↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید:
📋 در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم und
📌 این ریشه، معادل "wave" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "wave" مربوط هستند.
... [مشاهده متن کامل]
📂 مثال:
🔘 redound: To result in waves of effect
🔘 inundate: To flood like a wave
🔘 undulate: To move in a wave - like motion
🔘 redundant: Exceeding necessity like extra waves
🔘 abundant: Overflowing in waves of plenty
🔘 abound: To exist in waves of plenty
🔘 abundance: A wave - like overflow of supply
🔘 inundation: Flooding caused by a wave
🔘 overabundance: Too many waves of excess
🔘 redundancy: Repeated like unnecessary waves
🔘 superabundance: Overflowing with waves of excess
🔘 surround: To enclose like waves on all sides
🔘 undulant: Moving or shaped like a wave
🔘 undulation: A wave - like curve or motion
↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید:
📋 در زبان انگلیسی یک prefix داریم به اسم re
📌 این پیشوند، معادل "back" یا "again" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این پیشوند را در خود داشته باشند، به "back" یا "again" مربوط هستند.
... [مشاهده متن کامل]
📂 مثال:
🔘 reject: Throw back or refuse again
🔘 recede: Move back or away again
🔘 reduce: Make smaller or less again
🔘 reflect: Bounce back, especially light or sound
🔘 return: Bring back to the original place again
🔘 revert: Turn back to a previous state again
🔘 rearrange: Change the order again
🔘 rejuvenate: Make young again
🔘 recapitulate: Say again, summarize briefly
🔘 reincarnate: Return into a body again
🔘 redeem: Buy back again or recover
🔘 redundant: Repeat again unnecessarily
✍ توضیح: Exceeding what is necessary ♻️✖️
🔍 مترادف: Superfluous
✅ مثال: The speech was criticized for being redundant, repeating the same ideas multiple times.
سطح B2: تعدیل نیرو
سطح C2: هر چیز غیر ضروری به علت در دسترس بودن میزان زیادی آن چیز
Redundant = قید اضافی - مجهول
غیر مستقل
در سیستمهای منطقی، گاهی وقتها، یک قاعده ی استنتاج یا یک اصل، قابل استنتاج از خود سیستمِ معرفی شده است اما به دلیل وضوح شهودی یا استعمال رایج آن قاعده یا اصل استنتاجی، آنرا جزو سیستم منطقی می گنجانند. به این معنا، آن قاعده ی استنتاج، غیرمستقل است.
redundant ( adj ) ( rɪˈdʌndənt ) =not needed or useful, e. g. The picture has too much redundant detail. redundantly ( adv ) , redundancy ( n )
در ریاضیات : باقی مانده
سربار، گزافه، زیادی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : redundancy
✅️ صفت ( adjective ) : redundant
✅️ قید ( adverb ) : redundantly
[در مکانیک و موتور]
یدکی - اضافه برای مواقع اضطراری یا خرابی های فنی
بلا استفاده
REDUNDANCY در ادبیات به معنای حشو است
REDUNDANT به معنای زاید، حشوآمیز، بیش از حد لزوم
POSSIBLY REDUNDANT ALBUMS : آلبوم های احتمالاً زائد و اضافی
تعدیل نیرو
redundant ( زبانشناسی )
واژه مصوب: حشو 2
تعریف: مشخصه ای غیرضروری که وجود آن ازطریق واحدهای دیگر زبان قابل پیش بینی است
زائد , اضافی ؛ از کار بیکار
- The picture has too much redundant detail
– There are too many redundant words in this book
– He was made redundant earlier this year
– The company made hundreds of employees redundant
غیر ضروری
وقتی کسی رو میخوان اخراج کنن این جمله رو میگن
که formal & polite هست
I’m afraid you’ve been� made redundant
redundant ( adj ) = زائد، اضافه، تکراری، غیرضروری، زیادی، تعدیل شده، بیکار شده
redundant employees = کارمندان تعدیل شده، کارمندان بیکار شده، کارمندان اخراج شده
to be made redundant ( from your job ) = از کار بیکار شدن
... [مشاهده متن کامل]
examples :
1 - The picture has too much redundant detail.
این تصویر جزئیات اضافی زیادی دارد.
2 - To keep the company alive, half the workforce is being made redundant.
برای زنده ماندن شرکت ، نیمی از نیروی کار از کار بیکار شده اند.
Their comments below are redundant and pointless : نظراتشون اضافی و بی کاربرده
Redundant یعنی :
اضافی - بی فایده - غیر ضروری - مازاد - بی خود - مفرد - زاید
بی خود
مازاد
مازاد بر احتیاج ( نفر و غیره )
The company made 50 people redundant last month, amid reports it was running out of cash
redundant links
رشته کامپیوتر:لینک های موازی . . لینک های پشتیبان
بیکار ( به دلیل نبود شغل )
بلا استفاده شدن
اضافی
افزونه، اضافه کردن مسیر یا تجهیزات اصلی و مهم ( در دیتاسنتر )
۱ - زاید، حشو، اضافه، غیر ضروری
۲ - تعدیل شده، بیکار شده
Make sb redundant ( معمولا به صورت مجهول این فعل به کار می رود ) :تعدیل کردن
۳ - ( سیستم یا دستگاه ) دارای بخش های یدکی ( که در صورت از کار افتادن قسمت های اصلی سیستم همچنان به کار خود بتواند ادامه دهد. )
مازاد - مازاد بر نیاز
out of work
without job
افزوده
اخراج نیروی اضافی
نیروی مازاد را اخراج کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٥)