اسم ( noun )
حالات: remedies
حالات: remedies
• (1) تعریف: a medicine or therapy designed to heal a disease or disorder.
• مترادف: balm, corrective, cure, restorative, salve, therapy, tonic
• مشابه: medicament, specific
• مترادف: balm, corrective, cure, restorative, salve, therapy, tonic
• مشابه: medicament, specific
- Rest and plenty of fluids is the remedy most prescribed by doctors for treating influenza.
[ترجمه ب گنج جو] استراحت کردن و نوشیدن زیاد انواع مایعات تنها راه حلیه که توسط اغلب پزشکان برای درمان آنفلونزا توصیه میشه.|
[ترجمه پورولی] استراحت و مایعات فراوان نسخه ای است که اکثرا توسط دکترا برای درمان آنفولانزا تجویذ می شود.|
[ترجمه گوگل] استراحت و مایعات فراوان، درمانی است که بیشتر توسط پزشکان برای درمان آنفولانزا تجویز می شود[ترجمه ترگمان] استراحت و مقدار زیادی از مایعات درمانی است که توسط پزشکان برای درمان آنفولانزا بیشتر توصیه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- My mother always suggested gargling with salt water as a remedy for a sore throat.
[ترجمه علی صفدری] مادر من همیشه غرغره کردن با اب نمک را برای درمان گلو درد پیشنهاد میدهد|
[ترجمه A.A] مادرم همیشه برای درمان گلو درد غرغره کردن با آب نمک را توصیه میکرد|
[ترجمه ب گنج جو] علاج گلودرد غر غره با آب نمکه که مادرم همیشه اینو پیشنهاد میکرد.|
[ترجمه گوگل] مادرم همیشه غرغره با آب نمک را برای درمان گلودرد پیشنهاد می کرد[ترجمه ترگمان] مادرم همیشه پیشنهاد می کرد که با آب شور مثل یک درمان گلو درد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- There are many types of cold remedies sold at the drugstore.
[ترجمه شان] انواع گوناگونی از داروهای درمان کننده سرما خوردگی، موجود است که در داروخانه به فروش می رسد.|
[ترجمه گوگل] انواع مختلفی از داروهای سرماخوردگی در داروخانه فروخته می شود[ترجمه ترگمان] انواع مختلفی از داروهای سرماخوردگی وجود دارد که در داروخانه به فروش می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: something that corrects an evil, problem, or fault.
• مترادف: redress, reparation
• مشابه: antidote
• مترادف: redress, reparation
• مشابه: antidote
- There is no easy remedy for high unemployment.
[ترجمه محمد م] هیچ علاج ساده ای برای بیکاری زیاد ( آمار بالای بیکاری ) وجود ندارد|
[ترجمه شان] هیچ چاره آسانی برای ( برطرف کردن ) میزان بالای بیکاری ، وجود ندارد.|
[ترجمه گوگل] هیچ راه حل آسانی برای بیکاری بالا وجود ندارد[ترجمه ترگمان] هیچ درمانی برای نرخ بالای بیکاری وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The speed limit was lowered as a remedy for the frequent occurrence of accidents on that section of highway.
[ترجمه علی صفدری] اعمال محدودیت سرعت به عنوان یک راه حل برای جلوگیری از وقوع تصادفات مکرر در ان قسمت بزرگراه پیش بینی شده است|
[ترجمه محمد م] به عنوان یک راه حل برای وقوع تصادفات مکرر در ان قسمت بزرگراه ، حداکثر سرعت مجاز کاهش داده شد.|
[ترجمه شان] ( اعمال ) محدودیت سرعت، در آن بخش از بزرگراه، به عنوان چاره ای برای جلوگیری از وقوع تصادفات مکرر، در نظر گرفته شده است.|
[ترجمه گوگل] محدودیت سرعت به عنوان راه حلی برای وقوع تصادفات مکرر در آن بخش از بزرگراه کاهش یافت[ترجمه ترگمان] محدودیت سرعت به عنوان درمان برای وقوع مکرر تصادفات در آن بخش از بزرگراه کاهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: in law, a means of correcting a wrong or enforcing a right.
• مترادف: compensation, redress
• مترادف: compensation, redress
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: remedies, remedying, remedied
حالات: remedies, remedying, remedied
• (1) تعریف: to relieve or heal (a disease or disorder).
• مترادف: cure, relieve, treat
• مشابه: alleviate, assuage, doctor, ease, physic, salve
• مترادف: cure, relieve, treat
• مشابه: alleviate, assuage, doctor, ease, physic, salve
- This medicine should remedy that cough.
[ترجمه گوگل] این دارو باید آن سرفه را درمان کند
[ترجمه ترگمان] این دارو باید این سرفه رو درمان کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این دارو باید این سرفه رو درمان کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to set right or fix; restore to a proper state.
• مترادف: fix, heal, rectify, redress, repair, restore, right
• مشابه: ameliorate, correct, doctor, mend, physic
• مترادف: fix, heal, rectify, redress, repair, restore, right
• مشابه: ameliorate, correct, doctor, mend, physic
- Panic broke out and there was little the police could do to remedy the situation.
[ترجمه گوگل] وحشت شروع شد و پلیس نمی توانست برای اصلاح این وضعیت انجام دهد
[ترجمه ترگمان] وحشت از بین رفت و پلیس نتوانست این وضعیت را جبران کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] وحشت از بین رفت و پلیس نتوانست این وضعیت را جبران کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید