resume

/rəˈzuːm//rɪˈzjuːm/

معنی: خلاصه، حاصل، خلاصه تجربیات، چکیده کلام، ادامه یافتن، دوباره بدست اوردن، باز یافتن، از سر گرفتن
معانی دیگر: بازگرفتن، دوباره به دست آوردن، دوباره اشغال کردن، دوباره پوشیدن، ادامه دادن، دنبال کردن، از نو آغاز کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: resumes, resuming, resumed
(1) تعریف: to start or go on with again after an interruption.
مترادف: continue, recommence
متضاد: suspend
مشابه: pick up, pursue, reinitiate, renew

- We gave our orders to the waiter and then resumed our conversation.
[ترجمه گوگل] دستوراتمان را به پیشخدمت دادیم و سپس گفتگو را از سر گرفتیم
[ترجمه ترگمان] ما دستورها را به پیشخدمت دادیم و بعد گفتگوی خود را ادامه دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- After you've had lunch, you can resume playing your game.
[ترجمه امیر علی] بعد از ناهار ، میتوانید به بازی خود ادامه دهید
|
[ترجمه گوگل] پس از صرف ناهار، می توانید بازی خود را از سر بگیرید
[ترجمه ترگمان] بعد از ناهار، می توانید بازی خود را ازسر بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to take back or return to.
مترادف: reassume, reoccupy
متضاد: leave
مشابه: recapture, recover, regain, repossess, retake

- He went to grab another item from the shelf and then resumed his place in line.
[ترجمه گوگل] او رفت تا کالای دیگری را از قفسه بردارد و سپس جای خود را در صف ادامه داد
[ترجمه ترگمان] او برای برداشتن یک مورد دیگر از قفسه رفت و سپس جای خود را در صف گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- After the divorce, she resumed her maiden name.
[ترجمه Mina] بعد از طلاق او دوباره نام خانوادگی اش را بدست آورد
|
[ترجمه گوگل] پس از طلاق، او نام خانوادگی خود را از سر گرفت
[ترجمه ترگمان] بعد از طلاق، او نام maiden را ازسر گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: resumable (adj.)
(1) تعریف: to start again after a pause or interruption.
مترادف: continue, proceed, recommence
متضاد: suspend
مشابه: renew, revive

- After a week's recess, the trial resumed.
[ترجمه گوگل] پس از یک هفته تعطیلی، دادگاه از سر گرفته شد
[ترجمه ترگمان] بعد از یک هفته استراحت، محاکمه دوباره شروع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The speaker was distracted for a moment by a heckler but then resumed.
[ترجمه گوگل] سخنران برای لحظه ای توسط یک هشیار پرت شد اما سپس دوباره ادامه داد
[ترجمه ترگمان] سخنران یک لحظه حواسش پرت شد، اما بعد دوباره شروع به صحبت کرد:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to begin afresh.
مترادف: recommence
مشابه: begin

جمله های نمونه

1. please resume reading
لطفا به خواندن ادامه بدهید.

2. to resume one's seat
صندلی خود را دوباره اشغال کردن

3. we are willing to resume cease-fire parleys
ما به ادامه ی مذاکرات آتش بس تمایل داریم.

4. Resume reading where we left off.
[ترجمه گوگل]خواندن را از جایی که متوقف کردیم از سر بگیرید
[ترجمه ترگمان]از خواندن رزومه ای که در آن ترک کردیم، استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Those standing may resume their seats.
[ترجمه Mrjn] آنهایی که ایستاده اند، دوباره می توانند سر جای خود بنشینند.
|
[ترجمه گوگل]کسانی که ایستاده اند ممکن است صندلی های خود را از سر بگیرند
[ترجمه ترگمان]آن هایی که ایستاده هستند ممکن است صندلی های خود را ازسر بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The violinist resumed playing after the intermission.
[ترجمه masome ayazi] پس از وقفه ای کوتاه نوازنده ویولن ، نواختن راازسرگرفت
|
[ترجمه گوگل]ویولن نواز پس از وقفه نواختن را از سر گرفت
[ترجمه ترگمان]violinist بعد از intermission شروع به نواختن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Will you please resume your seat?
[ترجمه گوگل]لطفاً صندلی خود را از سر بگیرید؟
[ترجمه ترگمان]میشه لطفا بشینین؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She hopes to resume work after the baby is born.
[ترجمه گوگل]او امیدوار است پس از تولد نوزاد، کار خود را از سر بگیرد
[ترجمه ترگمان]او امیدوار است بعد از تولد نوزاد کارش را ازسر بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Please send your resume to the personnel department.
[ترجمه گوگل]لطفا رزومه خود را به واحد پرسنل ارسال نمایید
[ترجمه ترگمان]لطفا رزومه خود را به بخش پرسنل ارسال کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Your resume should highlight your skills and achievements.
[ترجمه گوگل]رزومه شما باید مهارت ها و دستاوردهای شما را برجسته کند
[ترجمه ترگمان]رزومه شما باید مهارت ها و دستاوردهای شما را مشخص کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It symptomatizes that they will resume their relations.
[ترجمه گوگل]این نشانه آن است که آنها روابط خود را از سر خواهند گرفت
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که آن ها روابط خود را ازسر خواهند گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They thought that he should resume his kingly duties.
[ترجمه گوگل]آنها فکر کردند که او باید وظایف پادشاهی خود را از سر بگیرد
[ترجمه ترگمان]آن ها فکر می کردند که باید وظایف شاهوار خود را ازسر بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Stephen will resume sole charge for the time being.
[ترجمه گوگل]استفان فعلاً به تنهایی شارژ را از سر خواهد گرفت
[ترجمه ترگمان]استفن تنها مسئول آن زمان خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Resume reading where you left off.
[ترجمه گوگل]خواندن را از جایی که ترک کردید از سر بگیرید
[ترجمه ترگمان]رزومه ای که در آن رها کرده اید را بخوانید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The Supreme Council resolved to resume control over the national press.
[ترجمه گوگل]شورای عالی تصمیم گرفت کنترل مطبوعات ملی را از سر بگیرد
[ترجمه ترگمان]شورای عالی تصمیم گرفت تا کنترل بر روی مطبوعات ملی را ازسر بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. We'll take a break now and resume in half an hour.
[ترجمه گوگل]الان استراحت می کنیم و نیم ساعت دیگر کار را از سر می گیریم
[ترجمه ترگمان]حالا استراحت می کنیم و تا نیم ساعت دیگه ادامه میدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The talks are due to resume today.
[ترجمه گوگل]قرار است مذاکرات امروز از سر گرفته شود
[ترجمه ترگمان]این مذاکرات قرار است امروز ازسر گرفته شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Diplomatic efforts to reach a settlement resume today after a two-week hiatus.
[ترجمه گوگل]تلاش‌های دیپلماتیک برای دستیابی به توافق امروز پس از دو هفته وقفه از سر گرفته می‌شود
[ترجمه ترگمان]تلاش های دیپلماتیک برای رسیدن به یک منطقه مسکونی امروز پس از دو هفته وقفه ادامه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خلاصه (اسم)
compendium, summary, short, abridgment, epitome, abstract, synopsis, substance, digest, compend, extract, adumbration, essence, review, condensation, upshot, sketch, gist, outline, resume, wrap-up

حاصل (اسم)
growth, result, outcome, upshot, resultant, product, yield, heir, fruitage, harvest, outgrowth, perquisite, resume

خلاصه تجربیات (اسم)
resume

چکیده کلام (اسم)
resume

ادامه یافتن (فعل)
resume

دوباره بدست اوردن (فعل)
recover, retrieve, regain, recoup, resume

باز یافتن (فعل)
recover, retrieve, regain, resume

از سر گرفتن (فعل)
renovate, resume

تخصصی

[کامپیوتر] خلاصه تجربیات ؛ از سر گرفتن
[ریاضیات] خلاصه، سابقه ی کار، از سر گرفتن، ادامه یافتن، دوباره به دست

انگلیسی به انگلیسی

• summary, synopsis, abstract; cv, curriculum vitae
recommence, begin again; retake, take back; continue, go on
if you resume an activity or if it resumes, it begins again; a formal word.
if you resume your former place or position, you return to it; a formal word.

پیشنهاد کاربران

A document that provides a summary of a person’s education, work experience, skills, and achievements. Resumes are typically used when applying for jobs or internships.
سندی که خلاصه ای از تحصیلات، تجربه کاری، مهارت ها و دستاوردهای یک فرد را ارائه می دهد.
...
[مشاهده متن کامل]

رزومه معمولاً هنگام درخواست شغل یا کارآموزی استفاده می شود.
مثال؛
I need to update my resume before applying for that job.
A person might ask, “Can you send me your resume so I can review it?”
Someone might say, “I included my contact information at the top of my resume. ”

resume / rəˈzuːm / / rɪˈzjuːm /
معنی: خلاصه، حاصل، خلاصه تجربیات، چکیده کلام، ادامه یافتن، دوباره بدست اوردن، باز یافتن، از سر گرفتن
معانی دیگر: بازگرفتن، دوباره به دست آوردن، دوباره اشغال کردن، دوباره پوشیدن، ادامه دادن، دنبال کردن، از نو آغاز کردن
ادامه دادن / ادامه یافتن / ازسر گرفتن.
Begin again = go on =take again
از سر گیری - دوباره شروع کردن - ادامه دادن
اگر به معنی رزومه است دقیقا ( رزومه ) و اگر به معنی ادامه دادن است ( رِزیوم البته در بریتیش ) تلفظ میشه.
resume ( n ) ( rɛzəˌmeɪ ) ( also resum�, resume ) =a written record of your education and the jobs you have done, that you send when you are applying for a job
resume
🔊 دوستان دقت کنید که اگر این کلمه به معنای رزومه و کارنامه کاری باشد، تلفظ درست آن {رِزِمِی} می باشد
اما اگر فعل و در معنای ادامه دادن و از سر گرفتن باشد، تلفظ درست آن {ریزوم} است
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : resume
اسم ( noun ) : resumption
صفت ( adjective ) : resumptive
قید ( adverb ) : _
معرفی نامه ی کاری
این به معنی CV است
خلاصه تجربیات و کارهای انجام داده شده
Start again
از سر گیری
دنبال کار را گرفتن
۱. دوباره شروع کردن
۲. ادامه دادن
۳. از سرگرفتن
۴. دوباره نشستن ( در صندلی/جایگاه/مکان )
۵. r�sum� = رزومه / چکیدهٔ تجارب
To come back to
به . . . قبلی خود برگشتن ( شرایط/شکل/وضع/حالت )
تمدید
ماننده
تمدید اشتراک = resume subscription
۳_خلاصه سوابق کاری یا تحصیلی ( جهت
استخدام در شرکت )
testimonial
فعل
1. از سر گرفتن
2. دوباره به دست آوردن یا گرفتن
اسم:
1. خلاصه، چکیده
2. سوابق کاری

امیدنامه
از سر گرفتن
Resuming duties as =قبول مسئولیتهای
کارنامک -
معادل فارسی کلمۀ رزومه، به معنای سوابق کاری ست که برای استخدام شدن به کارفرما و مانند آن ارسال می شود.
کارنامه ، کارنامه کاری ، پیشینه کاری
سوابق کاری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)

بپرس