1. in reprisal for the enemy's killing of our captives, we bombed their cities
به تلافی کشتار اسیران ما توسط دشمن،شهرهای آنها را بمباران کردیم.
2. carry out (or take) reprisal
تلافی کردن،انتقام گرفتن
3. They didn't tell the police for fear of reprisal .
[ترجمه گوگل]آنها از ترس انتقام به پلیس چیزی نگفتند
[ترجمه ترگمان]آن ها به پلیس به خاطر ترس از تلافی حرفی نزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Civilian targets were bombed in reprisal.
[ترجمه گوگل]اهداف غیرنظامی برای تلافی بمباران شدند
[ترجمه ترگمان]اهداف غیرنظامی در تلافی جویانه بمب گذاری شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. They shot ten hostages in reprisal for the assassination of their leader.
[ترجمه گوگل]آنها ده گروگان را به تلافی ترور رهبرشان تیرباران کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها ده گروگان را به تلافی ترور رهبرشان به ضرب گلوله کشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The attack was in reprisal for the kidnapping of their leaders.
[ترجمه گوگل]این حمله به تلافی ربوده شدن رهبران آنها بود
[ترجمه ترگمان]این حمله تلافی جویانه رهبران آن ها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Alfred was shot in reprisal for the killing of a rival gang member.
[ترجمه گوگل]آلفرد در تلافی قتل یکی از اعضای باند رقیب هدف گلوله قرار گرفت
[ترجمه ترگمان](آلفرد)در تلافی کشته شدن یک عضو گروه رقیب به ضرب گلوله کشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. They were afraid of reprisal because the Arabs had just ambushed a relief convoy at Kubri.
[ترجمه گوگل]آنها از تلافی می ترسیدند زیرا اعراب به تازگی به یک کاروان امدادی در کبری کمین کرده بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها از انتقام می ترسیدند، زیرا عرب ها یک کاروان راحتی در Kubri ایجاد کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. This was widely viewed as a reprisal for the reporting of Gough.
[ترجمه گوگل]این به طور گسترده به عنوان یک تلافی برای گزارش Gough در نظر گرفته شد
[ترجمه ترگمان]این به طور گسترده به عنوان نوعی تلافی برای گزارش گاف به شمار می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. His murder was reprisal for injury to some one in a rival gang.
[ترجمه گوگل]قتل او تلافی جویانه برای مجروح شدن یک نفر در یک باند رقیب بود
[ترجمه ترگمان]قتل او تلافی جویانه به خاطر جراحت یک نفر در یک باند رقیب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. A reprisal for her unwillingness to co-operate last night?
[ترجمه گوگل]تلافی برای عدم تمایل او به همکاری در شب گذشته؟
[ترجمه ترگمان]تلافی عدم تمایل او به هم کاری در شب گذشته؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. That piercing gaze threatened immediate reprisal, the tough, unyielding stance of his hard body blocked her path and intimidated her.
[ترجمه گوگل]آن نگاه نافذ تهدید به تلافی فوری بود، موضع سخت و تسلیم ناپذیر بدن سخت او راه او را مسدود کرد و او را مرعوب کرد
[ترجمه ترگمان]این نگاه نافذ، انتقام فوری را تهدید می کرد، موضع سرسختانه و سرکش بدن سخت او راه او را سد کرده و او را ترسانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Although the country's leftists objected, few risked reprisal by speaking out. But Obama Sr. boldly published a counterproposal.
[ترجمه گوگل]اگرچه چپ گرایان کشور مخالفت کردند، اما تعداد کمی از آنها با صحبت کردن در معرض خطر انتقام قرار گرفتند اما اوباما پدر جسورانه یک پیشنهاد متقابل منتشر کرد
[ترجمه ترگمان]اگرچه چپ گرایان کشور مخالفت کردند، اما تعداد کمی از آن ها به خاطر صحبت کردن با آن ها جان خود را به خطر انداختند اما اوباما گستاخانه مقاله ای را منتشر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. There is no political alternative but a big reprisal.
[ترجمه گوگل]هیچ جایگزین سیاسی جز یک انتقام بزرگ وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]هیچ جایگزین سیاسی وجود ندارد، بلکه یک انتقام بزرگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Mr. Bush makes thinly veiled threat of reprisal against his backers in Afghanistan.
[ترجمه گوگل]آقای بوش با پوششی نازک تهدید به انتقام علیه حامیان خود در افغانستان می کند
[ترجمه ترگمان]آقای بوش تهدید veiled را نسبت به طرفدارانش در افغانستان تهدید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید