renounce

/ˌrɪˈnaʊns//rɪˈnaʊns/

معنی: انکار کردن
معانی دیگر: (معمولا به طور رسمی و علنی) صرفنظر کردن، چشم پوشیدن، تکذیب کردن، دست کشیدن، (عقیده یا مذهب یا ادعا یا حق و غیره) ترک کردن، عاق کردن، قهر کردن (با)، (مالکیت یا دوستی و غیره را) انکار کردن، پشت پازدن، سرزنش یا متهم کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: renounces, renouncing, renounced
(1) تعریف: to give up (a right or claim) usu. by formal declaration or announcement; waive.
مترادف: abdicate, abjure, abnegate, disclaim, forswear, waive
متضاد: claim
مشابه: cede, recant, reject, release, relinquish, repudiate, surrender

- The king's oldest son renounced his right to the throne.
[ترجمه داوود شفیعی] پسر بزرگ پادشاه از حق سلطنت خود دست کشید.
|
[ترجمه زهره] از چیزى برائت جستن.
|
[ترجمه گوگل] پسر ارشد پادشاه از حق خود برای تاج و تخت چشم پوشی کرد
[ترجمه ترگمان] پسر بزرگ پادشاه از سمت راست خود به تخت سلطنت دست کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to give up (a habit, practice, or the like).
مترادف: eschew, forgo, forsake, forswear, swear off
مشابه: abjure, abnegate, forbear, quit

- He had been a proponent of violence, but he has since renounced it.
[ترجمه گوگل] او از طرفداران خشونت بود، اما از آن زمان آن را رد کرده است
[ترجمه ترگمان] یکی از دلایل خشونت بود، اما از آن جهت که آن را انکار کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to reject or repudiate; disown.
مترادف: deny, disavow, disclaim, disinherit, disown, forswear, repudiate
متضاد: arrogate, covet
مشابه: negate, reject

- After learning of her son's crimes, she renounced him.
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] پس از مطلع شدن از جنایات پسرش او را عاق کرد.
|
[ترجمه گوگل] پس از اطلاع از جنایات پسرش، از او چشم پوشی کرد
[ترجمه ترگمان] بعد از اینکه از جنایات پسرش یاد گرفت، از او چشم پوشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to fail to follow suit in a card game; revoke.
مترادف: renege, revoke
اسم ( noun )
مشتقات: renounceable (adj.), renouncer (n.)
• : تعریف: a failure to follow the suit that has been led in a card game.
مترادف: revoke

