repudiate

/riˈpjuːdiˌet//rɪˈpjuːdɪeɪt/

معنی: انکار کردن، منکر شدن، رد کردن
معانی دیگر: حاشا کردن، زیر (چیزی) زدن، باطل شمردن، نپذیرفتن، شانه خالی کردن، (ازدواج یا نامزدی را) لغو کردن، به هم زدن، جدا شدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: repudiates, repudiating, repudiated
مشتقات: repudiable (adj.), repudiative (adj.), repudiation (n.), repudiator (n.)
(1) تعریف: to reject completely as invalid or untrue.
مترادف: abjure, deny, disavow, disclaim, forswear, renounce
متضاد: accept, adopt, confirm, embrace, espouse
مشابه: denounce, gainsay, negate, reject

- They repudiated the religious beliefs of their childhood.
[ترجمه گوگل] آنها اعتقادات مذهبی دوران کودکی خود را انکار کردند
[ترجمه ترگمان] آن ها عقاید مذهبی دوران کودکی خود را طرد می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to separate oneself from; divorce or disown.
مترادف: disown, reject, renounce, spurn
متضاد: join
مشابه: abandon, abjure, deny, desert, disavow, disclaim, disdain, divorce

- In anger, she repudiated her heirs.
[ترجمه علی جادری] در حالتی از خشم , او ارثیه اش را رد کرد .
|
[ترجمه مریم] در حالت خشم ، او وارثان خود را حاشاکرد. ( از ارث محروم کرد )
|
[ترجمه گوگل] او با عصبانیت، وارثان خود را انکار کرد
[ترجمه ترگمان] در خشم وارثان او را طرد می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to refuse to be bound by.
مترادف: abandon, abdicate, desert, reject, renounce
مشابه: abjure, denounce, disobey, disregard, flout, oppugn, spurn, violate

- The striking ballplayers repudiated their contract.
[ترجمه علی جادری] بازیکنان اعتصابی قراردادشان را رد کردند .
|
[ترجمه گوگل] توپ بازان اعتصابی قرارداد خود را انکار کردند
[ترجمه ترگمان] کارگران اعتصابی قرارداد خود را باطل اعلام کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to repudiate a charge
اتهامی را رد کردن

