• : تعریف: characterized by reaction or response to a stimulus; tending to react. • مشابه: irritable
- She was so gravely ill that she was no longer reactive to those around her.
[ترجمه موسی] او آنقدر مریض بود که دیگر نسبت به اطرافیانش واکنشی نشان نمی داد.
|
[ترجمه گوگل] او به قدری بیمار بود که دیگر نسبت به اطرافیانش واکنش نشان نمی داد [ترجمه ترگمان] چنان جدی بود که دیگر به اطرافیانش واکنش نشان نمی داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. Ozone is a highly reactive form of oxygen gas.
[ترجمه گوگل]ازن یک شکل بسیار واکنش پذیر از گاز اکسیژن است [ترجمه ترگمان]لایه ازون، شکل بسیار واکنش پذیری گاز اکسیژن است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. I want our organization to be less reactive and more proactive.
[ترجمه موسی] من می خواهم سازمان ما کمتر منفعل و بیشتر فعال باشد.
|
[ترجمه گوگل]من می خواهم سازمان ما کمتر واکنشی و فعال تر باشد [ترجمه ترگمان]من می خواهم سازمان ما کم تر واکنش پذیر تر و more باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The police presented a reactive rather than preventive strategy against crime.
[ترجمه موسی] پلیس یک استراتژی واکنشی به جای استراتژی پیشگیرانه علیه جنایت ارائه کرد.
|
[ترجمه گوگل]پلیس راهبردی واکنشی به جای پیشگیرانه در برابر جرم ارائه کرد [ترجمه ترگمان]پلیس یک واکنش واکنشی نسبت به استراتژی پیشگیرانه علیه جرم ارائه کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The reactive tannins precipitate with the protein, and the improved wine can then be separated from the sediment.
[ترجمه موسی] تانن های واکنش پذیر با پروتئین رسوب می کنند و سپس شراب آماده سازی شده را می توان از رسوب جدا کرد.
|
[ترجمه گوگل]تانن های واکنشی با پروتئین رسوب می کنند و شراب بهبود یافته را می توان از رسوب جدا کرد [ترجمه ترگمان]رسوب واکنش پذیر با پروتئین رسوب می کند و سپس شراب بهتر می تواند از رسوب جدا شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Reactive techniques like reorganization, retrenchment, and restriction are the natural enemies of organizational innovation.
[ترجمه گوگل]تکنیک های واکنشی مانند سازماندهی مجدد، تعدیل نیرو و محدودیت دشمنان طبیعی نوآوری سازمانی هستند [ترجمه ترگمان]تکنیک های واکنشی مثل سازماندهی مجدد، retrenchment، و محدودیت، دشمنان طبیعی نوآوری سازمانی هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The reactive approach is virtually always ultimately more costly than the preventive approach.
[ترجمه گوگل]رویکرد واکنشی تقریباً همیشه در نهایت هزینه بیشتری نسبت به رویکرد پیشگیرانه دارد [ترجمه ترگمان]رویکرد واکنشی در نهایت همیشه گران تر از رویکرد پیشگیرانه است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Reactive dyestuffs, developed in the Fifties, chemically react with the cotton fibre, under the influence of alkali and heat.
[ترجمه گوگل]مواد رنگزای واکنشی که در دهه پنجاه تولید شدند، تحت تأثیر قلیایی و گرما با الیاف پنبه واکنش شیمیایی می دهند [ترجمه ترگمان]dyestuffs واکنشی که در the ایجاد شد، به طور شیمیایی با الیاف پنبه ای، تحت نفوذ of و گرما واکنش نشان داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. It is also far more likely than a reactive search to yield positive results.
[ترجمه گوگل]همچنین به مراتب بیشتر از جستجوی واکنشی برای به دست آوردن نتایج مثبت است [ترجمه ترگمان]همچنین بیشتر از یک جستجوی واکنشی برای به دست آوردن نتایج مثبت است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The strength of our process is not in reactive governance.
[ترجمه گوگل]قدرت فرآیند ما در حکمرانی واکنشی نیست [ترجمه ترگمان]قدرت فرآیند ما در اداره واکنشی نیست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. One potential source for the increased values of reactive oxygen species in inflammatory bowel disease is the neutrophil.
[ترجمه گوگل]یک منبع بالقوه برای افزایش مقادیر گونه های اکسیژن فعال در بیماری التهابی روده، نوتروفیل است [ترجمه ترگمان]یک منبع بالقوه برای افزایش مقدار اکسیژن واکنش پذیر در بیماری روده ملتهب the است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Other reactive trace gases such as nitrous oxide and methyl iodide also remain at elevated and aberrant levels.
