reinforcement

/ˌriənˈfɔːrsmənt//ˌriːɪnˈfɔːsmənt/

معنی: تقویت
معانی دیگر: (جمع) نیروهای امدادی، قوای کمکی، قشون (یا کشتی ها یا هواپیماها و غیره) تقویتی، توان دهی، امداد، نیرورسانی، مدد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of reinforcing.

(2) تعریف: the state or condition of being reinforced.

(3) تعریف: something that strengthens, reinforces, or supports.
مشابه: brace

(4) تعریف: (often pl.) additions of personnel or material to a military force.

جمله های نمونه

1. The minister's statement provides reinforcement for the view that tax cuts are likely in the budget.
[ترجمه گوگل]اظهارات وزیر این دیدگاه را تقویت می کند که احتمال کاهش مالیات در بودجه وجود دارد
[ترجمه ترگمان]بیانیه وزیر برای این دیدگاه تقویت می کند که کاهش مالیات ها در بودجه محتمل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The general threw reinforcement into the battle.
[ترجمه گل گلاب] ژنرال در میان نیروهای امدادی وارد نبرد ( جنگ ) شد
|
[ترجمه سیامک] ژنرال نیروی کمکی به میدان جنگ روانه کرد.
|
[ترجمه گوگل]ژنرال نیروهای کمکی را وارد نبرد کرد
[ترجمه ترگمان]ژنرال وارد جنگ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The harbour walls need urgent reinforcement.
[ترجمه گوگل]دیوارهای بندر نیاز به تقویت فوری دارند
[ترجمه ترگمان]دیواره ای لنگرگاه به پشتیبانی فوری نیاز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The bridge needs some structural reinforcement.
[ترجمه گوگل]پل نیاز به تقویت سازه ای دارد
[ترجمه ترگمان]این پل به یک تقویت کننده ساختاری نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We need to give students plenty of positive reinforcement .
[ترجمه گوگل]ما باید به دانش آموزان تقویت مثبت زیادی بدهیم
[ترجمه ترگمان]ما باید به دانش آموزان مقدار زیادی از تقویت مثبت بدهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The metal reinforcement gives it the strength to resist the high winds.
[ترجمه گوگل]آرماتور فلزی به آن قدرت مقاومت در برابر بادهای شدید می دهد
[ترجمه ترگمان]تقویت فلز به آن قدرت مقاومت در برابر باده ای شدید را می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Nothing like some negative reinforcement to get you going.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز مانند برخی از تقویت های منفی نمی تواند شما را به پیش ببرد
[ترجمه ترگمان]هیچی مثل یه نیروی منفی برای رفتن تو نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Or has she somehow found reinforcement?
[ترجمه گوگل]یا او به نوعی تقویت شده است؟
[ترجمه ترگمان]یا یه جورایی پشتیبانی رو پیدا کرده؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Many older mains also required reinforcement to raise their capacity to match increased demand.
[ترجمه گوگل]بسیاری از شبکه‌های قدیمی‌تر نیز به تقویت نیاز داشتند تا ظرفیت خود را برای مطابقت با افزایش تقاضا افزایش دهند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از mains اصلی نیز برای افزایش ظرفیت خود برای مطابقت با تقاضای افزایش یافته نیاز به تقویت دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This positive reinforcement of feelings in association with specific substances or behaviour becomes the basis for subsequent addiction.
[ترجمه گوگل]این تقویت مثبت احساسات در ارتباط با مواد یا رفتار خاص، مبنایی برای اعتیاد بعدی می شود
[ترجمه ترگمان]این تقویت مثبت احساسات در ارتباط با مواد و یا رفتار خاص، اساس اعتیاد به دیگران است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. More than 17 bridges in the area need reinforcement.
[ترجمه گوگل]بیش از 17 پل در این منطقه نیاز به تقویت دارند
[ترجمه ترگمان]بیش از ۱۷ پل در این منطقه نیازمند تقویت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Sometimes positive reinforcement does not require words.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات تقویت مثبت نیازی به کلمات ندارد
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات تقویت مثبت نیاز به حرف ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Behavior modification is the application of reinforcement techniques to educational or therapeutic practice.
[ترجمه گوگل]اصلاح رفتار عبارت است از بکارگیری تکنیک های تقویتی در عمل آموزشی یا درمانی
[ترجمه ترگمان]تغییر رفتار کاربرد تکنیک های تقویتی در عمل آموزشی یا درمانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It provides the stability of psychological reinforcement.
[ترجمه گوگل]ثبات تقویت روانی را فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]این روش ثبات روان شناختی را تامین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Unwittingly she was operating the intermittent reinforcement principle in support of a bad habit!
[ترجمه گوگل]او ناخواسته از اصل تقویت متناوب برای حمایت از یک عادت بد استفاده می کرد!
[ترجمه ترگمان]او به عمد با اصل تقویت متناوب در حمایت از یک عادت بد عمل می کرد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تقویت (اسم)
abetment, reinforcement, amplification, support, consolidation, augmentation, alimentation, nutrition, fuel, revival, fortification, furtherance, invigoration

