صفت ( adjective )
حالات: readier, readiest
حالات: readier, readiest
• (1) تعریف: having done the necessary things to get underway; prepared.
• مترادف: set
• متضاد: unready
• مشابه: fit, forward, game, organized, prepared, prepared, primed
• مترادف: set
• متضاد: unready
• مشابه: fit, forward, game, organized, prepared, prepared, primed
- ready to go to work
[ترجمه Z] آماده رفتن مدرسه|
[ترجمه گوگل] آماده رفتن به سر کار[ترجمه ترگمان] حاضر است که به سرکار برود،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- ready to play the game
[ترجمه پری] آماده ی بازی کردن|
[ترجمه گوگل] آماده بازی[ترجمه ترگمان] آماده بود که بازی را بازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: able to operate or perform; fit.
• متضاد: unready
• مشابه: able, conditioned, fit, prepared, prepared, ripe, serviceable, usable
• متضاد: unready
• مشابه: able, conditioned, fit, prepared, prepared, ripe, serviceable, usable
- The new computers are ready to use now.
[ترجمه گوگل] کامپیوترهای جدید اکنون آماده استفاده هستند
[ترجمه ترگمان] اکنون کامپیوترهای جدید آماده استفاده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اکنون کامپیوترهای جدید آماده استفاده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: mentally or emotionally prepared.
• متضاد: unready
• متضاد: unready
- He felt ready to take on the enemy.
[ترجمه گوگل] او برای مقابله با دشمن احساس آمادگی کرد
[ترجمه ترگمان] آماده بود که دشمن را باخود ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آماده بود که دشمن را باخود ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She wasn't ready for marriage.
[ترجمه گوگل] او برای ازدواج آماده نبود
[ترجمه ترگمان] او برای ازدواج آماده نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او برای ازدواج آماده نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: having or showing quickness in responding, comprehending, or communicating.
• مترادف: quick, sharp
• مشابه: adroit, agile, alert, apt, bright, deft, dextrous, discerning, facile, keen, perceptive, percipient, wide-awake
• مترادف: quick, sharp
• مشابه: adroit, agile, alert, apt, bright, deft, dextrous, discerning, facile, keen, perceptive, percipient, wide-awake
- a ready sense of humor
• (5) تعریف: disposed; willing.
• مترادف: willing
• متضاد: grudging, reluctant, unwilling
• مشابه: apt, disposed, eager, favorable, forward, glad, inclined, prone, well-disposed
• مترادف: willing
• متضاد: grudging, reluctant, unwilling
• مشابه: apt, disposed, eager, favorable, forward, glad, inclined, prone, well-disposed
- He showed a ready inclination to obey.
[ترجمه گوگل] او تمایل آماده ای به اطاعت نشان داد
[ترجمه ترگمان] او تمایلی به اطاعت از خود نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او تمایلی به اطاعت از خود نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The dog is always ready to go for a walk.
[ترجمه گوگل] سگ همیشه آماده رفتن به پیاده روی است
[ترجمه ترگمان] سگ همیشه حاضر است برای پیاده روی برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سگ همیشه حاضر است برای پیاده روی برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (6) تعریف: available for immediate use.
• مترادف: on hand
• مشابه: accessible, available, handy, in store, on tap, ripe, usable
• مترادف: on hand
• مشابه: accessible, available, handy, in store, on tap, ripe, usable
- ready cash
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: readies, readying, readied
حالات: readies, readying, readied
• : تعریف: to cause to be or to make ready; prepare.
• مترادف: gear up, prepare, prime
• مشابه: activate, arrange, condition, equip, fit, get, lay, mobilize, psych, season, set
• مترادف: gear up, prepare, prime
• مشابه: activate, arrange, condition, equip, fit, get, lay, mobilize, psych, season, set
- He readied himself for the fight.
[ترجمه گوگل] خودش را برای مبارزه آماده کرد
[ترجمه ترگمان] او خود را برای مبارزه آماده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او خود را برای مبارزه آماده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
حرف ندا ( interjection )
مشتقات: readiness (n.)
مشتقات: readiness (n.)
• : تعریف: used in directing runners to prepare for the beginning of the race.
- Ready! Get set! Go!
[ترجمه گوگل] آماده! آماده باش! برو!
[ترجمه ترگمان] ! آماده! آماده - - - - - - - - - -! برو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ! آماده! آماده - - - - - - - - - -! برو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید