1. religion colored all his other ideas
مذهب همه ی عقاید دیگر او را تحت تاثیر قرار داد.
2. religion induced kindness in him
دین در او مهربانی ایجاد کرد.
3. religion shows how mankind individually and corporately should live
مذهب نشان می دهد که بشر باید چگونه به صورت فردی و گروهی زندگی کند.
4. religion was an element which divided that country
مذهب عاملی بود که آن کشور را دستخوش نفاق کرد.
5. religion was their only succor
مذهب یگانه یاور آنان بود.
6. established religion
مذهب رسمی
7. the religion of islam
دین اسلام
8. their religion is all pretense
مذهب آنها همه اش تظاهر است.
9. get religion
(عامیانه) 1- مذهبی شدن 2- (به چیزی) بسیار علاقمند شدن
10. a monotheistic religion
مذهب یکتا پرست
11. marx called religion "the opiate of the masses"
مارکس مذهب را ((افیون توده ها)) نامید.
12. the christian religion
دین مسیحی
13. the hindu religion has no injunctions against birth control
مذهب هندو ممنوعیتی برای جلوگیری از آبستنی ندارد.
14. the christian religion
آیین مسیحیت،مذهب عیسوی
15. beliefs alien to religion
عقاید مغایر با مذهب
16. his adherence to religion
پیروی او از مذهب
17. marxism was his religion
مارکسیسم آیین او بود.
18. she believes that religion is the only way to eternal salvation
او باور داردکه مذهب یگانه راه رستگاری ابدی است.
19. the externals of religion
ظواهر مذهب
20. their differences over religion
اختلاف نظرهای آنان درباره ی مذهب
21. you can't divorce religion from science
مذهب را نمی شود از علم جدا کرد.
22. an ignorance which even religion has not been able to extirpate
جهالتی که حتی مذهب هم نتوانسته است آن را ریشه کن کند
23. the shell of a religion
(مجازی) اسطقس مذهب
24. the speculative aspects of religion
جنبه های نظری مذهب
25. they forswore their former religion
آنان مذهب پیشین خود را ترک کردند.
26. the separation of politics and religion
جدایی سیاست و مذهب
27. they have funny ideas about religion
آنها درباره ی مذهب عقاید عجیب و غریبی دارند.
28. without regard to race or religion
بدون در نظر گرفتن نژاد یا مذهب
29. he follows the precepts of his religion
او از اصول دین خود پیروی می کند.
30. they were trying to rid their religion of any heterodoxy
آنان می کوشیدند که مذهب خود را از هر گونه کژاندیشی بزدایند.
31. to legitimize their crimes, they invoked religion and the bible
آنان برای توجیه جنایات خود به دین و انجیل استناد می کردند.
32. a heterodox opponent of the country's official religion
مخالف کژ آئین مذهب رسمی کشور
33. discrimination on the basis of race or religion or gender is against the law
تبعیض بر مبنای نژاد یا مذهب یا جنسیت خلاف قانون است.
34. he is queer on the subject of religion
نسبت به موضوع مذهب وسواس دارد.
35. he tried to instill the principles of religion into them
او کوشید اصول مذهب را به آنها القا کند.
36. anyone can vote without respect to race or religion
همه می توانند از هر نژاد یا مذهبی که باشند رای بدهند.
37. prejudice against those of a different race or religion
پیشداوری نسبت به کسانی که از نژاد یا مذهب دیگری هستند
38. the students were exposed to hindu culture and religion
دانشجویان تحت تاثیر فرهنگ و مذهب هندو قرار گرفتند.
39. anthropomorphism was one of the characteristics of the ancient roman religion
یکی از ویژگی های دین رومیان باستان انسان انگاری بود.
40. we will enforce the laws without regard to race or religion
قوانین را بدون در نظر گرفتن نژاد یا مذهب اجرا خواهیم کرد.
41. (j. austen) religiousity is not morality and self- righteousness is not religion
مذهبی نمایی اخلاقیات نیست و پارسانمایی مذهب نیست.
42. a fair treatment of people without regard to their race or religion
رفتار منصفانه با مردم بدون درنظر گرفتن نژاد و مذهب آنها
43. they demanded an extension of democratic rights to all the citizens regardless of sex, race, or religion
آنان خواهان آن بودند که همه ی شهروندان صرفنظر از جنسیت،نژاد و مذهب از حقوق مدنی برخوردار باشند.