reprisal

/riˈpraɪzl̩//rɪˈpraɪzl̩/

معنی: جبران، تلافی، انتقام
معانی دیگر: (به ویژه در جنگ) تلافی، وادریابی، شیان، خونخواهی، (در اصل) به زور گرفتن مال به تلافی خسارات وارد شده از طرف دشمن، اعمال زور (ولی نه توسل به جنگ) برعلیه کشور دیگر (به منظور احقاق حق)، تلافی کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: injury inflicted in retaliation for injury received, as in war; revenge.
مترادف: retaliation, revenge, vengeance
مشابه: counterattack, deserts, retribution, tit for tat

- In reprisal for German attacks on their cities, the French bombed the German city of Baden.
[ترجمه گوگل] فرانسوی ها در تلافی حملات آلمان به شهرهایشان، شهر بادن آلمان را بمباران کردند
[ترجمه ترگمان] فرانسوی ها در تلافی حملات آلمان به شهرهای خود، شهر آلمانی of را بمباران کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the use of force or political tactics to strike back against another country without actually going to war.

جمله های نمونه

1. in reprisal for the enemy's killing of our captives, we bombed their cities
به تلافی کشتار اسیران ما توسط دشمن،شهرهای آنها را بمباران کردیم.

2. carry out (or take) reprisal
تلافی کردن،انتقام گرفتن

3. They didn't tell the police for fear of reprisal .
[ترجمه مریم سالک زمانی] ترس از انتقام جویی مانع شد چیزی به پلیس بگویند.
|
[ترجمه گوگل]آنها از ترس انتقام به پلیس چیزی نگفتند
[ترجمه ترگمان]آن ها به پلیس به خاطر ترس از تلافی حرفی نزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Civilian targets were bombed in reprisal.
[ترجمه مریم سالک زمانی] بمباران اهداف غیرنظامی به تلافی انجام شد.
|
[ترجمه گوگل]اهداف غیرنظامی برای تلافی بمباران شدند
[ترجمه ترگمان]اهداف غیرنظامی در تلافی جویانه بمب گذاری شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They shot ten hostages in reprisal for the assassination of their leader.
[ترجمه گوگل]آنها ده گروگان را به تلافی ترور رهبرشان تیرباران کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها ده گروگان را به تلافی ترور رهبرشان به ضرب گلوله کشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The attack was in reprisal for the kidnapping of their leaders.
[ترجمه گوگل]این حمله به تلافی ربوده شدن رهبران آنها بود
[ترجمه ترگمان]این حمله تلافی جویانه رهبران آن ها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Alfred was shot in reprisal for the killing of a rival gang member.
[ترجمه گوگل]آلفرد در تلافی قتل یکی از اعضای باند رقیب هدف گلوله قرار گرفت
[ترجمه ترگمان](آلفرد)در تلافی کشته شدن یک عضو گروه رقیب به ضرب گلوله کشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They were afraid of reprisal because the Arabs had just ambushed a relief convoy at Kubri.
[ترجمه گوگل]آنها از تلافی می ترسیدند زیرا اعراب به تازگی به یک کاروان امدادی در کبری کمین کرده بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها از انتقام می ترسیدند، زیرا عرب ها یک کاروان راحتی در Kubri ایجاد کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This was widely viewed as a reprisal for the reporting of Gough.
[ترجمه گوگل]این به طور گسترده به عنوان یک تلافی برای گزارش Gough در نظر گرفته شد
[ترجمه ترگمان]این به طور گسترده به عنوان نوعی تلافی برای گزارش گاف به شمار می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His murder was reprisal for injury to some one in a rival gang.
[ترجمه گوگل]قتل او تلافی جویانه برای مجروح شدن یک نفر در یک باند رقیب بود
[ترجمه ترگمان]قتل او تلافی جویانه به خاطر جراحت یک نفر در یک باند رقیب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A reprisal for her unwillingness to co-operate last night?
[ترجمه گوگل]تلافی برای عدم تمایل او به همکاری در شب گذشته؟
[ترجمه ترگمان]تلافی عدم تمایل او به هم کاری در شب گذشته؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. That piercing gaze threatened immediate reprisal, the tough, unyielding stance of his hard body blocked her path and intimidated her.
[ترجمه گوگل]آن نگاه نافذ تهدید به تلافی فوری بود، موضع سخت و تسلیم ناپذیر بدن سخت او راه او را مسدود کرد و او را مرعوب کرد
[ترجمه ترگمان]این نگاه نافذ، انتقام فوری را تهدید می کرد، موضع سرسختانه و سرکش بدن سخت او راه او را سد کرده و او را ترسانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Although the country's leftists objected, few risked reprisal by speaking out. But Obama Sr. boldly published a counterproposal.
[ترجمه گوگل]اگرچه چپ گرایان کشور مخالفت کردند، اما تعداد کمی از آنها با صحبت کردن در معرض خطر انتقام قرار گرفتند اما اوباما پدر جسورانه یک پیشنهاد متقابل منتشر کرد
[ترجمه ترگمان]اگرچه چپ گرایان کشور مخالفت کردند، اما تعداد کمی از آن ها به خاطر صحبت کردن با آن ها جان خود را به خطر انداختند اما اوباما گستاخانه مقاله ای را منتشر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There is no political alternative but a big reprisal.
[ترجمه گوگل]هیچ جایگزین سیاسی جز یک انتقام بزرگ وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]هیچ جایگزین سیاسی وجود ندارد، بلکه یک انتقام بزرگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Mr. Bush makes thinly veiled threat of reprisal against his backers in Afghanistan.
[ترجمه گوگل]آقای بوش با پوششی نازک تهدید به انتقام علیه حامیان خود در افغانستان می کند
[ترجمه ترگمان]آقای بوش تهدید veiled را نسبت به طرفدارانش در افغانستان تهدید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جبران (اسم)
back, recovery, recoupment, relief, rectification, amends, compensation, restitution, recompense, reprisal, atonement, quid pro quo

تلافی (اسم)
incident, collision, amends, compensation, restitution, retaliation, revenge, reprisal, retort, retribution, repayment, revanche

انتقام (اسم)
revenge, reprisal, vengeance, nemesis, wreak

تخصصی

[حقوق] تلافی، انتقام، اقدامات تلافی جویانه دولتی علیه دولت دیگر برای جبران خسارت (جز توسل به جنگ)

انگلیسی به انگلیسی

• injuries inflicted in response to injuries received; retaliation, revenge; use of force or political pressure to retaliate against another nation without officially going to war; retaliatory confiscation of property or capture of prisoners
reprisals are violent actions taken by a group of people against another group who have harmed them.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: An act of revenge 🔁
🔍 مترادف: Retaliation
✅ مثال: The military launched a reprisal against the attackers
باج خواهی
تلافی جویانه - انتقام جویانه
1. ( در جنگ )
تلافی علیه دشمن، برای صدمات وارده، با وارد کردن صدمات مساوی یا بیشتر
2. عمل یا مصداق قصاص
3. اقدام یا عمل استفاده از زور، بدون جنگ، علیه ملتی دیگر، برای جبران شکایت
4. تصرف قهری اموال یا موضوعات در قصاص
در پاسخ به
🔸 معادل فارسی:
- تلافی
- اقدام انتقامی
- پاسخ مقابله به مثل
- عمل انتقام جویانه
- - -
🔸 تعریف ها:
1. ** ( نظامی – اصلی ) :**
اقدام تلافی جویانه علیه دشمن، معمولاً در پاسخ به حمله یا آسیب.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال: The army launched reprisals after the attack.
ارتش پس از حمله دست به اقدامات تلافی جویانه زد.
2. ** ( حقوق بین الملل – کاربردی ) :**
اقدام خصمانه ای که یک دولت در پاسخ به نقض قوانین بین المللی توسط دولت دیگر انجام می دهد.
3. ** ( اجتماعی/عمومی – استعاری ) :**
هر نوع واکنش انتقام جویانه یا مقابله به مثل در روابط انسانی یا سازمانی.
مثال: He feared reprisals from his boss.
او از اقدامات تلافی جویانه ی رئیسش می ترسید.
- - -
🔸 مترادف ها:
retaliation – revenge – payback – counterattack – retribution
- - -
- در انگلیسی، *reprisal* بیشتر بار رسمی و نظامی دارد، اما در گفتار روزمره می تواند به معنای �انتقام� هم باشد.
- در حقوق بین الملل، *reprisal* با �retaliation� تفاوت دارد؛ *reprisal* معمولاً به اقدام محدود و کنترل شده اشاره دارد.

یعنی انتقام گرفتن از طریق "بدون خشنونت "که آن را تصاحب کند