[ترجمه گوگل]سایر گازهای واکنش پذیر مانند اکسید نیتروژن و متیل یدید نیز در سطوح بالا و نابجا باقی می مانند [ترجمه ترگمان]گازهای ردیابی واکنشی دیگر مثل اکسید نیتروژن و متیل یدید نیز در سطوح بالا و پایین تری باقی می مانند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. We must be reactive rather than proactive, because becoming motivated and taking initiatives involves gaining power.
[ترجمه گوگل]ما باید به جای فعال بودن واکنش نشان دهیم، زیرا با انگیزه شدن و ابتکار عمل مستلزم کسب قدرت است [ترجمه ترگمان]ما باید بجای proactive فعال باشیم، زیرا انگیزه گرفتن و گرفتن ابتکار شامل کسب قدرت است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The ones of interest here are a highly reactive chemical species called free oxygen radicals.
[ترجمه گوگل]موارد مورد توجه در اینجا یک گونه شیمیایی بسیار واکنش پذیر به نام رادیکال های آزاد اکسیژن است [ترجمه ترگمان]موارد مورد علاقه در اینجا گونه های شیمیایی بسیار واکنش پذیری به نام رادیکال های آزاد اکسیژن هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. These emphasise trends towards a highly structured, reactive service based on individual protection, especially in child care.
[ترجمه گوگل]اینها بر گرایش به سمت یک سرویس بسیار ساختاریافته و واکنشی مبتنی بر حفاظت فردی، به ویژه در مراقبت از کودکان تأکید می کنند [ترجمه ترگمان]این گرایش ها بر گرایش به سمت خدمات بسیار ساختار یافته، واکنشی براساس حفاظت فردی، به خصوص در مراقبت از کودک، تاکید دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
انفعالی (صفت)
passive, reactive
واکنشی (صفت)
reactive, reflexive
واکنش دار (صفت)
reactive, respondent
تخصصی
[شیمی] واکنش پذیر، واکنش گر [برق و الکترونیک] رآکتیو واژهای برای اشاره به رآکتانس سلفی یاخازنی. - راکتیو، واکنشی [مهندسی گاز] فعال، واکنش دار [نساجی] راکتیو - رنگینه راکتیو [ریاضیات] واکنشپذیر، فعال، واکنشی، عکس العملی، انفعالی [آب و خاک] واکنش پذیر
انگلیسی به انگلیسی
• responding to stimuli, acting in return something that is reactive is able to react chemically with a lot of different substances.
پیشنهاد کاربران
reactive: پس کنش گر proactive: پیش کنش گر ( با تشکر از پیشنهاد کاربر حسن امامی در مدخل واژۀ proactive )
Reactive کسی است که در پاسخ به فشارهای خارجی و آنچه قبلاً اتفاق افتاده است عمل می کند. بر خلاف Proactive که ابتکار عمل را به دست می گیرید و تصمیم می گیرید که چه کاری می خواهد انجام دهد.
منفعل انفعالی
در بحث مهندسی عمران به معنای "ایجاد شده از عکس العمل" می باشد. reactive forces:نیرو های عکس العمل
Definition = به راحتی در واکنشهای شیمیایی شرکت می کند/مبارز یا تحریک پذیر/عدم شرکت/تحریک یا فعال شده است/قادر ، یا سریع واکنش/نشان دادن یا پاسخ دادن/مربوط به یا قسمتی از تلافی/پاسخ دادن یا اقدام برای مقابله با چیزی در هنگام وقوع ( و نه قبل از آن ) /از محیط اطراف خود آگاه بوده و به آن پاسخ می دهد/حساس به نور/داشتن یا نشان دادن قدردانی از احساسات دیگران/برای تصحیح یا مقابله با چیزی مضر یا نامطلوب طراحی شده است/بی احتیاطی به دلیل عدم تفکر مناسب/قادر به عمل به شیوه خاصی است/ a reactive approach = یک رویکرد واکنشی a reactive foreign policy = یک سیاست خارجه واکنشی a highly reactive chemical = یک ماده شیمیایی بسیار واکنش پذیر reactive to inflation = واکنش به تورم child reactive disorders = اختلالات واکنشی کودک examples: 1 - “Ozone is a highly reactive form of oxygen gas. ” اٌزن یک شکل بسیار واکنش پذیر ( ناپایدار ) از گاز اکسیژن است. " 2 - Unfortunately, the police have dealt with the problem of car theft in a reactive rather than a proactive way. متأسفانه ، پلیس با مشکل سرقت خودرو به جای روش پیشگیرانه به روش واکنشی ( تهاجمی ) برخورد کرده است. 3 - Top management should be proactive rather than reactive in its decision - making. مدیران ارشد باید در تصمیم گیری خود پیشگیرانه عمل کنند تا واکنشی.
آدم منفعل. منظور آدمی است که مدام تحت تاثیر عوامل بیرونی قرار می گیرد.