• : تعریف: the feeling of sorrow or deep regret for something done in the past. • مترادف: contrition, penitence, regret, remorse • مشابه: guilt, rue
جمله های نمونه
1. repentance removes all taints of sin
توبه همه ی لکه های گناه را می زداید.
2. god accepted his repentance
خداوند توبه ی او را پذیرفت.
3. the gall of repentance and the joy of faith in god
تلخی توبه کردن و شعف ایمان به خدا
4. prophets from moses downward who preached repentance
پیامبرانی که بعد از موسی مردم را به توبه دعوت می کردند.
5. Confession is the first step to repentance.
[ترجمه ب گنج جو] اعتراف به اشتباه و گناه اولین گام در مراحل توبه و بازگشت به راه درست است.
|
[ترجمه گوگل]اعتراف اولین قدم برای توبه است [ترجمه ترگمان]اعتراف نخستین قدم به توبه است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The follies of youth are food for repentance in old age.
[ترجمه گوگل]حماقت های جوانی غذای توبه در پیری است [ترجمه ترگمان]حماقت های جوانان، غذای توبه در سنین پیری است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Repentance is good, but innocence is better.
[ترجمه گوگل]توبه خوب است، اما معصومیت بهتر است [ترجمه ترگمان]Repentance خوب است، اما بی گناهی بهتر است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Anger begins in folly, and ends in repentance.
[ترجمه گوگل]خشم از حماقت شروع می شود و به توبه ختم می شود [ترجمه ترگمان]خشم در حماقت آغاز می شود و به توبه و پشیمانی پایان می یابد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. They refused to show repentance for their crimes.
[ترجمه گوگل]آنها حاضر به توبه برای جنایات خود نشدند [ترجمه ترگمان]آن ها از نشان دادن توبه برای جنایات خود سر باز زدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Late repentance is seldom true.
[ترجمه گوگل]توبه دیرهنگام به ندرت صادق است [ترجمه ترگمان]اواخر توبه به ندرت حقیقت دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل]آشنایی کوتاه توبه می آورد [ترجمه ترگمان]دوست و آشناه ای زیاد توبه می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Considering the signs he showed of genuine repentance, we shall deal leniently with him.
[ترجمه گوگل]با توجه به نشانه هایی که او از توبه واقعی نشان داد، ما با او به نرمی برخورد خواهیم کرد [ترجمه ترگمان]با توجه به نشانه هایی که از پشیمانی واقعی نشان داده بود، باید با او آشتی کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The disease allowed no time for a deathbed repentance.
[ترجمه گوگل]این بیماری فرصتی برای توبه در بستر مرگ نمی گذاشت [ترجمه ترگمان]این بیماری هیچ وقت برای توبه در بس تر مرگ مجاز نبود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. They showed no repentance during their trial.
[ترجمه گوگل]آنها در طول محاکمه خود توبه نکردند [ترجمه ترگمان]در طول محاکمه هیچ پشیمانی در آن ها وجود نداشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• remorse about past events, regret for past actions, sorrow about past occurrences repentance is sorrow that you feel for wrong or evil things that you have done; a formal word.