respective

/rəˈspektɪv//rɪˈspektɪv/

معنی: نسبی، مربوطه، بترتیب مخصوص خود
معانی دیگر: خاص، مربوط به

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: respectiveness (n.)
• : تعریف: relating individually to each of two or more persons or things.
مشابه: several

- The brothers' respective ages are sixteen and twenty-three.
[ترجمه mahdi] سن برادران به ترتیب 16 و 23 ساله است.
|
[ترجمه گوگل] سن برادران شانزده و بیست و سه سال است
[ترجمه ترگمان] سن دو برادر شانزده و بیست و سه سال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. they went to their respective homes
به خانه های خود رفتند.

2. They each excel in their respective fields.
[ترجمه Mrjn] هرکدام از آنها در حوزه ی کاری مربوط به خود برتر هستند.
|
[ترجمه گوگل]آنها هر کدام در زمینه های مربوط به خود برتر هستند
[ترجمه ترگمان]هر کدام از آن ها در زمینه های مربوطه خود برتر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The tourists went back to their respective countries.
[ترجمه محمد شفیعی] گردشگران به کشورهای مربوطه شان برگشتند
|
[ترجمه گوگل]گردشگران به کشورهای خود بازگشتند
[ترجمه ترگمان]توریست ها به کشورهای مربوطه خود بازگشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It is important that we dovetail our respective interests.
[ترجمه گوگل]مهم است که ما منافع مربوطه خود را با هم هماهنگ کنیم
[ترجمه ترگمان]مهم است که ما منافع مربوطه خود را حفظ کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Clinton and Zedillo ordered their respective Cabinets to devise a common counter-drug strategy.
[ترجمه ناصر علیدادی] کلینتون و زدیللو به هیات دولت نحت امر خود دستور دادند که یک راهبرد مشترک مبارزه با مواد مخدر را تدوین کنند.
|
[ترجمه گوگل]کلینتون و زدیلو به کابینه های مربوطه خود دستور دادند تا یک استراتژی مشترک برای مبارزه با مواد مخدر طراحی کنند
[ترجمه ترگمان]کلینتون و Zedillo به Cabinets مربوطه خود دستور دادند تا یک استراتژی مشترک مبارزه با مواد مخدر تدوین کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We all went back to our respective homes to wait for news.
[ترجمه گوگل]همه به خانه های خود برگشتیم تا منتظر اخبار باشیم
[ترجمه ترگمان]همه ما به خانه های خود برگشتیم تا منتظر اخبار باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The happy couple and their respective parents took to the floor.
[ترجمه گوگل]زوج خوشبخت و والدین مربوطه خود به زمین آمدند
[ترجمه ترگمان]زوج خوشبخت و پدر و مادرشان به زمین رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The floppy fringes and pouting lips of the respective lead singers are another story entirely.
[ترجمه گوگل]حاشیه‌های فلاپی و لب‌های برآمده خواننده‌های اصلی داستان کاملاً داستان دیگری است
[ترجمه ترگمان]حاشیه نرم و لب های آویخته از خوانندگان اصلی مربوطه، داستان دیگری هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Both men were ousted from their respective posts after a meeting of the club's board last May.
[ترجمه گوگل]هر دو مرد پس از جلسه هیئت مدیره باشگاه در ماه مه گذشته از سمت خود برکنار شدند
[ترجمه ترگمان]هر دو مرد پس از جلسه هیات مدیره این باشگاه در ماه مه گذشته از پست های خود برکنار شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. By virtue of our respective positions in the organization, you can tell me to meet certain performance objectives.
[ترجمه گوگل]با توجه به موقعیت های مربوطه ما در سازمان، می توانید به من بگویید که اهداف عملکرد خاصی را برآورده کنم
[ترجمه ترگمان]با توجه به مواضع خود در سازمان می توانید به من بگویید که اهداف عملکردی مشخصی را ملاقات کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. What disclosure should be made in the respective companies' financial statements?
[ترجمه گوگل]در صورت های مالی شرکت های مربوطه چه اطلاعاتی باید صورت گیرد؟
[ترجمه ترگمان]چه چیزی را باید در صورت های مالی شرکت های مربوطه بیان کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. As early as sixteen they asked their respective parents to allow them to marry but no blessings were forthcoming.
[ترجمه گوگل]در اوایل شانزده سالگی آنها از والدین خود خواستند که به آنها اجازه ازدواج بدهند، اما هیچ برکتی در راه نبود
[ترجمه ترگمان]در اوایل شانزده سال، آن ها از پدر و مادرشان خواستند تا به آن ها اجازه ازدواج بدهد، اما هیچ blessings در دسترس نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Everyone would go into the hall for assembly and then afterwards we'd go to our respective classes.
[ترجمه گوگل]همه برای اجتماع به سالن می رفتند و بعد از آن ما به کلاس های مربوطه می رفتیم
[ترجمه ترگمان]همه به سالن اجتماعات می رفتند و بعد ما به کلاس های خودمان می رفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. After the party we all went off to our respective rooms.
[ترجمه گوگل]بعد از مهمانی همه به اتاق های مربوطه خود رفتیم
[ترجمه ترگمان]بعد از مهمانی، همه به اتاق های خودمان رفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نسبی (صفت)
relative, comparative, respective, self-relative

مربوطه (صفت)
respective

بترتیب مخصوص خود (صفت)
respective

تخصصی

[ریاضیات] مربوط، مربوطه، منسوب، خود

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to each person or item separately, relating individually to each; corresponding
respective means relating separately to the people you have just mentioned.

پیشنهاد کاربران

respective classes:
کلاس های مربوطه
این دو لغت مفید رو یادتون باشه:
Respective = Corresponding
تابعیت
[حقوق] Respective Government : دولت متبوع
هر دو - طرفین
تابعه
Axl and Beatrice remained silent in their respective chairs
اکسل و بیاتریس بر روی صندلی های خود ساکت نشسته بودند
اینجا respective اشاره به این داره که اون دو نفر روی صندلی ای های نشستن که مربوط و متعلق به خودشونه
بنظرم برای تاکید استفاده شده
طرفین
Respective ( adj ) معنی شخصی یا مرتبط به خود میده
Respectively ( adv ) معنی به ترتیب میده
. Each city has its respective tourist attractions
Germany and France capitals are berlin and paris respectively.

personal
own
particular
individual
specific
separate
relevant

مربوطه
E. g. films such as Nicholas and Alexandra ( 1971 ) , The Amazing Mr. Blunden ( 1972 ) , Henry VIII and His Six Wives ( 1972 ) , and Voyage of the Damned
have all become underground hits or established a status as a cult film in their respective genres
مربوطه . متعلقه
( صفتی که قبل از اسم جمع می آید جهت اشاره به تعلقات افراد یا اشیای جمله )
the respective roles of teachers and students

مربوطه
مربوط به خود
مرتبط
مربوطه، مربوطه
به ترتیب
مثال : Reza and Arash are respectively 12 and 14 years old.
رضا و آرش به ترتیب، ١٢ و ١۴ سال سن دارند.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس