reconciled

جمله های نمونه

1. i reconciled my checkbook with the bank statement
کتابچه ی ته سوش چک های خود را با صورتحساب بانک تطبیق کردم.

2. their father reconciled the two quarreling brothers
پدرشان آن دو برادر را که نزاع داشتند آشتی داد.

3. the widow became reconciled to her lot
بیوه زن سرنوشت خود را قبول کرد.

4. she refused to be reconciled with her husband
او از آشتی کردن با شوهرش سر باز زد.

5. his reference to turkmanchai was the clincher that reconciled the two sides
اشاره ی او به ترکمانچای نکته ی قاطعی بود که منجر به آشتی دو طرف شد.

6. He was denied his dying wish to be reconciled with his son.
[ترجمه گوگل]او از آرزوی در حال مرگش برای آشتی با پسرش رد شد
[ترجمه ترگمان]او انکار کرد که دلش می خواهد با پسرش آشتی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He became reconciled to the loss of his wife.
[ترجمه گوگل]او با از دست دادن همسرش آشتی کرد
[ترجمه ترگمان]با از دست دادن همسرش آشتی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A s he was not reconciled to his defeat,he was determined to try again in the next contest.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که با شکست خود آشتی نکرد، مصمم بود در مسابقه بعدی دوباره تلاش کند
[ترجمه ترگمان]کسی که با شکست او آشتی نکرده بود، مصمم بود که بار دیگر در مسابقه بعدی تلاش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They were reconciled after a quarrel.
[ترجمه گوگل]بعد از دعوا با هم آشتی کردند
[ترجمه ترگمان]پس از دعوا آشتی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I reconciled the dispute among the boys.
[ترجمه گوگل]من اختلاف بین پسرها را آشتی دادم
[ترجمه ترگمان]من مشاجره بین بچه ها را حل کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The high salary reconciled me to living abroad.
[ترجمه گوگل]حقوق بالا مرا با زندگی در خارج از کشور آشتی داد
[ترجمه ترگمان]حقوق گزاف من را وادار کرد که در خارج از کشور زندگی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The pair were reconciled after Jackson made a public apology.
[ترجمه گوگل]این زوج پس از عذرخواهی عمومی جکسون با هم آشتی کردند
[ترجمه ترگمان]این زوج بعد از اینکه جکسون عذرخواهی عمومی کرد آشتی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Devlin was reconciled with the Catholic Church in his last few days.
[ترجمه گوگل]دولین در چند روز آخر زندگی خود با کلیسای کاتولیک آشتی کرد
[ترجمه ترگمان]Devlin در چند روز اخیر با کلیسای کاتولیک آشتی کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He has recently been reconciled with his wife.
[ترجمه گوگل]او به تازگی با همسرش آشتی کرده است
[ترجمه ترگمان]اخیرا با همسرش آشتی کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He had been reconciled with his family.
[ترجمه گوگل]او با خانواده اش آشتی کرده بود
[ترجمه ترگمان]با خانواده اش آشتی کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The reform of society must be reconciled with the demands of ordinary people.
[ترجمه گوگل]اصلاح جامعه باید با مطالبات مردم عادی تطبیق داده شود
[ترجمه ترگمان]اصلاح جامعه باید با خواسته های مردم عادی تطبیق داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• if you are reconciled to something, you agree to accept it although it is unpleasant.

پیشنهاد کاربران

مصالحه کردن/صلح کردن/آشتی کردن
آشتی
آشتی کردن
مصالحه کردن
عادت کردن
تعدیل

بپرس