اسم ( noun )
• (1) تعریف: mental firmness, determination, or resolve.
• مترادف: decision, determination, firmness, resolve
• مشابه: purpose, will
• مترادف: decision, determination, firmness, resolve
• مشابه: purpose, will
- Without strong resolution, she would not have risen to the top of her profession.
[ترجمه محمد م] بدون عزم قاطع ( قوی ) او نمیتوانسته است که به بالاترین سطح حرفه اش برسد.|
[ترجمه شان] بدون عزم راسخ، او قادر نبود به بالاترین سطح در حرفه اش برسد.|
[ترجمه گوگل] بدون تصمیم قوی، او نمی توانست به اوج حرفه خود برسد[ترجمه ترگمان] بدون تصمیم قاطع، حاضر نبود به حرفه خود ادامه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a personal decision to do something made with sincere determination.
• مشابه: commitment, pledge, promise, vow
• مشابه: commitment, pledge, promise, vow
- He made a resolution to get more exercise, and so far he has stuck to it.
[ترجمه ماریه] او تصمیم گرفت بیشتر ورزش کنه و تا حالا اونو انجام داده|
[ترجمه گوگل] او تصمیم گرفت که بیشتر ورزش کند و تا کنون به آن پایبند بوده است[ترجمه ترگمان] او تصمیم گرفت که ورزش بیشتری به عمل آورد و تا به حال به آن چسبید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: a statement, decision, or course of action decided upon by a group or organization, esp. one formally adopted by a legislature.
• مشابه: act, conclusion
• مشابه: act, conclusion
- The resolution was adopted in order to combat the problem of piracy in the region.
[ترجمه گوگل] این قطعنامه به منظور مبارزه با مشکل دزدی دریایی در منطقه به تصویب رسید
[ترجمه ترگمان] این قطعنامه به منظور مبارزه با مشکل دزدان دریایی در منطقه اتخاذ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این قطعنامه به منظور مبارزه با مشکل دزدان دریایی در منطقه اتخاذ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: a solution or satisfactory end to a quarrel, conflict, or legal dispute.
• مترادف: solution
• متضاد: conflict
• مشابه: conclusion, denouement
• مترادف: solution
• متضاد: conflict
• مشابه: conclusion, denouement
- Both sides were happy to have arrived at a resolution.
[ترجمه سامان س] دو طرف خوشحال بودند که به یک راه حل رسیده اند|
[ترجمه شان] هر دو طرف از اینکه به یک راه حل ( نتیجه ) رسیده اند شادمان بودند.|
[ترجمه گوگل] هر دو طرف از رسیدن به یک قطعنامه خوشحال بودند[ترجمه ترگمان] هر دو طرف خوشحال بودند که به تصمیمی رسیده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: the process of separating into constituent parts, as light into the colors of the spectrum.
• مترادف: analysis, separation
• مترادف: analysis, separation
• (6) تعریف: in music, the passing from dissonant to consonant harmony.
• (7) تعریف: the degree or measure of sharpness of an electronic image, usually expressed in pixels per inch.
- The image's resolution is too low for it to be enlarged without blurriness.
[ترجمه گوگل] وضوح تصویر بسیار پایین است که نمی توان آن را بدون تاری بزرگ کرد
[ترجمه ترگمان] رزولوشن تصویر برای آن بسیار پایین است که بدون blurriness بزرگ شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] رزولوشن تصویر برای آن بسیار پایین است که بدون blurriness بزرگ شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (8) تعریف: the degree or measure of sharpness with which a device, such as a monitor or printer, reproduces an image, usually expressed in pixels or dots per inch.
- Their machine can scan your pictures at a very high resolution.
[ترجمه شان] دستگاه آن ها می تواند تصاویر شمارا با وضوح بسیاربالا اسکن کند.|
[ترجمه گوگل] دستگاه آنها می تواند تصاویر شما را با وضوح بسیار بالا اسکن کند[ترجمه ترگمان] ماشین آن ها می تواند تصاویر شما را با رزولوشن بسیار بالا اسکن کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید