reassemble

/ˌriəˈsembl̩//ˌriːəˈsembl̩/

معنی: دوباره سوار کردن، باز همگذاردن
معانی دیگر: باز همگذاردن، دوباره سوار کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
• : تعریف: combined form of assemble.

جمله های نمونه

1. he could strip and reassemble a machine gun in the dark
او می توانست در تاریکی یک مسلسل را پیاده و سوار کند.

2. We will now try to reassemble pieces of the wreckage.
[ترجمه گوگل]اکنون سعی می کنیم قطعاتی از لاشه هواپیما را دوباره جمع کنیم
[ترجمه ترگمان]حالا سعی خواهیم کرد تا تکه های لاشه را دوباره مرتب کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We shall reassemble in the car park in thirty minutes.
[ترجمه گوگل]سی دقیقه دیگر در پارکینگ جمع می شویم
[ترجمه ترگمان]در عرض سی دقیقه دوباره در پارک اتومبیل جمع می شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We had to take the table apart and reassemble it upstairs.
[ترجمه گوگل]ما مجبور شدیم میز را جدا کنیم و دوباره آن را در طبقه بالا جمع کنیم
[ترجمه ترگمان]باید میز رو جدا می کردیم و از هم جدا می کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. To reassemble the joint, use a non-setting mastic rather than putty and apply it liberally to the socket.
[ترجمه گوگل]برای مونتاژ مجدد محل اتصال، به جای بتونه، از ماستیک غیرگیرنده استفاده کنید و آن را به طور آزاد روی سوکت قرار دهید
[ترجمه ترگمان]برای ایجاد دوباره اتصال، از یک mastic بدون تنظیمات به جای بتونه سبک استفاده کنید و آن را آزادانه به سوکت وارد کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Using a wrench, reassemble the diaphragm assembly by turning the hex bolt clockwise to tighten.
[ترجمه گوگل]با استفاده از یک آچار، مجموعه دیافراگم را با چرخاندن پیچ شش گوش در جهت عقربه های ساعت برای سفت شدن دوباره سرهم کنید
[ترجمه ترگمان]با استفاده از آچار، دستگاه دیافراگم را با چرخاندن پیچ در جهت عقربه های ساعت بچرخانید تا محکم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Reassemble the relief valve in the reverse order that it was disassembled.
[ترجمه گوگل]شیر کمکی را به ترتیب معکوس که جدا شده است، دوباره سرهم کنید
[ترجمه ترگمان]سوپاپ اطمینان را در جهت معکوس تنظیم کنید که به طور مجزا از هم جدا شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. When destroyed, some Necron Warriors may reassemble themselves and rejoin the battle.
[ترجمه گوگل]هنگامی که نابود می شوند، برخی از جنگجویان نکرون ممکن است خود را دوباره جمع کنند و دوباره به نبرد بپیوندند
[ترجمه ترگمان]وقتی نابود شدیم، بعضی از جنگجویان مزدور ممکن است خودشان را دوباره جمع و جور کنند و دوباره به جنگ بازگردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Reassemble unit as described in the user instructions.
[ترجمه گوگل]همانطور که در دستورالعمل های کاربر توضیح داده شده است، واحد را دوباره مونتاژ کنید
[ترجمه ترگمان]واحد reassemble که در دستورالعمل کاربر شرح داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Then you take these fragments and reassemble them either randomly or according to some predefined pattern.
[ترجمه گوگل]سپس این قطعات را می گیرید و آنها را به صورت تصادفی یا بر اساس الگوی از پیش تعریف شده سرهم می کنید
[ترجمه ترگمان]سپس این قطعات را بردارید و آن ها را به طور تصادفی یا مطابق با برخی از الگوهای از پیش تعیین شده تعریف کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Rework: The workshop is allowed to remachine or reassemble the unacceptable semi-finished products or finished products found in production process, thus to make them meet the requirements.
[ترجمه گوگل]کار مجدد: کارگاه مجاز است محصولات نیمه تمام غیر قابل قبول یا محصولات نهایی موجود در فرآیند تولید را مجددا ماشینکاری یا مونتاژ کند تا بدین ترتیب آنها را مطابق با الزامات قرار دهد
[ترجمه ترگمان]Rework: این کارگاه به شرکت کنندگان اجازه می دهد تا محصولات نیمه تمام و یا محصولات نهایی که در فرآیند تولید پیدا می شوند را مجددا مونتاژ کرده یا محصولات خود را به پایان برسانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Rotor shaft processing has been completed, and then reassemble.
[ترجمه گوگل]پردازش شفت روتور کامل شده است و سپس دوباره مونتاژ می شود
[ترجمه ترگمان]پردازش شفت روتور تکمیل شده است، و سپس دوباره مونتاژ می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Reassemble in the reverse order utilizing the new parts from the repair kit.
[ترجمه گوگل]با استفاده از قطعات جدید کیت تعمیر، به ترتیب معکوس مونتاژ کنید
[ترجمه ترگمان]reassemble در ترتیب معکوس با استفاده از قطعات جدید از کیت تعمیر استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Add the correct amount of water and reassemble the percolator.
[ترجمه گوگل]مقدار مناسب آب را اضافه کنید و دستگاه پرکولاتور را دوباره سرهم کنید
[ترجمه ترگمان]مقدار صحیح آب را اضافه کرده و آن را دوباره مرتب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دوباره سوار کردن (فعل)
remount, reassemble

باز هم گذاردن (فعل)
reassemble

تخصصی

[ریاضیات] دوباره سوار کردن، باز همگذاردن، دوباره مونتاژ

انگلیسی به انگلیسی

• reconvene, gather again; put together again, rebuild by joining together separate pieces
if you reassemble something, you put it back together after it has been taken apart.

پیشنهاد کاربران

reassemble: بازسازی
1. to bring together the different parts of something to make a whole again, after they have been separated: دوباره سرهم بندی کردن، دوباره مونتاژ کردن
The equipment had to be dismantled and reassembled at each new location.
...
[مشاهده متن کامل]

2. if a group of people reassemble, they meet together again after a period apart: دوباره تشکیل جلسه دادن
Parliament reassembled after a seven - week break.

مونتاژ
برگزار کردن
Parliament ressembles on October 10th
سر هم کردن، سرهم آوردن،
ساختن و پرداختن.

بپرس