• : تعریف: a strong, usu. formal statement of disapproval; rebuke. • مترادف: castigation, censure, chastisement, rebuke
- The police officer received a severe reprimand from his superior, but he wasn't suspended.
[ترجمه گوگل] افسر پلیس از سوی مافوقش توبیخ شدیدی دریافت کرد، اما تعلیق نشد [ترجمه ترگمان] افسر پلیس توبیخ شدیدی از مافوق خود دریافت کرد، اما اخراج نشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل]رئیسش به خاطر تأخیر به او توبیخ کرد [ترجمه ترگمان]رئیسش برای دیر شدن توبیخ کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The manager earned himself a severe reprimand for criticizing the referee.
[ترجمه سینا] مدیر بخاطر انتقاد کردن از داور توبیخ شد
|
[ترجمه گوگل]این مدیر به دلیل انتقاد از داور خود با توبیخ شدید مواجه شد [ترجمه ترگمان]مدیر به خاطر انتقاد از داور، مورد توبیخ شدید قرار گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. His parents will reprimand him when he shows them his report card.
[ترجمه امیرمحمد فلاحتی] هنگامی که او کارت گزارشش را به پدر و مادرش نشان بدهد اورا تنبیه می کنند
|
[ترجمه گوگل]وقتی کارنامه اش را به آنها نشان می دهد والدینش او را توبیخ می کنند [ترجمه ترگمان]پدر و مادرش وقتی کارت گزارشش رو بهشون نشون میده توبیخ می کنن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He received a severe reprimand for his behaviour.
[ترجمه گوگل]او به دلیل رفتارش مورد توبیخ شدید قرار گرفت [ترجمه ترگمان]او مورد توبیخ شدید رفتار خود قرار گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. She was issued with a reprimand for leaking the news.
[ترجمه گوگل]او به دلیل افشای این خبر توبیخ شد [ترجمه ترگمان]او برای افشای این خبر با توبیخ رسمی صادر شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. His boss gave him a severe reprimand for being late.
[ترجمه گوگل]رئیسش به خاطر دیر آمدن به او توبیخ شدیدی کرد [ترجمه ترگمان]رئیسش برای دیر کردن توبیخ شدیدی به او داده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The House will vote Tuesday on whether to reprimand the speaker, as the ethics committee recommended.
[ترجمه گوگل]همانطور که کمیته اخلاق توصیه کرد، مجلس روز سه شنبه درباره توبیخ رئیس مجلس رای خواهد داد [ترجمه ترگمان]مجلس روز سه شنبه در مورد توبیخ سخنگو رای خواهد داد، چرا که کمیته اخلاق توصیه کرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Soon, the horse will associate shying with a reprimand from his rider.
[ترجمه گوگل]به زودی، اسب خجالتی بودن را با توبیخ سوار خود همراه خواهد کرد [ترجمه ترگمان]به زودی اسب از سواری با توبیخ سوار بر می گردد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Republicans have been hoping for a reprimand because that is a punishment that would not force Gingrich automatically to relinquish the speakership.
[ترجمه گوگل]جمهوری خواهان امیدوار به توبیخ بوده اند، زیرا این مجازاتی است که گینگریچ را به طور خودکار مجبور به کناره گیری از مقام سخنگویی نمی کند [ترجمه ترگمان]جمهوری خواهان به این دلیل مورد توبیخ قرار گرفته اند زیرا این مجازاتی است که گینگریچ را وادار به ترک سخنگویی نخواهد کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The commission unanimously voted to reprimand Williams for lying about the Las Vegas hotel rooms.
[ترجمه گوگل]کمیسیون به اتفاق آرا رای به توبیخ ویلیامز برای دروغ گفتن در مورد اتاق های هتل لاس وگاس داد [ترجمه ترگمان]کمیسیون به اتفاق آرا به توبیخ ویلیامز برای دروغ گفتن در مورد اتاق های هتل لاس وگاس رای داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Batley and Sheffield Eagles received a severe reprimand yesterday for the fighting which took place during their first-round Yorkshire Cup tie.
[ترجمه گوگل]بتلی و شفیلد ایگلز دیروز به دلیل درگیری که در دور اول بازی آنها در جام یورک شایر رخ داد، توبیخ شدیدی دریافت کردند [ترجمه ترگمان]Batley و Eagles شفیلد روز گذشته به خاطر جنگ که در دور اول دور اول جام Yorkshire برگزار شد، مورد توبیخ شدید قرار گرفتند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Options range from no action to a fine, reprimand, censure or expulsion from the House.
[ترجمه گوگل]گزینه ها از عدم اقدام تا جریمه، توبیخ، توهین یا اخراج از مجلس متغیر است [ترجمه ترگمان]انتخابات از هیچ اقدامی برای جریمه، توبیخ، توبیخ یا اخراج از خانه فاصله ندارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. A reprimand would allow Gingrich to keep his leadership job, while a formal censure would strip Gingrich of his speakership.
[ترجمه گوگل]توبیخ به گینگریچ اجازه میدهد تا شغل رهبری خود را حفظ کند، در حالی که یک انتقاد رسمی گینگریچ را از سمت سخنرانش محروم میکند [ترجمه ترگمان]یک توبیخ به گینگریچ اجازه می دهد تا شغلش را حفظ کند، در حالی که یک سرزنش رسمی گینگریچ را از مقام سخنگویی خود برکنار خواهد کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The reprimand stops just short of a vote of censure, which would have forced Gingrich to resign as speaker.
[ترجمه گوگل]این توبیخ درست در زمانی که رای نکوهش رای نمیداد، متوقف میشود، که گینگریچ را مجبور به استعفا از سمت رئیس مجلس میکرد [ترجمه ترگمان]این توبیخ تنها به مدت یک رای محکومیت متوقف می شود، که باعث شد تا گینگریچ به عنوان سخنگو از مقام خود استعفا دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• rebuke, admonition, reproof, scolding rebuke, admonish, scold, reprove if someone in authority reprimands you, they tell you officially that you have done something wrong; a formal word. verb here but can also be used as a count noun. e.g. ...a gentle reprimand.
پیشنهاد کاربران
✍ توضیح: A severe or formal rebuke or scolding ⚠️📋 🔍 مترادف: Rebuke ✅ مثال: The manager issued a reprimand to the employee for repeatedly missing deadlines.
سرزنش کردن، توبیخ کردن ( بصورت رسمی ) in an official statement, judge was reprimanded David for her bad behavior in the court
USA star Tyler Adams ⭐reprimanded⭐ by Iranian journalist during tense press conference DailyExpress. co. uk@
To tell someone, esp. officially, that his or her behavior is wrong and not acceptable. انتقاد کردن از رفتار غلط و غیرقابل قبول کسی، بویژه به شکل رسمی The committee reprimanded and censured him for his uncooperative attitude. She was reprimanded by her teacher for biting another girl.