تخصصی

[شیمی] توانده، توان دهی، تقویت، امداد، نیرورسانی
[عمران و معماری] آرماتور - تقویت - جوشن - آرماتورگذاری - قفس آرماتور - فولادگذاری - تسلیح - آرماتوربندی
[برق و الکترونیک] تقویت، تجدید قوا
[نساجی] تقویت - تقویت کننده
[معدن] تقویت (نگهداری)
[پلیمر] تقویت کننده، مواد قوی که خنثی می باشند و با پلاستیکها برای بهبود استحکام، سختی و مقاومت ضربه ای ترکیب می‏شوند. معمولاً الیاف بلند شیشه، سیسال و پنبه و غیره در شکل بافته شده یا بافته نشده می‏باشند.

انگلیسی به انگلیسی

• act of strengthening, fortification; reward or punishment designed to encourage or discourage a particular response (psychology); act of reinforcing
reinforcements are soldiers or police who are sent to join an army or group of police in order to make it stronger.
reinforcement is the strengthening of something such as an attitude or a feeling.

پیشنهاد کاربران

در روانشناسی در رویکرد رفتار گرایی در نظریه اسکینر کاربرد دارد. به معنای تقویت رفتاری است
نیروگذاری
داربست بستن
مشوق
نیروی کمکی، یاریگر
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : reinforce
✅️ اسم ( noun ) : reinforcement
✅️ صفت ( adjective ) : reinforced
✅️ قید ( adverb ) : _
تقویت
نیروی کمکی
تو کلش نیروی کمکی
تشویق
reinforcement ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: تقویت
تعریف: [روان‏شناسی] 1. فرایندی در شرطی سازی کنشگر که در آن بسامد یا احتمال وقوع یک پاسخ با یک محرک مشخص نسبت مستقیم دارد 2. در شرطی سازی کلاسیک، حضور محرک غیرشرطی پس از محرک شرطی|||[زبان‏شناسی] افزایش مؤلفه های معنایی یا صوری عناصر واژگانی
ماده ی تقویت کننده ، ماننده دوده در لاستیک ، الیاف شیشه ، الیاف کربن و . . .
فیلر های تقویت کننده
در روانشناسی : پاداش
تقویت
Seeing you will amplification my will and effort
با دیدن تو اراده و تلاش من تقویت می شود

مهاربندی
reinforcements = نیروهای کمکی
الیاف بلند شیشه، تقویت کننده
در متون مهندسی زمین شناسی و عمران به معنی نگهدارنده می باشد.
استحکامات
مسلح کننده
نیروی تقویتی در عملیات نظامی
مسلح ساز - مسلح کننده
آرماتور
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس