redeploy

/ˌridəˌplɔɪ//ˌriːdɪˈploɪ/

معنی: منتقل کردن، نقل و انتقال دادن
معانی دیگر: (قشون و غیره) جابجا کردن، مجددا مستقر کردن، باز آراستن، از منطقه ای به منطقه دیگر اعزام داشتن

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: redeploys, redeploying, redeployed
مشتقات: redeployment (n.)
• : تعریف: to move (troops) from one combat zone to another.

جمله های نمونه

1. We were forced urgently to redeploy our forces.
[ترجمه گوگل]ما مجبور شدیم فوراً نیروهای خود را مستقر کنیم
[ترجمه ترگمان]ما اجبارا مجبور شدیم نیروهای خود را مستقر سازیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There are plans to redeploy 200 employees in the next six months.
[ترجمه گوگل]برنامه‌هایی برای استخدام 200 کارمند در شش ماه آینده وجود دارد
[ترجمه ترگمان]برنامه هایی برای انتقال ۲۰۰ کارمند در شش ماه آینده وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It would give us an opportunity to redeploy our resources.
[ترجمه گوگل]این به ما فرصتی می دهد تا منابع خود را مجدداً مستقر کنیم
[ترجمه ترگمان]این کار به ما فرصتی می دهد تا منابع خود را مستقر سازیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We will redeploy police resources in order to increase police presence in local communities and establish local neighbourhood offices.
[ترجمه گوگل]ما منابع پلیس را به منظور افزایش حضور پلیس در جوامع محلی و ایجاد دفاتر محله محلی مجدداً مستقر خواهیم کرد
[ترجمه ترگمان]ما منابع پلیس را به منظور افزایش حضور پلیس در جوامع محلی و ایجاد ادارات محلی محلی، مستقر خواهیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We closed the design department and redeploy the workforce in the publicity and sale department.
[ترجمه گوگل]ما بخش طراحی را تعطیل کردیم و نیروی کار را در بخش تبلیغات و فروش مستقر کردیم
[ترجمه ترگمان]ما بخش طراحی را بستیم و نیروی کار را در بخش تبلیغات و فروش مستقر کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Redeploy a new instance of the list and rename'% 1'to'% 2 '.
[ترجمه گوگل]یک نمونه جدید از لیست را مجدداً مستقر کنید و نام '% 1' به'% 2 ' را تغییر دهید
[ترجمه ترگمان]ایجاد یک نمونه جدید از این فهرست و تغییر نام % ۱ به % ۲
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Credit system promotes to redeploy capital and enhance averaged rate of profit .
[ترجمه گوگل]سیستم اعتباری به گسترش مجدد سرمایه و افزایش میانگین نرخ سود کمک می کند
[ترجمه ترگمان]سیستم اعتباری افزایش سرمایه را افزایش داده و نرخ میانگین سود را افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Gu Ge redeploy its sale is politic, not fathomless also.
[ترجمه گوگل]Gu Ge redeploy فروش آن سیاسی است، همچنین غیرقابل درک است
[ترجمه ترگمان]Gu، که فروش آن را redeploy، politic است، نه بیکران
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Now you can redeploy your branded gateway and try this changes.
[ترجمه گوگل]اکنون می توانید دروازه مارک خود را مجدداً مستقر کنید و این تغییرات را امتحان کنید
[ترجمه ترگمان]حالا می توانید دروازه branded را انتقال دهید و این تغییرات را امتحان کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The U. S. must redeploy their troops in the Middle East.
[ترجمه گوگل]ایالات متحده باید نیروهای خود را مجدداً در خاورمیانه مستقر کند
[ترجمه ترگمان]U اس باید سربازان خود را در خاور میانه مستقر سازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He gives fresh orders to his nearest cut-off group to redeploy rapidly.
[ترجمه گوگل]او دستورات تازه ای به نزدیکترین گروه خود می دهد تا به سرعت مستقر شوند
[ترجمه ترگمان]به او دستور می دهد که به سرعت از نزدیک ترین گروه جدا شود و به سرعت حرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We can even take charge of your entire logistics function, so you can redeploy assets, gain flexibility, reduce risk.
[ترجمه گوگل]ما حتی می‌توانیم مسئولیت کل عملکرد لجستیک شما را بر عهده بگیریم، بنابراین می‌توانید دارایی‌ها را مجدداً مستقر کنید، انعطاف‌پذیری به دست آورید، ریسک را کاهش دهید
[ترجمه ترگمان]ما حتی می توانیم کل بخش تدارکات تان را به عهده بگیریم، پس شما می توانید دارایی ها را انتقال دهید، انعطاف پذیری کسب کنید، ریسک را کاهش دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If particular LEAs see fit to alter their priorities and redeploy funds from one area to another, that is their decision.
[ترجمه گوگل]اگر LEA های خاص برای تغییر اولویت های خود و تخصیص مجدد بودجه از یک منطقه به منطقه دیگر مناسب می بینند، این تصمیم آنهاست
[ترجمه ترگمان]اگر leas به طور خاص مناسب تغییر اولویت ها و انتقال سرمایه از یک حوزه به حوزه ای دیگر هستند، این تصمیم آن ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

منتقل کردن (فعل)
transfer, reserve, carry over, move about, redeploy

نقل و انتقال دادن (فعل)
transport, redeploy

انگلیسی به انگلیسی

• deploy again, place troops in military formation again, rearrange in formation
to redeploy troops or forces means to distribute them in a different way so that they are ready for use or action.

پیشنهاد کاربران

بپرس