refute

/rəˈfjuːt//rɪˈfjuːt/

معنی: رد کردن، تکذیب کردن، اشتباه کسی را اثبات کردن
معانی دیگر: (استدلال کسی را) رد کردن، (خلاف چیزی را) اثبات کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: refutes, refuting, refuted
مشتقات: refutable (adj.), refutably (adv.), refutability (n.)
(1) تعریف: to demonstrate the falseness or error of; disprove.
مترادف: confute, disprove, rebut
متضاد: prove, verify
مشابه: belie, confound, contradict, debunk, deny, discredit, dispute, invalidate, negate, negative

- She refuted his argument with some well-documented evidence.
[ترجمه گوگل] او استدلال او را با برخی شواهد مستند رد کرد
[ترجمه ترگمان] او دلایل خود را با شواهد مستند ثابت رد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to show (someone) to be mistaken.
مترادف: confute, disprove, rebut
مشابه: confound, contradict, deny, discredit, dispute, expose

جمله های نمونه

1. i refute your reasoning with better logic
استدلال شما را با منطق بهتر رد می کنم.

2. We can easily refute his argument.
[ترجمه گوگل]ما به راحتی می توانیم استدلال او را رد کنیم
[ترجمه ترگمان]ما به راحتی می توانیم بحث او را رد کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Isabelle is quick to refute any suggestion of intellectual snobbery.
[ترجمه حسین کتابدار] ایزابل هر نوع نماد و ظاهر افاده روشنفکرانه را بلافاصله انکار می کند.
|
[ترجمه گوگل]ایزابل به سرعت هر پیشنهادی مبنی بر فخرفروشی فکری را رد می کند
[ترجمه ترگمان]ایزابل به سرعت هر گونه پیشنهاد ظاهر بینی عقلانی را رد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She tried to think how to refute the argument on moral grounds.
[ترجمه گوگل]او سعی کرد فکر کند که چگونه استدلال را بر اساس دلایل اخلاقی رد کند
[ترجمه ترگمان]او سعی کرد به این فکر کند که چگونه دلایل اخلاقی را رد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Silence is one of the hardest arguments to refute. Josh Billings
[ترجمه حسین کتابدار] جاش بیلینگز می گوید؛ "سکوت یکی از استدلال هایی است که سخت تر از بقیه می توان با آن مخالفت کرد. "
|
[ترجمه گوگل]سکوت یکی از سخت ترین استدلال ها برای رد است جاش بیلینگز
[ترجمه ترگمان]سکوت یکی از سخت ترین دلایلی است که می توان آن را رد کرد جاش Billings
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This time, Gold did not refute the point.
[ترجمه گوگل]این بار گلد این نکته را رد نکرد
[ترجمه ترگمان]این بار، طلا این نکته را تکذیب نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. These data do not refute the law of demand.
[ترجمه گوگل]این داده ها قانون تقاضا را رد نمی کند
[ترجمه ترگمان]این داده ها قانون تقاضا را رد نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Forensic evidence to support or refute allegations proved the exception not the rule.
[ترجمه گوگل]شواهد پزشکی قانونی برای حمایت یا رد ادعاها، استثنا را ثابت کرد نه قاعده
[ترجمه ترگمان]مدارک پزشکی قانونی برای حمایت یا رد اتهامات، استثنا قانون را ثابت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Several scientists have attempted to refute Moore's theories.
[ترجمه گوگل]چندین دانشمند تلاش کرده اند نظریه های مور را رد کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از دانشمندان کوشیده اند تا تئوری های مور را رد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Like many other minority organisations, we can refute their legitimacy in adopting this guise.
[ترجمه گوگل]مانند بسیاری از سازمان های اقلیت دیگر، ما می توانیم مشروعیت آنها را در اتخاذ این پوشش رد کنیم
[ترجمه ترگمان]مانند بسیاری از سازمان های اقلیت دیگر، ما می توانیم مشروعیت خود را در پذیرفتن این نقاب رد کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There is no reason to refute this argument: undoubtedly this is a sentiment seemingly shared by many Shetlanders.
[ترجمه گوگل]دلیلی برای رد این استدلال وجود ندارد: بدون شک این احساسی است که ظاهراً بین بسیاری از شتلندرها مشترک است
[ترجمه ترگمان]هیچ دلیلی برای رد این بحث وجود ندارد: بدون شک این احساسی است که ظاهرا توسط بسیاری از Shetlanders به اشتراک گذاشته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This statement is difficult to refute or accept on the base of current research evidence.
[ترجمه سمانه] با توجه به شواهد تحقیقات موجود رد کردن یا قبول این بیانیه مشکل است.
|
[ترجمه گوگل]رد یا پذیرش این گفته بر اساس شواهد تحقیقاتی فعلی دشوار است
[ترجمه ترگمان]این عبارت برای رد یا قبول مبنای مدرک تحقیق حاضر دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Something which I can positively refute!
[ترجمه گوگل]چیزی که من می توانم به طور مثبت آن را رد کنم!
[ترجمه ترگمان]چیزی که حتی می توانم ردش کنم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It is hard to refute these biblical arguments.
[ترجمه گوگل]رد این استدلال های کتاب مقدس دشوار است
[ترجمه ترگمان]رد این بحث های انجیلی سخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. How could you refute it when just the memory of his scathing comments made your eyes fill with tears?
[ترجمه گوگل]چگونه می توانید آن را رد کنید وقتی فقط یاد نظرات تند او چشمان شما را پر از اشک کرد؟
[ترجمه ترگمان]چطور می توانید آن را رد کنید وقتی فقط خاطره نظرات سوزناک او باعث می شود چشم های شما پر از اشک شوند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رد کردن (فعل)
decline, gainsay, deny, disclaim, repudiate, disown, pass, disapprove, interdict, veto, rebuff, confute, repel, balk, rebut, baulk, reject, throw down, refuse, overrule, pass up, ignore, spurn, disaffirm, disorient, contradict, controvert, refute, disallow, disprove, impugn, disavow, discommend, hand off

تکذیب کردن (فعل)
deny, rebut, refute, disprove, impugn

اشتباه کسی را اثبات کردن (فعل)
refute

انگلیسی به انگلیسی

• rebut, disprove, prove false
if you refute something such as an allegation, theory or argument, you prove that it is false or wrong; a formal word.
to refute an allegation also means to deny it without providing any evidence. some users of english believe that it is not correct to use refute with this meaning; a formal word.

پیشنهاد کاربران

صفت آن refutable است
۱. رد کردن. باطل کردن. نادرستی {چیزی را} ثابت کردن ۲. تکذیب کردن. مردود شمردن ۳. انکار کردن
مثال:
But those who are faithless dispute fallaciously to refute thereby the truth,
اما کافران بطور گمراه کننده ای برای انکار کردن حقیقت بحث و جدل می کنند.
...
[مشاهده متن کامل]

�وَیُجَادِلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِالْبَاطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ�

نقض کردن
verb
[ obj] formal
1 : to prove that ( something ) is not true
◀️The lawyer refuted the testimony of the witness.
◀️refute an argument/claim
2 : to say that ( something ) is not true
...
[مشاهده متن کامل]

◀️He refuted [=denied] the rumor about him.
◀️He refutes the notion that he's planning to retire soon.
◀️She refuted the allegations against her.
رد کردن، تکذیب کردن، اشتباه کسی را اثبات کردن

to say or prove that a person, statement, opinion, etc. is wrong or false
نشان دادن اشتباه یا دروغ یک شخص، گفته، نظر و غیره با گفتن یا اثبات کردن
رد یا تکذیب کردن. . .
to refute a person/theory/argument/claim
...
[مشاهده متن کامل]

Are you refuting the evidence
?
The evidence refutes the claim that he was at the scene of the crime
She refuted the argument that she was guilty
The study seems to refute the theory that men are better at math than women
He refuted the idea that he was involved in the scandal

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/refute
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : refute
✅️ اسم ( noun ) : refutation
✅️ صفت ( adjective ) : reputable
✅️ قید ( adverb ) : _
رد کردن ( درستی یک موضوع )
# We can easily refute his argument
# I refute your reasoning with better logic
# Several scientists have attempted to refute his theory
کنار گذاشتن
مردود شمردن
رد کردن، تکذیب کردن

بپرس