retaliation

/riˌtæliˈeɪʃn̩//rɪˌtælɪˈeɪʃn̩/

معنی: تلافی، پاداش، عمل متقابل
معانی دیگر: تلافی، عمل متقابل

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the act of striking back or taking revenge.

- He had made a fool out of her, so she broke his favorite CD in retaliation.
[ترجمه BLUEPAWN] او یک حرکت احمقانه از او دیده بود ، بنابراین در تلافی کار او سی دی مورد علاقه اش را شکست.
|
[ترجمه Arya] او بازی اش داده بود، پس در تلافی کارش سی دی مورد علاقه ی او را شکست.
|
[ترجمه afshar] پسر از دختر یک احمق ساخته بود ( یعنی دختر را دست انداخته بود ) بنابراین دختر به تلافی، سی دی مورد علاقه پسر را شکست.
|
[ترجمه شان] آن پسر از این دختر، یک احمق ساخته بود ( او را دست انداخته بود ) ، بنابراین دختر ( زن ) هم به تلافی ، سی دی مورد علاقه پسر ( مرد ) را شکست.
|
[ترجمه گوگل] او او را احمق کرده بود، بنابراین سی دی مورد علاقه اش را به تلافی شکست
[ترجمه ترگمان] او یک احمق را از او بیرون اورده بود، بنابراین سی دی مورد علاقه اش را در تلافی شکست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. massive retaliation
حمله انتقامی در سطح گسترده،قصاص همگانی

2. He never said a single word in retaliation.
[ترجمه گوگل]او هرگز حتی یک کلمه هم به تلافی نگفت
[ترجمه ترگمان]هرگز حتی یک کلمه هم به تلافی نگفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They're pursuing a strategy of massive retaliation.
[ترجمه گوگل]آنها استراتژی انتقام جویی گسترده را دنبال می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها یک استراتژی تلافی جویانه گسترده را دنبال می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Police said they believed the attack was in retaliation for the death of the drug trafficker.
[ترجمه گوگل]پلیس گفت که آنها معتقدند این حمله در انتقام از مرگ قاچاقچی مواد مخدر بوده است
[ترجمه ترگمان]پلیس گفت که آن ها بر این باورند که این حمله به تلافی کشته شدن یک قاچاقچی مواد مخدر صورت گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The bomb attack was in retaliation for the recent arrest of two well-known terrorists.
[ترجمه گوگل]این بمب گذاری در تلافی دستگیری اخیر دو تروریست معروف بود
[ترجمه ترگمان]این حمله به تلافی دستگیری اخیر دو تروریست مشهور صورت گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The shooting may have been in retaliation for the arrest of the terrorist suspects.
[ترجمه گوگل]تیراندازی ممکن است در تلافی دستگیری مظنونان تروریستی بوده باشد
[ترجمه ترگمان]این تیراندازی ممکن است در تلافی دستگیری مظنونین تروریستی صورت گرفته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This action was undoubtedly in retaliation for last week's bomb attack.
[ترجمه گوگل]این اقدام بدون شک در تلافی بمب گذاری هفته گذشته بود
[ترجمه ترگمان]این اقدام بدون شک در تلافی حمله بمب گذاری هفته گذشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Any hostilities could result in retaliation and further embroil U. N. troops in fighting.
[ترجمه گوگل]هر گونه خصومت می تواند منجر به انتقام گیری شود و نیروهای آمریکایی را بیشتر درگیر نبرد کند
[ترجمه ترگمان]هر گونه خصومت می تواند منجر به انتقام و embroil بیشتر شود ان سربازان در حال جنگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The savagery of our retaliation against the virus has yet to be played out.
[ترجمه گوگل]وحشی گری انتقام ما علیه ویروس هنوز به نمایش گذاشته نشده است
[ترجمه ترگمان]وحشیگری تلافی جویانه ما علیه این ویروس تا کنون پخش نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The alternative is massive retaliation by missiles aimed at the enemy's cities, which will stay put.
[ترجمه گوگل]جایگزین، انتقام‌جویی گسترده با موشک‌هایی است که شهرهای دشمن را هدف قرار می‌دهند که سر جای خود خواهند ماند
[ترجمه ترگمان]این جایگزین در تلافی جویانه گسترده از سوی موشک هایی با هدف شهره ای دشمن است که باقی خواهند ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Dulles called the policy massive retaliation.
[ترجمه گوگل]دالس این سیاست را انتقام بزرگ خواند
[ترجمه ترگمان]دالس این سیاست را تلافی جویانه تلقی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Does Sanchez worry about attempts at disguised retaliation?
[ترجمه گوگل]آیا سانچز نگران تلاش برای انتقام پنهان است؟
[ترجمه ترگمان]سانچز درباره تلاش برای تلافی کردن نگران شده؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Without warning his right hand swiped in retaliation at her mouth, splitting her lip.
[ترجمه گوگل]بدون اخطار دست راستش به تلافی به دهانش کشید و لبش را شکافت
[ترجمه ترگمان]بدون هشدار دستش را به طرف دهانش گرفت و لبش را جدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He, in retaliation, has launched against them the most concentrated onslaughts that he has been able to devise.
[ترجمه گوگل]او در اقدامی تلافی جویانه، متمرکزترین حملاتی را که توانسته است، علیه آنها انجام دهد
[ترجمه ترگمان]او در اقدامی تلافی جویانه ترین یورش را علیه آن ها آغاز کرده است تا بتواند تدبیر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In its first test massive retaliation had won a victory.
[ترجمه گوگل]در اولین آزمایش خود، تلافی عظیم یک پیروزی به دست آورده بود
[ترجمه ترگمان]در اولین آزمایش، اقدامات تلافی جویانه ای پیروزی را به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تلافی (اسم)
incident, collision, amends, compensation, restitution, retaliation, revenge, reprisal, retort, retribution, repayment, revanche

پاداش (اسم)
quittance, gratuity, testimonial, compensation, retaliation, retribution, meed, reward, remuneration, fee, comeuppance, guerdon

عمل متقابل (اسم)
retaliation, rebuttal, reciprocity, reciprocation, reciprocal action

انگلیسی به انگلیسی

• act of striking back, act of taking revenge; requital, reciprocation, act of paying back in kind

پیشنهاد کاربران

جزا، جزای عمل
تعریف Retaliate که فعل retaliation هست
🔴
[no obj] : to do something bad to someone who has hurt you or treated you badly : to get revenge against someone
◀️
After the company announced plans to reduce benefits, the union threatened to retaliate by calling for a strike
...
[مشاهده متن کامل]

◀️
In their Religion, if a father kills his daughter or son, there is no retaliation
تلافی، به معنای خون بها نیست ولی چیزیکه مثل اون برای جبران خساراتی که یه نفر بهت رسونده، انتقام یا قصاص
تقریبا با Revenge و Vengeance یکیه

خراب کرد
جبران
مقابله به مثل، تلافی، جبران
قصاص
Timely retaliation
Or sooner with their own acceptance
تلافی به موقع
یا هر چی زودتر با پذیرش دلخواه خودشان

عمل تلافی جویانه
انتقام
قصاص

بپرس