• : تعریف: reluctant to speak; not given to frequent speech; restrained; shy. • مترادف: quiet, reserved, restrained, taciturn • متضاد: bluff, frank, garrulous, loquacious, spunky, talkative • مشابه: close-mouthed, hesitant, modest, reluctant, retiring, shy, silent, tight-lipped, uncommunicative
- She was talkative, even glib, as a young woman, but she'd become more reticent as she got older.
[ترجمه گوگل] او به عنوان یک زن جوان پرحرف و حتی کم حرف بود، اما هر چه بزرگتر می شد، کم حرف تر می شد [ترجمه ترگمان] او پرحرف بود، حتی به عنوان یک زن جوان، اما وقتی بزرگ تر می شد کم حرف می شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. cyrus is a reticent person
سیروس آدم کم حرفی است.
2. (khayyam) i saw two thousand jugs expressive and reticent
دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش
3. She was morose, pale, and reticent.
[ترجمه گوگل]او احمق، رنگ پریده و کم حرف بود [ترجمه ترگمان]عبوس، رنگ پریده و کم حرف بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He is very reticent about his past.
[ترجمه گوگل]او در مورد گذشته خود بسیار محتاط است [ترجمه ترگمان]اون درباره گذشته ش خیلی کم حرف میزنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. She is so reticent about her achievements.
[ترجمه گوگل]او در مورد دستاوردهای خود بسیار درنگ است [ترجمه ترگمان]او نسبت به her خیلی تودار است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Most of the students were reticent about answering questions.
[ترجمه گوگل]اکثر دانشآموزان در پاسخ به سؤالات کوتاهی کردند [ترجمه ترگمان]بسیاری از دانش آموزان در مورد پاسخ دادن به سوالات محتاط بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. She's strangely reticent about her son.
[ترجمه گوگل]او به طرز عجیبی در مورد پسرش کوتاهی می کند [ترجمه ترگمان]به طرز عجیبی درباره پسرش صحبت می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He seemed unduly reticent on the subject of his past.
[ترجمه Edi.nozari] او به نظر بی جهت در مورد گذشته خود کم حرف ( محتاط ) است
|
[ترجمه گوگل]به نظر میرسید که او در مورد گذشته خود بیتوجهی کند [ترجمه ترگمان]او به ناحق درباره گذشته اش حرف می زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He is famously reticent in talking about his extraordinary physical ordeal.
[ترجمه گوگل]او در صحبت کردن در مورد مصیبت جسمانی خارق العاده خود بسیار کوتاه است [ترجمه ترگمان]او به طور مشهور در صحبت درباره شکنجه جسمی فوق العاده خود محتاط است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. This is one of the reasons banks are reticent about electronic commerce, fearing it will not be profitable.
[ترجمه گوگل]این یکی از دلایلی است که بانکها در مورد تجارت الکترونیکی از ترس سودآور نبودن ممتنع میکنند [ترجمه ترگمان]این یکی از دلایلی است که بانک ها در مورد تجارت الکترونیکی محتاط هستند و از آن می ترسند که سود آور نباشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The hon. Gentleman has been noticeably reticent in this respect in the past.
[ترجمه گوگل]محترم جنتلمن در گذشته به طرز محسوسی در این زمینه کوتاهی کرده است [ترجمه ترگمان] عزیزم در گذشته خیلی کم حرف و تودار است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. It's acoustic and a little more reticent, but highly focused and with plenty of absorbing incident.
[ترجمه گوگل]آکوستیک است و کمی آرامتر است، اما بسیار متمرکز است و اتفاقات جذاب زیادی دارد [ترجمه ترگمان]این یک آکوستیک و کمی محتاط تر است، اما بسیار متمرکز و با مقدار زیادی از حادثه جاذب است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The official reports are also reticent.
[ترجمه گوگل]گزارش های رسمی نیز ممتنع هستند [ترجمه ترگمان]گزارش ها رسمی نیز محتاط هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Christopher was reticent about himself, especially his good points.
[ترجمه گوگل]کریستوفر در مورد خودش، به خصوص نکات مثبتش، ممتنع بود [ترجمه ترگمان]کریستوفر در مورد خودش کم حرف می زد، به خصوص به نکات خوبی که داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
کم حرف، تودار Reticent means either quiet or restrained. If you're reticent about your feelings, you like to keep them to yourself, and you're probably quiet in rowdy groups where everyone is talking over each other