reanimate

/riːˈænɪmeɪt//riːˈænɪmeɪt/

احیا کردن، دوباره جان بخشیدن، نوجان کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: reanimates, reanimating, reanimated
مشتقات: reanimation (n.)
• : تعریف: to endow with fresh energy, vitality, or power.
مشابه: revive

جمله های نمونه

1. He reanimated a drowned child last week.
[ترجمه hyouka] او هفته گذشته یک کودک در آب گرفتار شده را جانی دوباره بخشید.
|
[ترجمه گوگل]او هفته گذشته یک کودک غرق شده را زنده کرد
[ترجمه ترگمان]او هفته پیش یک بچه غرق شده را زنده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It was thus necessary to reanimate local antislavery societies, renew the propaganda war, and once more undertake large-scale petitioning.
[ترجمه گوگل]بنابراین لازم بود جوامع ضد برده داری محلی دوباره زنده شوند، جنگ تبلیغاتی تجدید شود و یک بار دیگر درخواست های گسترده انجام شود
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب، برای تازه سازی جوامع محلی، تجدید جنگ تبلیغاتی، و یک بار دیگر به دادن دادخواست دهندگان در مقیاس بزرگ ضروری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. All his personal dislike of Mosley was reanimated.
[ترجمه hyouka] تمام نفرت شخصی او از موزلی جانی دوباره یافت.
|
[ترجمه گوگل]تمام نفرت شخصی او از موزلی دوباره زنده شد
[ترجمه ترگمان]تنها بیزاری شخصی او از Mosley از نو آغاز شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He reanimated these bones but we are not told how he brought them to life.
[ترجمه گوگل]او این استخوان ها را زنده کرد اما به ما نمی گویند که چگونه آنها را زنده کرده است
[ترجمه ترگمان]او این استخوان ها را به وجود می اورد، اما به ما نگفته است که چگونه آن ها را به زندگی اورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This is a way to reanimate the world.
[ترجمه گوگل]این راهی برای زنده کردن جهان است
[ترجمه ترگمان]این راهی برای حیات بخشیدن به جهان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The emperor advocated the expostulation about calamities and reanimate officeholders to point out the officials faults used for reference for the frequency of natural disasters in Yuan Dynasty.
[ترجمه گوگل]امپراتور از افشای بلایا و احیای مقامات رسمی حمایت کرد تا به اشتباهات مقامات اشاره کند که به عنوان مرجع برای دفعات بلایای طبیعی در سلسله یوان استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]امپراطور از لعن و نفرین شدگان در مورد بلایا دفاع کرد و به مقامات این کشور دستور داد تا اشتباه ات مقامات مورد استفاده برای ارجاع به فراوانی بلایای طبیعی در سلسله یوآن را به پایان برسانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. And now reanimate yourself again and set up the aim for yourself.
[ترجمه گوگل]و اکنون دوباره خود را زنده کنید و هدف را برای خود تعیین کنید
[ترجمه ترگمان]و حالا دوباره yourself کن و هدف خودت رو آماده کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Black one has 2B to reanimate a creature.
[ترجمه گوگل]یک سیاه دارای 2B برای زنده کردن یک موجود است
[ترجمه ترگمان]به لک برای تازه بخشیدن به یک موجود ۲ ب ۲ امتیاز لازم داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. So, to reanimate is to make relevant, to give life to transcendent truths.
[ترجمه گوگل]بنابراین، زنده کردن، مرتبط ساختن، جان بخشیدن به حقایق متعالی است
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب، برای حیات بخشیدن به حقایق متعالی، به حیات بخشیدن نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. After a few years' reform the coal industry of China has been reanimated.
[ترجمه گوگل]پس از چند سال اصلاح، صنعت زغال سنگ چین دوباره زنده شد
[ترجمه ترگمان]پس از چند سال اصلاحات، صنعت زغال سنگ چین دوباره احیا شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. For cryonics to work today, it is not necessary that we can currently reanimate cryo-preserved patients.
[ترجمه گوگل]برای اینکه امروزه کرایونیک ها کار کنند، نیازی نیست که بتوانیم در حال حاضر بیمارانی که در حالت انجماد نگهداری شده اند را زنده کنیم
[ترجمه ترگمان]برای پایان دادن به کار امروز، لازم نیست که ما در حال حاضر بیماران cryo را احیا کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Such hopes for housing would smack of an effort to reanimate a corpse, had the bust not so far outpaced the boom.
[ترجمه گوگل]چنین امیدهایی برای مسکن به معنای تلاش برای احیای یک جسد است، اگر جسد تا این حد از رونق پیشی نگرفته بود
[ترجمه ترگمان]این امید برای مسکن به تلاش برای حیات بخشیدن به یک جسد منجر خواهد شد، اما این مجسمه نیم تنه را تا به حال از رونق نجات نداده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Hence the popularity of the new voodoo, which claims, as I said, that elaborate financial rituals can reanimate dead banks.
[ترجمه گوگل]از این رو محبوبیت وودوی جدید، که مدعی است، همانطور که گفتم، مناسک مالی مفصل می تواند بانک های مرده را زنده کند، به وجود آمده است
[ترجمه ترگمان]از این رو محبوبیت جادوگری جدید که ادعا می کند که تشریفات مالی استادانه می تواند به بانک های مرده حیات ببخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It was Blanche who, when the conversation flagged and the youth's modesty came rushing back and overpowering him, knew how to reanimate her companion.
[ترجمه گوگل]این بلانچ بود که وقتی صحبت‌ها بالا گرفت و تواضع جوان با عجله برگشت و بر او چیره شد، می‌دانست چگونه به همراه خود جانی دوباره بخشد
[ترجمه ترگمان]بل انش بود که وقتی گفت وگو قطع شد و حجب و حیای جوانک به سرعت برگشت و به او فشار آورد، می دانست که چطور با هم صحبت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• animate again, revive, enliven again; provide renewed encouragement, reinvigorate

پیشنهاد کاربران

۱. روح تازه ای در کالبد {چیزی} دمیدن. حیات تازه ای به {چیزی} بخشیدن. احیا کردن
مثال:
Then He reanimates you therein
سپس در آنجا حیات تازه ای به شما می بخشد.
�مَّ یَبْعَثُکُمْ فِیهِ�
دوباره جان بخشیدن

بپرس