remise

/rɪˈmaɪz//rɪˈmaɪz/

معنی: واگذار کردن، انتقال دادن، گذشت کردن
معانی دیگر: (حقوق) واگذار کردن، (رسما) صرفنظر کردن، از حق خود گذشتن

جمله های نمونه

1. There exist onerous remise system and nude transfer system of right of land use.
[ترجمه گوگل]سیستم انتقال سنگین و سیستم انتقال برهنه حق استفاده از زمین وجود دارد
[ترجمه ترگمان]سیستم remise وجود دارد و سیستم انتقال برهنه درست استفاده از زمین وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Remise: To attack again immediately after the opponent has blocked an initial attack.
[ترجمه گوگل]Remise: برای حمله مجدد بلافاصله پس از اینکه حریف یک حمله اولیه را مسدود کرد
[ترجمه ترگمان]Remise: حمله مجدد بلافاصله پس از اینکه حریف حمله اولیه را مسدود کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. When limit to remise or lease out comes, the users have the priority to continue renting.
[ترجمه گوگل]زمانی که محدودیت بازپس گیری یا اجاره به دست می آید، کاربران اولویت دارند به اجاره ادامه دهند
[ترجمه ترگمان]زمانی که محدودیت برای اجاره یا اجاره وجود داشته باشد، کاربران دارای اولویت برای ادامه اجاره هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. When the time limit to remise or lease out comes, the users have the priority to continue renting.
[ترجمه گوگل]هنگامی که محدودیت زمانی برای بازپس گیری یا اجاره فرا می رسد، کاربران اولویت دارند به اجاره ادامه دهند
[ترجمه ترگمان]زمانی که محدودیت زمانی برای اجاره یا اجاره وجود داشته باشد، کاربران دارای اولویت برای ادامه اجاره هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The mining rights exchange should include remise, transference, mortgage, hire,(Sentence dictionary) contract and inheritance.
[ترجمه گوگل]مبادله حقوق معدن باید شامل فسخ، انتقال، رهن، اجاره، (فرهنگ لغت حکم) قرارداد و ارث باشد
[ترجمه ترگمان]تبادل حقوق معدن کاری باید شامل remise، انتقال، رهن، اجاره، (فرهنگ لغت نامه)و وراثت باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Finally this paper illustrates that by nature the methods to remise land use right will not have apparent effects on house price, but the demand and supply will eventually determines.
[ترجمه گوگل]در نهایت این مقاله نشان می‌دهد که طبیعتاً روش‌های حذف حق استفاده از زمین تأثیر آشکاری بر قیمت مسکن نخواهد داشت، اما تقاضا و عرضه در نهایت تعیین می‌شود
[ترجمه ترگمان]در نهایت این مقاله نشان می دهد که با توجه به ماهیت روش استفاده از حق استفاده از زمین تاثیرات آشکاری بر قیمت خانه نخواهد داشت، اما تقاضا و عرضه در نهایت تعیین خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. After having clear cognition on it, we choose taxation pattern, clarify its relationship with land remise fund and improve land leasehold system with land annual rent system.
[ترجمه گوگل]پس از شناخت روشنی از آن، الگوی مالیاتی را انتخاب کرده، رابطه آن را با صندوق واگذاری زمین روشن می کنیم و سیستم اجاره زمین را با سیستم اجاره سالانه زمین بهبود می دهیم
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه شناخت روشنی از آن پیدا کردیم، الگوی مالیات را انتخاب کردیم، رابطه آن با صندوق remise زمین را روشن کردیم و سیستم leasehold زمین را با سیستم اجاره سالانه زمین بهبود خواهیم داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Regulatory plan is important in controlling land rent and remise, hence its implementation is crucial to the realization of development and planning goals.
[ترجمه گوگل]طرح تنظیمی در کنترل اجاره و واگذاری زمین حائز اهمیت است، از این رو اجرای آن برای تحقق اهداف توسعه و برنامه ریزی حیاتی است
[ترجمه ترگمان]طرح تنظیم مقررات در کنترل اجاره زمین و remise اهمیت دارد در نتیجه اجرای آن برای تحقق اهداف توسعه و برنامه ریزی حیاتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Remisee land prices of metropolises can be divided into residential, commercial, industrial and complex remise land prices according to the purposes of land use.
[ترجمه گوگل]قیمت اراضی شهری کلانشهرها را می توان با توجه به اهداف کاربری زمین به قیمت زمین مسکونی، تجاری، صنعتی و مجتمع مسکونی تقسیم کرد
[ترجمه ترگمان]با توجه به اهداف کاربری زمین، قیمت زمین Remisee در کلان شهرها می تواند به مناطق مسکونی، تجاری، صنعتی و پیچیده تقسیم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In foreland, the exchange scale and quantities of the collective construction land by remise, demise, rent and mortgage are very tremendous.
[ترجمه گوگل]در فورلند، مقیاس مبادله و مقادیر زمین ساخت و ساز جمعی با واگذاری، مرگ، اجاره و رهن بسیار زیاد است
[ترجمه ترگمان]در foreland، مقیاس تبادل و مقادیر زمین ساخت جمعی به وسیله remise، فوت، اجاره و وام مسکن بسیار عظیم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The second part is the history of the construction of land-use rights to remise by auction.
[ترجمه گوگل]بخش دوم، تاریخچه ساخت حق استفاده از زمین برای استیفای مزایده است
[ترجمه ترگمان]بخش دوم تاریخ ساخت حقوق استفاده از زمین تا remise از طریق حراج است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This part reviews the development of the land-use system and introduces the concept, the legal nature and the formation of the construction of land-use rights to remise by auction.
[ترجمه گوگل]این بخش به بررسی توسعه سیستم کاربری زمین و معرفی مفهوم، ماهیت حقوقی و شکل‌گیری ساخت حق کاربری اراضی برای واگذاری مزایده می‌پردازد
[ترجمه ترگمان]این بخش توسعه سیستم استفاده از زمین را مورد بررسی قرار داده و مفهوم، ماهیت حقوقی و تشکیل ساخت وساز حقوق استفاده از زمین را به مزایده معرفی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. However, the Unified Party governing the Northern Ireland Parliament declined to this re-jurisdiction on the basis of brooking no remise of land already acquired.
[ترجمه گوگل]با این حال، حزب متحد حاکم بر پارلمان ایرلند شمالی از این صلاحیت مجدد خودداری کرد و دلیل آن این بود که زمینی که قبلاً به دست آورده بود را رد کرده بود
[ترجمه ترگمان]با این حال، حزب متحد حاکم بر پارلمان ایرلند شمالی از این بازگشایی مجدد بر پایه of که در حال حاضر به دست نیامده است خودداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

واگذار کردن (فعل)
abandon, surrender, concede, cede, assign, relegate, give, transfer, abdicate, admit, quitclaim, title, make over, remise, vest, entrust, intrust, give over, yield

انتقال دادن (فعل)
transfer, shift, alienate, transmit, demise, make over, remise

گذشت کردن (فعل)
remise, forbear

تخصصی

[حقوق] صرفنظر کردن، مبرا نمودن، بخشیدن

انگلیسی به انگلیسی

• surrender a claim, give up, release

پیشنهاد کاربران

معنی اصلیش از حق خود گذشتن، گذشت کردن
معنی دومش انتفال دادنه که مترادف با TRANSFER یا TRANSMIT یا DEMISE میشه

بپرس