جمله های نمونه

1. to renounce a bad habit
از عادت بدی دست کشیدن

2. Will Charles renounce the throne in favour of his son?
[ترجمه گوگل]آیا چارلز به نفع پسرش از تاج و تخت چشم پوشی می کند؟
[ترجمه ترگمان]آیا چارلز از تاج و تخت به نفع پسرش سرپیچی کرده؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. You will have to renounce citizenship of this country if you apply for citizenship of another.
[ترجمه گوگل]در صورت درخواست تابعیت کشور دیگری، باید تابعیت این کشور را ترک کنید
[ترجمه ترگمان]اگر درخواست شهروندی دیگر را درخواست کنید، باید از تابعیت این کشور چشم پوشی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She decided to renounce the world and enter a convent.
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفت دنیا را کنار بگذارد و وارد صومعه شود
[ترجمه ترگمان]تصمیم گرفت دنیا را ترک کند و به صومعه برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. These groups must renounce violence if there is to be progress towards peace.
[ترجمه گوگل]اگر می‌خواهند به سوی صلح پیشرفت کنند، این گروه‌ها باید خشونت را کنار بگذارند
[ترجمه ترگمان]اگر قرار باشد که به سوی صلح پیش رود، این گروه ها باید خشونت را محکوم کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The treaties renounce the use of force and pledge the two countries to co-operation.
[ترجمه گوگل]این معاهدات استفاده از زور را کنار گذاشته و دو کشور را متعهد به همکاری می کنند
[ترجمه ترگمان]این معاهدات استفاده از زور را محکوم می کنند و دو کشور را متعهد به هم کاری می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Ceolwulf may genuinely have wished to renounce the world.
[ترجمه گوگل]Ceolwulf ممکن است واقعاً آرزو داشته باشد که از جهان چشم پوشی کند
[ترجمه ترگمان]Ceolwulf ممکن است واقعا آرزو داشته باشند که جهان را ترک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The developing countries were urged to renounce such military links and embrace a policy of neutralism or non-alignment.
[ترجمه گوگل]از کشورهای در حال توسعه خواسته شد تا از چنین پیوندهای نظامی چشم پوشی کنند و سیاست بی طرفی یا عدم تعهد را در پیش بگیرند
[ترجمه ترگمان]کشورهای در حال توسعه ترغیب شدند که چنین پیوندهای نظامی را محکوم کرده و سیاست of یا non را بپذیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Eliot was unable to renounce the world he knew.
[ترجمه گوگل]الیوت قادر به چشم پوشی از دنیایی که می شناخت نبود
[ترجمه ترگمان]الیوت نمی توانست از دنیایی که می شناخت چشم بپوشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In the end the woman chooses to renounce both men and sets out on her own path.
[ترجمه گوگل]در پایان زن تصمیم می گیرد که از هر دو مرد چشم پوشی کند و راه خود را در پیش بگیرد
[ترجمه ترگمان]در پایان، زن انتخاب می کند که از هر دو مرد چشم بپوشد و راه خود را باز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We absolutely renounce all forms of terrorism.
[ترجمه گوگل]ما کاملاً از هر گونه تروریسم چشم پوشی می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما قطعا همه اشکال تروریسم را محکوم می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Why would anyone renounce their entire career just to boost their ego?
[ترجمه گوگل]چرا کسی باید تمام حرفه خود را صرفا برای تقویت نفس خود کنار بگذارد؟
[ترجمه ترگمان]چرا هر کسی باید تمام حرفه خود را برای بالا بردن نفس خود انکار کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I beg him on my knees to renounce his claim to his mother's fortune.
[ترجمه گوگل]به زانو از او التماس می کنم که از ادعای ثروت مادرش چشم پوشی کند
[ترجمه ترگمان]از او خواهش می کنم که از ادعای خود نسبت به ثروت مادرش چشم بپوشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She decided to renounce the world and entered a convent.
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفت دنیا را کنار بگذارد و وارد صومعه شد
[ترجمه ترگمان]تصمیم گرفت دنیا را ترک کند و وارد یک صومعه بشود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The barrister entirely renounce his right to object to a juror.
[ترجمه گوگل]وکیل دادگستری کاملاً از حق اعتراض به هیئت منصفه چشم پوشی می کند
[ترجمه ترگمان]وکیل دادگستری نیز حق خود را نفی کرد تا به عضو هیات منصفه اعتراض کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انکار کردن (فعل)
gainsay, abnegate, deny, disclaim, recant, renege, repudiate, dispute, forswear, disaffirm, forsake, unsay, renounce

تخصصی

[حقوق] سلب کردن حق از خود، صرفنظر کردن یا اعراض کردن، رد کردن

انگلیسی به انگلیسی

• abdicate, relinquish by formal declaration; forgo voluntarily; repudiate, forsake, abandon
if you renounce a belief or a way of behaving, you decide to stop having that belief or behaving in that way.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: To formally give up or reject something, especially a belief or claim ✋❌
🔍 مترادف: Relinquish
✅ مثال: He chose to renounce his citizenship to pursue a new life abroad.
دست شستن از چیزی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : renounce
✅️ اسم ( noun ) : renunciation
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
renounce satan : دوری کردن از شیطان
صرف نظر کردن ، کنار گذاشتن
رد کردن reject
زیرپا گذاشتن
🔰 ( معمولا به طور رسمی و علنی ) صرفنظر کردن، دست کشیدن، ترک کردن
Israeli
officials have made no secret of
their unhappiness over Mr. Bi -
den’s desire to revive the nuclear
agreement that his predecessor
...
[مشاهده متن کامل]

renounced in 2018
🔰تبری جستن
Soprano Anna Netrebko withdraws from Met performances rather than renounce Putin
. . . کنار گذاشته شد علیرغم تبری جستن ش از ( کارهای ) پوتین. . .

کنار گذاشتن / تکذیب کردن
لعنت کردن
Renounce the devil
در مواردی، تبری جستن هم معنی می دهد
کناره گیری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس