فعل ناگذر ( intransitive verb )حالات: regurgitates, regurgitating, regurgitated
• : تعریف: to surge or pour back or out, esp. from of a place of containment, as gases, liquids, or undigested food. • مشابه: resurge, spew
- Stomach acid sometimes regurgitates into the esophagus, causing a feeling of burning.
[ترجمه گوگل] اسید معده گاهی به مری برگشته و باعث احساس سوزش می شود [ترجمه ترگمان] اسید معده گاهی به مری وصل می شود و باعث سوختن است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )مشتقات: regurgitant (n.)
• (1)تعریف: to cause to surge up or bring up in a surge; vomit. • مترادف: disgorge, vomit • مشابه: heave, spew, upchuck
- The sick child regurgitated the cough syrup.
[ترجمه گوگل] کودک مریض شربت سرفه را پس گرفت [ترجمه ترگمان] کودک بیمار شربت سرفه را باز کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: to repeat back, as information learned by rote.
- There was no need to analyze; the students merely regurgitated the facts to the instructor.
[ترجمه گوگل] نیازی به تحلیل نبود دانش آموزان فقط حقایق را برای مربی بازگو کردند [ترجمه ترگمان] نیازی به تجزیه و تحلیل وجود نداشت؛ دانش آموزان صرفا حقایق را برای مربی بیان می کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. Owls regurgitate partly digested food to feed their young.
[ترجمه گوگل]جغدها برای تغذیه بچه های خود غذای نیمه هضم شده را پس می گیرند [ترجمه ترگمان]جغدها تا حدی غذای خود را هضم می کنند تا به جوانان خود غذا دهند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Some birds and animals regurgitate food to feed their young.
[ترجمه گوگل]برخی از پرندگان و حیوانات برای تغذیه بچه های خود غذا را پس می گیرند [ترجمه ترگمان]برخی از پرندگان و حیوانات برای غذا دادن به جوانان خود غذا می دهند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Many students simply regurgitate what they hear in lectures.
[ترجمه گوگل]بسیاری از دانش آموزان به سادگی آنچه را که در سخنرانی ها می شنوند پس می گیرند [ترجمه ترگمان]بسیاری از دانش آموزان به سادگی آنچه را که در سخنرانی ها می گویند درک می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Don't regurgitate the stuff given in the textbook.
[ترجمه Half Moon] "به جای حفظ کردن، به فهم عمیق مطالب بپردازید. "
|
[ترجمه گوگل]مطالبی که در کتاب درسی آورده شده است را دوباره تکرار نکنید [ترجمه ترگمان]این چیزا رو بالا نیار تو کتاب درسی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. It is much easier to regurgitate previously assembled information than to ascertain new relationships and organize original categories and assimilations.
[ترجمه گوگل]بازگرداندن اطلاعات جمعآوریشده قبلی بسیار سادهتر از تعیین روابط جدید و سازماندهی دستهها و شبیهسازیهای اصلی است [ترجمه ترگمان]بهتر است قبل از این که اطلاعات را جمع آوری کرده و مقوله های اصلی را سازمان دهی کرده و assimilations را سازماندهی کنیم، بهتر است اطلاعات را جمع آوری کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Birds regurgitate food to feed their young.
[ترجمه گوگل]پرندگان برای تغذیه بچه های خود غذا را پس می گیرند [ترجمه ترگمان]پرندگان برای غذا دادن به جوانان خود غذا می دهند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Many birds of prey regurgitate pellets which contain the indigestible remains of their prey, including much of the bone.
[ترجمه گوگل]بسیاری از پرندگان شکاری گلوله هایی را که حاوی بقایای غیرقابل هضم طعمه آنها، از جمله قسمت اعظم استخوان است، پس می گیرند [ترجمه ترگمان]بسیاری از پرندگان طعمه pellets هستند که حاوی the غیرقابل indigestible در طعمه خود، از جمله بیشتر استخوان هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Next, they regurgitate digestive fluid into their victim's bodies, essentially liquefying them in their shells.
[ترجمه گوگل]سپس، آنها مایع گوارشی را به بدن قربانی خود باز میگردانند و اساساً آنها را در پوستههای خود مایع میکنند [ترجمه ترگمان]سپس آن ها مایع گوارشی را به بدن قربانی خود منتقل می کنند و اساسا آن ها را در پوست خود مایع می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. His measure of success is his students'capacity to regurgitate factual data.
[ترجمه گوگل]معیار موفقیت او، ظرفیت دانش آموزانش برای بازگرداندن داده های واقعی است [ترجمه ترگمان]اندازه گیری موفقیت او ظرفیت دانش آموزان او برای regurgitate داده های واقعی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The valve regurgitate flow usually occur in multiple mainveins in DDVI, and in femoral veins in DVI.
[ترجمه گوگل]جریان برگشتی دریچه معمولاً در وریدهای اصلی متعدد در DDVI و در وریدهای فمورال در DVI رخ می دهد [ترجمه ترگمان]جریان regurgitate سوپاپ معمولا در mainveins چندگانه در DDVI و در veins femoral در DVI رخ می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. For the exam, you must be able to regurgitate the information.
[ترجمه گوگل]برای امتحان، باید بتوانید اطلاعات را دوباره جمع آوری کنید [ترجمه ترگمان]برای امتحان، شما باید قادر باشید که اطلاعات را از بین ببرید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The mainstream media also tends to regurgitate the same ol'stats and angles and you.
[ترجمه گوگل]رسانه های جریان اصلی نیز تمایل دارند که همان اول'آمارها و زاویه ها و شما را بازگردانند [ترجمه ترگمان]رسانه های اصلی همچنین تمایل دارند که از آمار و زوایا و زوایا استفاده کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. bottle-fed infants more often regurgitate some quantity of a feed, or get a less than perfect balance of fore and hind milk than they might if feeding directly from the breast.
[ترجمه گوگل]شیرخوارانی که با بطری تغذیه میشوند، اغلب مقداری از غذا را پس میگیرند، یا نسبت به زمانی که مستقیماً از سینه تغذیه میکنند، تعادل کمتری از شیر جلویی و عقبی دریافت میکنند [ترجمه ترگمان]نوزادانی که از بطری تغذیه می شوند اغلب مقدار خوراک را کم می کنند و یا حتی اگر مستقیما از پستان شیر بخورند، از تعادل کامل و کامل شیر جلوگیری می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. With bellies full of small fish, will regurgitate a portion for waiting chicks.
[ترجمه گوگل]با شکم پر از ماهی های کوچک، بخشی را برای جوجه های منتظر باز می گرداند [ترجمه ترگمان]با شکم های پر از ماهی های کوچک، بخشی از جوجه های انتظار را به خود اختصاص خواهند داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
sheer, hark back, change, bend, regurgitate, return, reverse, backslide, rebound, come back, remount, blench, put about, revert, resile, topple, recrudesce
قی کردن (فعل)
regurgitate, eructate, spew, cat, vomit, retch, throw up
انگلیسی به انگلیسی
• draw back cud from the stomach into the mouth (in ruminant animals); vomit, throw up if you regurgitate food, you bring it back up from your stomach; a formal word. if you regurgitate ideas or facts, you repeat them without thinking about them or understanding them.
پیشنهاد کاربران
شخم زدن گذشته ها ( با توجه به بافت جمله )
نشخوار کردن و تکرار چند باره
چیزی را تکرار کردن بدون فهم درست آن
سلام از آنجا که این کلمه در context معنای منفی دارد ولی register آن در غالب formal قرار می گیرد بهتر است برای معنای دوم و مجازی آن که به به معنی repeating facts without thinking هستش در ترجمه آن باید گفت مسلکه زبان شدن
ضمن احترام به نظر دوستان regurgitate بیشتر به معنای رفلاکس و بالا آوردن ناخواسته محتویات مری و معده هست تا استفراغ. برخلاف Vomit که حالت تهوع و حس ناخوشایندی داره، regurgitate را زمانی متوجه میشید که اسید معده را در دهان احساس کنید.
هضم و درک نکردن ایده و عقیده ای و ابراز آن هضم نکردن غذا و بالا آوردن آن
To repeat information or ideas without understanding or processing them. “Regurgitate” is often used to describe someone mindlessly repeating facts or statements. تکرار کردن اطلاعات یا ایده ها بدون درک یا پردازش آنها. ... [مشاهده متن کامل]
"Regurgitate" اغلب برای توصیف شخصی استفاده می شود که بدون فکر، حقایق یا اظهارات را تکرار می کند. طوطی وار تکرار کردن، تقلید کورکورانه کردن مثال؛ Many students simply regurgitate what they hear in lectures. People are just regurgitating what they see on TV. Politicians often regurgitate the same talking points without offering any new solutions.
طوطی وار حفظ کردن
حلاجی کردن بررسی کردن
طوطی وار تکرار کردن
نشخوار کردن
۱ - بالا آوردن، استفراغ، vomit, throw up, to cough up from the gut to feed it's young as a bird or animal does 2 - بدون درک حقیقت مطلبی یا عقیده ای آن را تکرار کردن ( طوطی وار حفظ کردن و تکرار کردن بدون درک معنی ) ... [مشاهده متن کامل]
- repeat information verbatim without any real understanding or analysis of it. - If you say that someone is regurgitating ideas or facts, you mean that they are repeating them without understanding them properly. You can get sick to death of a friend regurgitating her partner's opinions.