2. to repudiate a contract
زیر قرارداد زدن

3. to repudiate a debt
از زیر قرض شانه خالی کردن

4. to repudiate a will
وصیت نامه ای را غیر قانونی شمردن

5. The West has chosen to repudiate all responsibility for these refugees.
[ترجمه گوگل]غرب انتخاب کرده است که مسئولیت این پناهندگان را رد کند
[ترجمه ترگمان]غرب انتخاب کرده است که همه مسئولیت این پناهندگان را انکار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He would repudiate all debts incurred by his son.
[ترجمه گوگل]او تمام بدهی های پسرش را رد می کرد
[ترجمه ترگمان]او همه قرض های ناشی از پسرش را انکار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He used his position to repudiate the charge.
[ترجمه گوگل]او از موقعیت خود برای رد این اتهام استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]اون از موقعیتش استفاده کرد تا شارژ رو انکار کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The buyer did not repudiate the contract but pressed for early delivery.
[ترجمه گوگل]خریدار قرارداد را رد نکرد اما برای تحویل زودهنگام فشار آورد
[ترجمه ترگمان]خریدار این قرارداد را انکار نکرد، اما برای تحویل زود تحت فشار قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Strong social pressures often support or repudiate their use, and sometimes the pressures lead to control or prohibition by governments.
[ترجمه گوگل]فشارهای اجتماعی شدید اغلب استفاده از آنها را حمایت یا رد می کنند و گاهی اوقات فشارها منجر به کنترل یا ممنوعیت توسط دولت ها می شود
[ترجمه ترگمان]فشارهای اجتماعی قوی اغلب از آن ها حمایت می کند یا استفاده آن ها را انکار می کند، و گاهی اوقات فشارها منجر به کنترل یا منع دولت ها می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I utterly repudiate those remarks.
[ترجمه گوگل]من کاملا آن اظهارات را تکذیب می کنم
[ترجمه ترگمان]من این حرف ها را کاملا انکار می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. For we repudiate war and violence.
[ترجمه مریم سالک زمانی] ما با خشونت و جنگ سر سازگاری نداریم ( با خشونت و جنگ مخالف هستیم )
|
[ترجمه گوگل]زیرا ما جنگ و خشونت را انکار می کنیم
[ترجمه ترگمان]زیرا ما جنگ و خشونت را انکار می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He will indignantly repudiate the suggestion.
[ترجمه گوگل]او با عصبانیت این پیشنهاد را رد خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]او با دلخوری این پیشنهاد را انکار خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We categorically repudiate the absurd view that a Pacific conference would not be an Eastern Munich.
[ترجمه گوگل]ما قاطعانه این دیدگاه پوچ را رد می کنیم که کنفرانس اقیانوس آرام مونیخ شرقی نخواهد بود
[ترجمه ترگمان]ما به طور قاطع این دیدگاه پوچ را رد می کنیم که یک کنفرانس اقیانوس آرام، مونیخ شرقی نخواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. WORD OF THE DAY - repudiate : to reject ; to deny. The gangsters repudiated all accusations of unlawful activity.
[ترجمه مریم سالک زمانی] تبه کاران از قبول تمامی اتهامات مرتبط با فعالیت های غیرقانونی ، امتناع ورزیدند.
|
[ترجمه گوگل]کلمه روز - repudiate : رد کردن ; انکار کردن گانگسترها تمام اتهامات مربوط به فعالیت غیرقانونی را رد کردند
[ترجمه ترگمان]WORD روز - انکار: رد کردن؛ انکار تبهکاران همه اتهامات فعالیت های غیرقانونی را رد کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. MacDiarmid wanted to repudiate his lyrical quality.
[ترجمه گوگل]مک دیارمید می خواست کیفیت شعری خود را رد کند
[ترجمه ترگمان]MacDiarmid می خواست کیفیت غزل خود را انکار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انکار کردن (فعل)
gainsay, abnegate, deny, disclaim, recant, renege, repudiate, dispute, forswear, disaffirm, forsake, unsay, renounce

منکر شدن (فعل)
abnegate, deny, repudiate, disown

رد کردن (فعل)
decline, gainsay, deny, disclaim, repudiate, disown, pass, disapprove, interdict, veto, rebuff, confute, repel, balk, rebut, baulk, reject, throw down, refuse, overrule, pass up, ignore, spurn, disaffirm, disorient, contradict, controvert, refute, disallow, disprove, impugn, disavow, discommend, hand off

تخصصی

[حقوق] رد و نفی کردن، انکار کردن، امتناع کردن، مردود شمردن، کان لم یکن تلقی کردن، نکول کردن، اعراض کردن از حق، انکار کردن (دین، تعهد یا وظیفه)

انگلیسی به انگلیسی

• reject, disavow; disown, renounce; deny, refuse; condemn
if you repudiate something, you say that you will not accept it or have anything to do with it; a formal word.

پیشنهاد کاربران

( با قطعیت و با تحکم ) رد کردن و نپذیرفتن و قبول نکردن to reject
به رسمیت نشناختن to refuse to recognize
با نادرست، بی اساس و ناعادلانه خواندن رد کردن
Trinitarianism, the Christian belief that God is three persons in one substance, is vigorously repudiated.
۱. تکذیب کردن. انکار کردن. منکر شدن ۲. رد کردن. زیر بار نرفتن . نپذیرفتن ۳. {قرض و غیره} ادا نکردن. نکول کردن ۴. {قرارداد و غیره} باطل اعلام کردن. بی اعتبار خواندن ۵. از خود راندن. طرد کردن
مثال:
That Allah and His Apostle repudiate the polytheists.
خدا و رسولش مشرکین را تکذیب کردند.
go back on
go back on ( one's ) pledge/ word / promise
بی اعتبار خواندن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : repudiate
اسم ( noun ) : repudiation
صفت ( adjective ) : repudiatory
قید ( adverb ) : _
رد کردن
زیر ( چیزی ) زدن
[مثلا توافق/پیمان]
The blackout injected new
uncertainty into diplomatic efforts
that began last week to salvage
the 2015 nuclear deal repudiated
by the Trump administration
در حقوق:نقض کردن
تکذیب کردن

بپرس