فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: reduces, reducing, reduced
حالات: reduces, reducing, reduced
• (1) تعریف: to make less in amount or size.
• مترادف: decrease, diminish, lessen, lower, moderate, modify
• متضاد: enlarge, extend, heighten, increase, magnify
• مشابه: abate, abbreviate, abridge, boil down, condense, contract, cool, cut down, degrade, lighten, narrow, pare, prune, retrench, scant, shorten, shrink, slash
• مترادف: decrease, diminish, lessen, lower, moderate, modify
• متضاد: enlarge, extend, heighten, increase, magnify
• مشابه: abate, abbreviate, abridge, boil down, condense, contract, cool, cut down, degrade, lighten, narrow, pare, prune, retrench, scant, shorten, shrink, slash
- I reduced the amount of sugar in the recipe.
[ترجمه Valibalist] مقدار شکر را در برنامه غذایی کم کردم|
[ترجمه زهرا] مقدار شکر را در برنامه غذایی کاهش دادم|
[ترجمه گوگل] مقدار شکر را در دستور کم کردم[ترجمه ترگمان] مقدار شکر را در دستور پخت کاهش دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Building the new highway reduced traffic on the old one.
[ترجمه محمد] ساخته شدن بزرگراه جدید ترافیک را در بزرگراه قدیمی کم کرد|
[ترجمه گوگل] ساخت بزرگراه جدید باعث کاهش ترافیک در بزرگراه قدیمی شد[ترجمه ترگمان] ساختن بزرگراه جدید باعث کاهش ترافیک در جاده قدیمی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Since the school budget was reduced, students receive less instruction in music and art.
[ترجمه گوگل] از آنجایی که بودجه مدرسه کاهش یافت، دانش آموزان کمتر آموزش موسیقی و هنر دریافت می کنند
[ترجمه ترگمان] از زمان کاهش بودجه مدرسه، دانش آموزان آموزش کمتری در زمینه موسیقی و هنر دریافت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] از زمان کاهش بودجه مدرسه، دانش آموزان آموزش کمتری در زمینه موسیقی و هنر دریافت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They temporarily reduced the price in order to increase sales.
[ترجمه گوگل] آنها به منظور افزایش فروش، قیمت را به طور موقت کاهش دادند
[ترجمه ترگمان] آن ها به طور موقت قیمت را کاهش داده تا فروش را افزایش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن ها به طور موقت قیمت را کاهش داده تا فروش را افزایش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to bring to a low condition (usually followed by "to").
• مترادف: lower
• مشابه: abase, damage, debase, degrade, destroy, humble, impoverish
• مترادف: lower
• مشابه: abase, damage, debase, degrade, destroy, humble, impoverish
- They reduced the enemy to ruins.
[ترجمه عجمی] آنها دشمن را به فلاکت کشاندند. آنها دشمن را به تباهی کشاندند. آنها دشمن را نابود کردند.|
[ترجمه گوگل] دشمن را تباه کردند[ترجمه ترگمان] آن ها دشمن را به ویرانی تبدیل کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to lower the price of.
• مترادف: bring down
• متضاد: raise
• مشابه: cut, depress, discount, slash
• مترادف: bring down
• متضاد: raise
• مشابه: cut, depress, discount, slash
- The store reduced all its merchandise after Christmas.
[ترجمه گوگل] این فروشگاه پس از کریسمس همه کالاهای خود را کاهش داد
[ترجمه ترگمان] پس از کریسمس فروشگاه همه merchandise را کاهش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پس از کریسمس فروشگاه همه merchandise را کاهش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: to separate into parts by analysis.
• مترادف: analyze
• مشابه: break down, fractionate
• مترادف: analyze
• مشابه: break down, fractionate
- We'll have the substance reduced in the lab.
[ترجمه Ali] ما مواد را در آزمایشگاه کاهش دادیم|
[ترجمه گوگل] ما این ماده را در آزمایشگاه کاهش خواهیم داد[ترجمه ترگمان] ما ماده ای را که در آزمایشگاه تقلیل یافته خواهیم داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: to make thinner; dilute.
• مترادف: cut, dilute, water down
• مشابه: thin
• مترادف: cut, dilute, water down
• مشابه: thin
- This lemonade is too strong; add some water to reduce it.
[ترجمه Aydin Jz] این لیموناد خیلی غلیظ است. یکمی آب اضافه کن تا رقیقش کنی|
[ترجمه Asa] این لیموناد خیلی غلیظ هست. برای رقیق کردنش بهش کمی اب اضافه کن|
[ترجمه گوگل] این لیموناد خیلی قوی است مقداری آب اضافه کنید تا کم شود[ترجمه ترگمان] این لیموناد خیلی قوی است و کمی آب اضافه می کند تا آن را کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: reducible (adj.), reducibility (n.)
مشتقات: reducible (adj.), reducibility (n.)
• (1) تعریف: to decrease in weight, or to lose weight intentionally through dieting.
• مترادف: diet, slenderize, slim down, thin down
• متضاد: fatten
• مترادف: diet, slenderize, slim down, thin down
• متضاد: fatten
- I'm avoiding desserts since I'm trying to reduce.
[ترجمه گوگل] من از دسر پرهیز می کنم چون سعی می کنم کم کنم
[ترجمه ترگمان] از اونجایی که سعی دارم کم کنم از دسر دوری می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] از اونجایی که سعی دارم کم کنم از دسر دوری می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to become reduced; become smaller or less.
- The redness of the skin will slowly reduce.
[ترجمه گوگل] قرمزی پوست به آرامی کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان] قرمزی پوست به آرامی کاهش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] قرمزی پوست به آرامی کاهش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید