reactive

/riˈæktɪv//riˈæktɪv/

معنی: انفعالی، واکنشی، واکنشدار
معانی دیگر: واکنش گر، واکنش پذیر، وازش پذیر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: reactively (adv.), reactiveness (n.), reactivity (n.)
• : تعریف: characterized by reaction or response to a stimulus; tending to react.
مشابه: irritable

- She was so gravely ill that she was no longer reactive to those around her.
[ترجمه موسی] او آنقدر مریض بود که دیگر نسبت به اطرافیانش واکنشی نشان نمی داد.
|
[ترجمه گوگل] او به قدری بیمار بود که دیگر نسبت به اطرافیانش واکنش نشان نمی داد
[ترجمه ترگمان] چنان جدی بود که دیگر به اطرافیانش واکنش نشان نمی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Ozone is a highly reactive form of oxygen gas.
[ترجمه گوگل]ازن یک شکل بسیار واکنش پذیر از گاز اکسیژن است
[ترجمه ترگمان]لایه ازون، شکل بسیار واکنش پذیری گاز اکسیژن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I want our organization to be less reactive and more proactive.
[ترجمه موسی] من می خواهم سازمان ما کمتر منفعل و بیشتر فعال باشد.
|
[ترجمه گوگل]من می خواهم سازمان ما کمتر واکنشی و فعال تر باشد
[ترجمه ترگمان]من می خواهم سازمان ما کم تر واکنش پذیر تر و more باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The police presented a reactive rather than preventive strategy against crime.
[ترجمه موسی] پلیس یک استراتژی واکنشی به جای استراتژی پیشگیرانه علیه جنایت ارائه کرد.
|
[ترجمه گوگل]پلیس راهبردی واکنشی به جای پیشگیرانه در برابر جرم ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]پلیس یک واکنش واکنشی نسبت به استراتژی پیشگیرانه علیه جرم ارائه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The reactive tannins precipitate with the protein, and the improved wine can then be separated from the sediment.
[ترجمه موسی] تانن های واکنش پذیر با پروتئین رسوب می کنند و سپس شراب آماده سازی شده را می توان از رسوب جدا کرد.
|
[ترجمه گوگل]تانن های واکنشی با پروتئین رسوب می کنند و شراب بهبود یافته را می توان از رسوب جدا کرد
[ترجمه ترگمان]رسوب واکنش پذیر با پروتئین رسوب می کند و سپس شراب بهتر می تواند از رسوب جدا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Reactive techniques like reorganization, retrenchment, and restriction are the natural enemies of organizational innovation.
[ترجمه گوگل]تکنیک های واکنشی مانند سازماندهی مجدد، تعدیل نیرو و محدودیت دشمنان طبیعی نوآوری سازمانی هستند
[ترجمه ترگمان]تکنیک های واکنشی مثل سازماندهی مجدد، retrenchment، و محدودیت، دشمنان طبیعی نوآوری سازمانی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The reactive approach is virtually always ultimately more costly than the preventive approach.
[ترجمه گوگل]رویکرد واکنشی تقریباً همیشه در نهایت هزینه بیشتری نسبت به رویکرد پیشگیرانه دارد
[ترجمه ترگمان]رویکرد واکنشی در نهایت همیشه گران تر از رویکرد پیشگیرانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Reactive dyestuffs, developed in the Fifties, chemically react with the cotton fibre, under the influence of alkali and heat.
[ترجمه گوگل]مواد رنگزای واکنشی که در دهه پنجاه تولید شدند، تحت تأثیر قلیایی و گرما با الیاف پنبه واکنش شیمیایی می دهند
[ترجمه ترگمان]dyestuffs واکنشی که در the ایجاد شد، به طور شیمیایی با الیاف پنبه ای، تحت نفوذ of و گرما واکنش نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is also far more likely than a reactive search to yield positive results.
[ترجمه گوگل]همچنین به مراتب بیشتر از جستجوی واکنشی برای به دست آوردن نتایج مثبت است
[ترجمه ترگمان]همچنین بیشتر از یک جستجوی واکنشی برای به دست آوردن نتایج مثبت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The strength of our process is not in reactive governance.
[ترجمه گوگل]قدرت فرآیند ما در حکمرانی واکنشی نیست
[ترجمه ترگمان]قدرت فرآیند ما در اداره واکنشی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. One potential source for the increased values of reactive oxygen species in inflammatory bowel disease is the neutrophil.
[ترجمه گوگل]یک منبع بالقوه برای افزایش مقادیر گونه های اکسیژن فعال در بیماری التهابی روده، نوتروفیل است
[ترجمه ترگمان]یک منبع بالقوه برای افزایش مقدار اکسیژن واکنش پذیر در بیماری روده ملتهب the است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Other reactive trace gases such as nitrous oxide and methyl iodide also remain at elevated and aberrant levels.
[ترجمه گوگل]سایر گازهای واکنش پذیر مانند اکسید نیتروژن و متیل یدید نیز در سطوح بالا و نابجا باقی می مانند
[ترجمه ترگمان]گازهای ردیابی واکنشی دیگر مثل اکسید نیتروژن و متیل یدید نیز در سطوح بالا و پایین تری باقی می مانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We must be reactive rather than proactive, because becoming motivated and taking initiatives involves gaining power.
[ترجمه گوگل]ما باید به جای فعال بودن واکنش نشان دهیم، زیرا با انگیزه شدن و ابتکار عمل مستلزم کسب قدرت است
[ترجمه ترگمان]ما باید بجای proactive فعال باشیم، زیرا انگیزه گرفتن و گرفتن ابتکار شامل کسب قدرت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The ones of interest here are a highly reactive chemical species called free oxygen radicals.
[ترجمه گوگل]موارد مورد توجه در اینجا یک گونه شیمیایی بسیار واکنش پذیر به نام رادیکال های آزاد اکسیژن است
[ترجمه ترگمان]موارد مورد علاقه در اینجا گونه های شیمیایی بسیار واکنش پذیری به نام رادیکال های آزاد اکسیژن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. These emphasise trends towards a highly structured, reactive service based on individual protection, especially in child care.
[ترجمه گوگل]اینها بر گرایش به سمت یک سرویس بسیار ساختاریافته و واکنشی مبتنی بر حفاظت فردی، به ویژه در مراقبت از کودکان تأکید می کنند
[ترجمه ترگمان]این گرایش ها بر گرایش به سمت خدمات بسیار ساختار یافته، واکنشی براساس حفاظت فردی، به خصوص در مراقبت از کودک، تاکید دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انفعالی (صفت)
passive, reactive

واکنشی (صفت)
reactive, reflexive

واکنش دار (صفت)
reactive, respondent

تخصصی

[شیمی] واکنش پذیر، واکنش گر
[برق و الکترونیک] رآکتیو واژهای برای اشاره به رآکتانس سلفی یاخازنی. - راکتیو، واکنشی
[مهندسی گاز] فعال، واکنش دار
[نساجی] راکتیو - رنگینه راکتیو
[ریاضیات] واکنشپذیر، فعال، واکنشی، عکس العملی، انفعالی
[آب و خاک] واکنش پذیر

انگلیسی به انگلیسی

• responding to stimuli, acting in return
something that is reactive is able to react chemically with a lot of different substances.

پیشنهاد کاربران

reactive: پس کنش گر
proactive: پیش کنش گر
( با تشکر از پیشنهاد کاربر حسن امامی در مدخل واژۀ proactive )
Reactive کسی است که در پاسخ به فشارهای خارجی و آنچه قبلاً اتفاق افتاده است عمل می کند. بر خلاف Proactive که ابتکار عمل را به دست می گیرید و تصمیم می گیرید که چه کاری می خواهد انجام دهد.
منفعل
انفعالی
در بحث مهندسی عمران به معنای "ایجاد شده از عکس العمل" می باشد.
reactive forces:نیرو های عکس العمل
reactive ( adj ) =واکنشی، واکنش پذیر، ناپایدار، واکنشگر/تهاجمی، مبارز، جنگجویانه، تحریک پذیر، زودرنج، حساس/منفعل، بی علاقه، دلسرد/تحریک شده، برانگیخته، برافروخته، فعال شده/حساس، مستعد، تاثیرپذیر/تنبیهی، مجازاتی، قصاصی/پیشگیرانه/هوشیار، آگاه/حساس به نور، بسیار حساس/با ملاحضه، همدرد، دلسوز/اصلاحی، پیشگیرانه، جلوگیری کننده/بی ملاحضه، نسنجیده، عجول، بی احتیاط/مطیع، آسیب پذیر، پذیرا، حساس، مستعد پذیرش/
...
[مشاهده متن کامل]

Definition = به راحتی در واکنشهای شیمیایی شرکت می کند/مبارز یا تحریک پذیر/عدم شرکت/تحریک یا فعال شده است/قادر ، یا سریع واکنش/نشان دادن یا پاسخ دادن/مربوط به یا قسمتی از تلافی/پاسخ دادن یا اقدام برای مقابله با چیزی در هنگام وقوع ( و نه قبل از آن ) /از محیط اطراف خود آگاه بوده و به آن پاسخ می دهد/حساس به نور/داشتن یا نشان دادن قدردانی از احساسات دیگران/برای تصحیح یا مقابله با چیزی مضر یا نامطلوب طراحی شده است/بی احتیاطی به دلیل عدم تفکر مناسب/قادر به عمل به شیوه خاصی است/
a reactive approach = یک رویکرد واکنشی
a reactive foreign policy = یک سیاست خارجه واکنشی
a highly reactive chemical = یک ماده شیمیایی بسیار واکنش پذیر
reactive to inflation = واکنش به تورم
child reactive disorders = اختلالات واکنشی کودک
examples:
1 - “Ozone is a highly reactive form of oxygen gas. ”
اٌزن یک شکل بسیار واکنش پذیر ( ناپایدار ) از گاز اکسیژن است. "
2 - Unfortunately, the police have dealt with the problem of car theft in a reactive rather than a proactive way.
متأسفانه ، پلیس با مشکل سرقت خودرو به جای روش پیشگیرانه به روش واکنشی ( تهاجمی ) برخورد کرده است.
3 - Top management should be proactive rather than reactive in its decision - making.
مدیران ارشد باید در تصمیم گیری خود پیشگیرانه عمل کنند تا واکنشی.

آدم منفعل.
منظور آدمی است که مدام تحت تاثیر عوامل بیرونی قرار می گیرد.

بپرس