صفت ( adjective )
مشتقات: reluctantly (adv.)
مشتقات: reluctantly (adv.)
• (1) تعریف: unenthusiastic or unwilling; disinclined.
• مترادف: disinclined, indisposed, unwilling
• متضاد: eager, glad, ready, willing
• مشابه: averse, loath
• مترادف: disinclined, indisposed, unwilling
• متضاد: eager, glad, ready, willing
• مشابه: averse, loath
- He was always reluctant to play an instrument when he was young, but now he wishes he had.
[ترجمه ساناز] وقتی جوان بود همیشه نسبت به نواختن یک آلت موسیقی بی علاقه ( بی اشتیاق ) بود ولی الان آرزو می کرد کاش می توانست ( سازی بنوازد )|
[ترجمه شاکری] او در جوانی هیچ وقت تمایلی به نواختن ساز نداشت اما اکنون آرزو می کرد کاش همان موقع سازی می داشت.|
[ترجمه Alireza] اودرجوانی تمایلی به نواختن آلات موسیقی نداشت ، ولی حالا میگه . . کاش اون کارومیکرد.|
[ترجمه گوگل] او همیشه در جوانی تمایلی به نواختن ساز نداشت، اما اکنون آرزو می کند که ای کاش می بود[ترجمه ترگمان] او همیشه مایل بود که وقتی جوان بود پیانو بنوازد، اما حالا آرزو می کند که داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She was reluctant to sign the documents without consulting a lawyer.
[ترجمه گوگل] او تمایلی به امضای اسناد بدون مشورت با وکیل نداشت
[ترجمه ترگمان] او مایل نبود مدارک را بدون مشورت با وکیل امضا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او مایل نبود مدارک را بدون مشورت با وکیل امضا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: displaying resistance or opposition.
• مترادف: averse, loath, opposed, resistant, unwilling
• مشابه: antagonistic, antipathetic
• مترادف: averse, loath, opposed, resistant, unwilling
• مشابه: antagonistic, antipathetic
- Reluctant members of the committee began a protest.
[ترجمه مریم] اعضای ( جناح ) بی میلِ کمیته آغاز کردند یک اعتراض را|
[ترجمه رامین] اعضای مردد کمیته اعتراضی را آغاز کردند|
[ترجمه گوگل] اعضای اکراه کمیته شروع به اعتراض کردند[ترجمه ترگمان] اعضای Reluctant این کمیته اعتراض خود را آغاز کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید