی و امثال آن
معانی دیگر: کیف دستی زنانه (کوچک و بافته شده مانند تور)، شبکه شطرنجی و امثال ان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a woman's small handbag or purse with a drawstring, originally made of netting.

(2) تعریف: a network of fine lines, wires, or the like placed in the eyepiece of an optical instrument; reticle.

جمله های نمونه

1. The black reticule sagged under the weight of shapeless objects.
[ترجمه گوگل]مشبک سیاه زیر وزن اجسام بی شکل آویزان شد
[ترجمه ترگمان]کیف سیاهش در زیر وزن اشیا بی شکل خم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The Coptic woman hesitated, then picked up the reticule and hurried after Mena.
[ترجمه گوگل]زن قبطی تردید کرد، سپس مشبک را برداشت و با عجله دنبال منا رفت
[ترجمه ترگمان]زن قبطی مکث کرد، کیف را برداشت و به دنبال مینا به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The design of the symmetrical zero position reticule series is carried out on the basis.
[ترجمه گوگل]طراحی سری شبکه های متقارن موقعیت صفر بر اساس انجام شده است
[ترجمه ترگمان]طراحی مجموعه symmetrical متقارن صفر به صورت زیر انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Prince Ippolit brought her reticule, moved to her side, and bending close over her chair, sat beside her.
[ترجمه گوگل]شاهزاده ایپولیت مشبک او را آورد، به پهلویش رفت و روی صندلی خم شد و کنارش نشست
[ترجمه ترگمان]شاهزاده ایپولیت کیف خود را آورد و به طرف او رفت و روی صندلی اش خم شد و در کنارش نشست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He watched her open the reticule; he watched her count onto the desk twenty-five dollars in frayed bills and coins ranging down to nickels and dimes and pennies. (William Faulkner.
[ترجمه گوگل]او را تماشا کرد که مشبک را باز کرد او را تماشا کرد که روی میز بیست و پنج دلار در اسکناس‌های فرسوده و سکه‌هایی تا نیکل، سکه و سکه می‌شمرد (ویلیام فاکنر
[ترجمه ترگمان]کیفش را تماشا کرد که کیفش را باز کند و بیست و پنج دلار از اسکناس ها و سکه های کهنه و سکه پنج سنتی و سکه خرد شده را تماشا کرد (ویلیام Faulkner)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Reticule now turns red if character can't shoot at the current direction on horseback.
[ترجمه گوگل]اگر شخصیت نتواند سوار بر اسب در جهت فعلی شلیک کند، رتیکول قرمز می شود
[ترجمه ترگمان]reticule حالا قرمز می شود اگر شخصیت نمی تواند به جهت مخالف روی اسب شلیک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He watched her open the reticule; he watched her count onto the desk twenty-five dollars in frayed bills and coins ranging down to nickels and dimes and pennies.
[ترجمه گوگل]او را تماشا کرد که مشبک را باز کرد او را تماشا کرد که روی میز بیست و پنج دلار در اسکناس‌های فرسوده و سکه‌هایی تا نیکل، سکه و سکه می‌شمرد
[ترجمه ترگمان]کیفش را تماشا کرد که کیفش را باز کند و بیست و پنج دلار از اسکناس ها و سکه های کهنه و سکه پنج سنتی و سکه خرد شده را تماشا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In addition to describing the structure of the reticule, the paper also proposes some appropriate ways for solving the key technology problems in its development.
[ترجمه گوگل]این مقاله علاوه بر توصیف ساختار شبکه، راه‌های مناسبی را برای حل مشکلات کلیدی فناوری در توسعه آن پیشنهاد می‌کند
[ترجمه ترگمان]علاوه بر توصیف ساختار of، این مقاله برخی روش های مناسب برای حل مشکلات کلیدی فن آوری در توسعه آن پیشنهاد می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. As they stepped out into the sunshine Mena Iskander's reticule slipped and fell on the ground.
[ترجمه گوگل]وقتی به زیر آفتاب رفتند، مشبک منا اسکندر لیز خورد و روی زمین افتاد
[ترجمه ترگمان]همچنان که به زیر نور خورشید قدم گذاشتند، کیف دستی اش به زمین افتاد و روی زمین افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Ground combat is currently real-time and similar to a first-person shooter. The player must aim a targeting reticule at a target and left-click the mouse to fire.
[ترجمه گوگل]مبارزات زمینی در حال حاضر به صورت واقعی و شبیه به تیراندازی اول شخص است بازیکن باید یک شبکه هدف گیری را به سمت یک هدف نشانه بگیرد و برای شلیک روی ماوس کلیک چپ کند
[ترجمه ترگمان]نبرد زمینی در حال حاضر زمان واقعی و شبیه به تیرانداز اول شخص است بازیکن باید یک کیف هدف قرار گرفته را در سمت چپ هدف قرار دهد و چپ ماوس را روی آتش کلیک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The beginners should not access the deep end, and the shallow area reticule should not be overstepped by the swimmers with life buoys.
[ترجمه گوگل]مبتدیان نباید به انتهای عمیق دسترسی داشته باشند و شناگران با شناورهای شناور نباید از مشبک ناحیه کم عمق عبور کنند
[ترجمه ترگمان]مبتدیان نباید به انتهای عمیق دسترسی داشته باشند، و the سطحی سطحی نباید توسط شناگران با buoys زندگی محدود شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But I change my black satchel to a grass-green reticule, felt embarrassed to go off without making up every morning.
[ترجمه گوگل]اما من کیف مشکی خود را به یک مشبک سبز چمنی تغییر می‌دهم، احساس خجالت می‌کنم که هر روز صبح بدون آرایش از آن بیرون بروم
[ترجمه ترگمان]اما کیف سیاه خود را به یک کیف سبز رنگ عوض می کنم و احساس شرمندگی می کنم که هر روز صبح از خانه بیرون بروم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The paper gives a method for designing a new kind of liquid crystal reticule.
[ترجمه گوگل]این مقاله روشی را برای طراحی نوع جدیدی از شبکه کریستال مایع ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]این مقاله روشی برای طراحی نوع جدیدی از reticule بلور مایع ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The RIGS heads up display can be deployed for applications such as the rendition of flight, navigation, and sighting data with aiming point and target reticule.
[ترجمه گوگل]نمایشگر RIGS heads up را می توان برای برنامه هایی مانند نمایش داده های پرواز، ناوبری و مشاهده با نقطه هدف و شبکه هدف مستقر کرد
[ترجمه ترگمان]صفحه نمایش rigs می تواند برای کاربردهایی مانند the پرواز، پیمایش، و داده های رویت با هدف و هدف مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شبکه (اسم)
grating, net, grate, trellis, netting, mesh, network, lattice, plexus, grille, meshwork, rete, reticule, reticulum, treillage, trelliswork

شبکه شطرنجی و امثال آن (اسم)
reticule

تخصصی

[عمران و معماری] رتیکول
[زمین شناسی] شبکه - رجوع شود به reticle.
[نساجی] شبکه- شبکه شطرنجی

انگلیسی به انگلیسی

• a reticule is a type of small handbag; an old-fashioned word.

پیشنهاد کاربران

بپرس